در این مطلب به همه آنچه درباره استارتآپها از جمله راهاندازی، فضای کار و تامین سرمایه آنها و ... نیاز دارید بدانید، میپردازیم.
نوپانا به نقل از راه پرداخت*: وقتی کلمه استارتآپ را میشنویم ذهنمان به سرعت به سمت گروهی از برنامهنویسان جوانی میرود که در دفتر کوچکی دور هم جمع شدهاند و درباره کسبوکار جدید خود گفتوگو میکنند. از محیط بیاسترس و دغدغه خود لذت میبرند و درباره قرار آخر هفته خود با دوستان سرمایهگذارشان صحبت میکنند و وقتی که استارتآپ در مورد کسبوکارهای کوچکی مثل رستورانها و کافیشاپها استفاده میشود، تعجب میکنیم. البته به نوعی هم تصور غلطی نیست.
استارتآپ چیست؟
استارتآپ شرکت کوچک کارآفرینی است که شکافی در بازار را شناسایی کرده و آن را هدف خود قرار میدهد و محصول یا خدمتی نوآورانه به مشتریان خود ارائه میدهد. محصولات یا خدماتی که این کسبوکارها ارائه میدهند در حال حاضر توسط شرکت دیگری ارائه نمیشود و یا در مدل ارائه آن مشکلاتی وجود دارد. در مراحل اولیه برپایی یک کسبوکار تازه مخارج آنها از درآمدشان بیشتر است چرا که بر توسعه و بازاریابی محصولاتشان تمرکز بیشتری دارند. در نتیجه به یک سرمایهگذاری اولیه احتیاج دارند. به علت آنکه استارتآپها سابقه کاری ندارند، سرمایهگذاری بر آنها ریسک بزرگی است. به علت نرخ بالای شکست بسیاری از کسبوکارهای نوپا، سرمایهگذاران احتمالی علاوه بر ایده باید توانایی آنها را در مدیریت تجربههای تیمی بسنجند.
فرشتگان سرمایهگذار
بهطورکلی کسبوکارهای نوپا یا استارتآپی میتوانند در هر شکلی ایجاد شوند. اکوسیستم استارتآپها متشکل است از کارآفرینان، سرمایهگذاران، منتورها یا مربیان و فرشتگان سرمایهدار. فرق سرمایهگذاران و فرشتگان سرمایهدار چیست؟ فرشتگان سرمایهگذار که در واقع سرمایهداران غیررسمی هستند، با کمک مالی به استارتآپها سعی دارند آنها را در مراحل سخت اولیه کمک کنند و ویژگی آنها این است که به فکر سود حاصل از کسبوکار نوپا در سالهای آتی نیستند که این موضوع این سرمایهگذاران را در نقطه مقابل دیگر شرکتهای سرمایهگذار رسمی قرار میدهد. فرشتگان سرمایهدار افرادی هستند که سرمایه مالی خود را در این راه سرمایهگذاری میکنند ولی شرکتهای سرمایهگذاری رسمی متشکل از جمعی از سرمایهداران است که سرمایه شرکت را مدیریت میکنند و با هدف بازگشت سرمایه در صدد کمک به استارتآپها بر میآیند.
سیلیکونولی، محیطی استارتآپی
گاهی نیز استارتآپها شامل دانشگاهها و مؤسسات دانشبنیان و تحقیقاتی، دانشکدههای کسبوکار، برنامههای کارآفرینی دانشگاهها و سازمانها و شرکتهای شتابدهنده و کارآفرینی با بازده بالا هستند. منطقهای شامل همه این المانها، اکوسیستم کارآفرینی پرقدرتی است. برای مثال سیلیکون ولی در کالیفرنیا جایی که شرکتهای بزرگ کامپیوتری و اینترنتی و دانشگاههای بزرگی مانند استنفورد قرار دارند، یکی از پر قدرتترین محیطها برای صنایع خلاق، کارآفرینان و شرکتهای استارتآپی است.
فضای استارتآپ
بنیانگذاران استارتآپی معمولاً فرمی غیررسمی نسبت به شرکتهای سنتی دارند. همچنین فضای کار آنها تفاوت قابلتوجهی نسبت به دیگر سازمانها دارد. برای مثال محل کار آنها معمولاً شامل امکاناتی مانند میز بیلیارد، میز پینگپنگ و… است تا محیطی شاد را برای کارمندان خود فراهم کند و روحیه تیمی و خلاقیت را در آنها برانگیزد.
از تفاوتهای این شرکتها استفاده از ساختار هموار در سازمان است به طوری که کارمندان معمولی به راحتی میتوانند با بنیانگذاران و مدیران خود غیررسمی گفتوگو کنند. یکی از مثالهای بارز در این زمینه شرکت گوگل است که به کارمندان خود این امکان را میدهد که راحتی خانه را در محل کار خود داشته باشند برای مثال میتوانند حیوان خانگی خود را به محل کار ببرند. این طرز تفکر به منظور افزایش کارایی است.
سرعت رشد نجومی
در مقایسه با کسبوکارهای سنتی از استارتآپها انتظار میرود که سرعت رشد بالایی داشته باشند با نرخ رشد ۵% تا ۷% در هفته، در مراحل اولیه شروع کسبوکار. این یکی از دلایلی است که بیشتر استارتآپها با تکنولوژی در ارتباط هستند.
بیزنسهای آنلاین به راحتی میتوانند به بخش بزرگتری از بازار دست یابند چرا که وابسته به زمان و مکان نیستند. مشتریان میتوانند از شما خرید کنند یا از خدماتتان استفاده کنند بدون آن که نیاز باشد شما بیدار باشید یا محل کارتان در مکان به خصوصی باشد. بیزنسهای آنلاین به سرعت و عکسالعمل چابکی نیاز دارند که در شرکتهای سنتی عملیاتی نمیشود. اگر این بیزنسها آنلاین نباشند و به روز نشوند به صورت سنتی هم قابل خلق کردن نیستند.
تفاوت استارتآپ با کسبوکارهای کوچک
استارتآپها همواره با بیزینسهای کوچک اشتباه گرفته میشوند اما حقیقت آن است که تفاوت بسیاری بین آنها وجود دارد. برای سالها سرمایهگذاران استارتآپها را ورژن کوچکتری سازمانهای بزرگ تصور میکردند که این مشکلساز بود چرا که تفاوتی ایدئولوژیک و سازمانی میان استارتآپ، کسبوکار کوچک و سازمانهای بزرگ وجود دارد که این اهمیت تفاوت در استراتژیهای سرمایهگذاری و شاخصهای عملکرد کلیدی روشی برای سنجش میزان خوب بودن عملکرد افراد، یا میزان خوب بودن عملکرد سازمان و یا عملکرد یک واحد سازمانی را نشان میدهد.
بنیانگذار استارتآپ مقیاسپذیر نمیخواهد که تنها مدیر خود باشد بلکه دوست دارد دنیا را در برگیرد. او از همان روز اول به فکر رشد استارتآپ و تبدیل آن به یک شرکت بزرگ پیشرو و بر هم زننده است. او اعتقاد دارد که به آن ایده بزرگ دست یافته است که بازار را تکان خواهد داد و مشتریان را از سازمانهای فعلی بیرون خواهد آورد و حتی بازار جدیدی ایجاد خواهد کرد. این تعریف دقیقاً در مقابل تعریف بیزینسهای کوچک قرار میگیرد. در واقع کسبوکارهای کوچک سازمانهای خودکفایی هستند که عملیات خود را به طور مستقل انجام میدهند و برای سوددهی برنامهریزی شدهاند نه غلبه بر بازار کسبوکارشان.
در حالی که بنیانگذار یک استارتآپ و صاحب یک کسبوکار کوچک هر دو کارآفرین هستند؛ هدف، کارکرد اولیه و نحوه سرمایهگذاری مدلهای کسبوکار مربوطه اساسا متفاوت است.
(همچنین بخوانید: در اکوسیستم استارتآپی، دنیای خود را بسازید)
رشد پایدار برای یک استارتآپ چقدر اهمیت دارد؟
رشد پایدار میتواند اینطور معنا شود که شرکت بتواند قبل از آنکه نیاز به سرمایهگذاری مجدد داشته باشد، به بیشترین مقدار رشد دست یابد. با درک صحیحی از پیشرفت پایدار، یک استارتآپ میتواند بررسی کند که آیا ممکن است در آینده نیاز به سرمایهگذاری مجدد داشته باشد یا آنکه میتواند در یک دوره بلندمدت دوام آورد.
یک کسبوکار نوپا ممکن است رشد بسیار زیاد یا بسیار کمی داشته باشند. اگر رشد بسیار کم باشد این احتمال وجود دارد که محصول یا مدل کسبوکار نامناسب است. در این صورت محصول یا مدل بیزینس بازبینی خواهد شد و به احتمال زیاد نیاز به جذب سرمایه دوباره است. اگر استارتآپ رشد بسیار بالایی داشته باشد، در این حالت ممکن است فروش از عملیات سبقت گیرد و نیاز به سرمایه مجدد باشد تا بتوان با این رشد ادامه داد. داشتن همچین مشکلی خوشایند است چرا که نشان میدهد تقاضای بالایی برای محصول یا سرویس استارتآپ شما وجود دارد.
بدترین حالت این دو موقعیت آن است که به احتمال زیاد ممکن است مجبور شوید بخشی است سهام شرکت را واگذار کنید تا سرمایه به دست آورید و یا اگر وام میگیرید، سودهای آن را پرداخت کنید تا زمانی که کل پول بازگردانده شود.
در میان رشد بسیار بالا و رشد بسیار پایین، رشد پایدار در یک سازمان است جایی که یک استارتآپ باید به فعالیت بپردازد. رشد پایدار برای آینده بلندمدت یک استارتآپ بسیار مهم است. استارتآپ به حفظ این سطح از رشد احتیاج دارد تا بتواند ماکسیمم کارایی را بدون درخواست کمک از بیرون داشته باشد.
آیا همه استارتآپها موفق میشوند؟
آغاز یک کسبوکار جدید سفری به ناشناختهها است و کارآفرینان باید توانایی آن را داشته که بتوانند با ابهام، عدم اطمینان و چالشهای متعدد کنار آیند. استارتآپهایی نجات خواهند یافت و موفق خواهند شد که ویژگیهای زیر را داشته باشند:
۱. چشمانداز: یک چشمانداز به خوبی تعریف شده مهارت یا هدیهای است که مدیر هر شرکتی برای گذر از خط پایان به آن نیاز دارد. استارتآپ در همان مراحل ابتدایی نیاز به چشماندازی برای چگونگی کسب درآمد دارد.
۲. سرعت: انجام کارها به شیوهای سریع یکی از دلایلی است که استارتآپ را اهداف خود میرساند. اینکه چه زمانی استارتآپ را بنیانگذاری کنیم یا اینکه چه زمانی استارتآپ آماده سبقتگیری از رقبا است، در موفقیت آن تفاوت حاصل میکند. استارتآپهای موفق بههیچ عنوان روند انجام کار را به تعویق نمیاندازند و باید تا جایی که میتوانند برای اتمام یک کار تلاش کنند
۳. مدیریت بودجه: استارتآپ موفق مدیریت مالی کارآمدی دارد. بودجه مورد نظر هر بخش باید در نظر گرفته شود و از هزینههای غیرضروری اجتناب شود. ارزیابی اهداف و اختصاص دادن بودجه مورد نظر آن برای هر استارتآپی حائز اهمیت است.
۴. مهارتهای اجتماعی: شبکهسازی از دیگر دلایل موفقیت یک استارتآپ است. تیم بنیانگذاری که با افراد قدرتمند و تأثیرگذار در بیزینس در ارتباط باشند در آینده به راحتی میتوانند با این افراد همکاری داشته باشند و سرمایهگذاران مناسبی را پیدا کنند.
۵. قابلیت انطباق با تغییرات: بهترین استارتآپها همواره سعی دارند که با جدیدترین تکنولوژیها منطبق باشند. سازگاری با تغییرات میتواند به پیشرفتهای عمدهای منجر شود. استارتآپ نیاز دارد که محصول یا خدمات خود را بارها تکرار کند تا به آن دانش مورد نظر درباره محصول خود دست یابد و به بهترین شکل آن را ارائه دهد.
(همچنین بخوانید: چگونه از تصمیم راهاندازی استارتآپ خود مطمئن شویم؟)
فشار کاری استارتآپ زیاد شده است؟ چه میتوان کرد؟
زمانی که حجم کاری استارتآپ چشمگیر میشود، شاید زمان مناسبی باشد که بخشی از کار برونسپاری شود. برونسپاری چیست؟ برونسپاری روشی برای سازمانها است تا هزینههای خود را با انتقال دادن بخشی از کار به تأمینکنندگان خارجی کاهش دهند. شرکتها با برونسپاری میتوانند تمرکز بیشتری بر کار خود اختصاص دهند. گاهی اوقات استفاده از پشتیبانی بیرون از سازمان بسیار پربازدهتر از صرف هزینه و زمان برای بازکردن دپارتمان جدید در سازمان است؛ اما چه خدماتی را میتوان برونسپاری کرد؟
وظایف اداری
تمرکز بر روند اصلی استارتآپ، کلیدی برای پیشرفت است خصوصاً در روزهای اولیه؛ اما به راحتی میتوان درگیر کارهای کوچک روزمره اداری شد؛ اما تصور کنید که کارمندی مجازی استخدام کردهاید که میتواند کارهای تکراری مانند جواب دادن تماسها و ایمیلها، برنامهریزی قرارها و واردکردن دادهها را انجام میدهد. این یک جایگزین بسیار مقرونبهصرفهتر از داشتن یک کارمند تماموقت است چرا که شما تنها برای ساعتهایی که در آن کار انجام میشود هزینه میپردازید.
امور مالی
ردیابی دقیق تراکنشهای روزانه و استفاده از دادههای ذخیره شده برای تصمیمگیریهای مالی در آینده کسبوکار شما بسیار اهمیت دارد. اگر زمان یا مهارت لازم در این زمینه را ندارید، بهتر است متخصصانی در خارج از شرکت آن را برای شما انجام دهند.
طراحی و توسعه وبسایت
بهعنوان یک استارتآپ، وبسایت اولین رابط با مشتریان احتمالی است. در نتیجه بهترین معرفی آنلاین شرکت یکی از موارد حیاتی است. اگر در این کار مهارتی ندارید، آن را به دست متخصصان این کار بسپارید. مطمئن شوید که ایدهها و انتظارات خود را از وبسایت به طور کاملاً واضح انتقال دهید تا بتوانید کیفیت مورد نظر را به دست آورید. داشتن یک وبسایت کاربردی، با استفاده کاربری آسان و ظاهری مقبول باعث خواهد شد که از همان روزهای اولیه قدمی از رقبا جلوتر باشید.
بازاریابی دیجیتال
با عملیات زیادی که در استارتآپ در حال اجرا است، ممکن است بازاریابی دیجیتال به فراموشی سپرده شود. بازاریابی دیجیتال موفق از عضوهای حیاتی یک استارتآپ موفق است، در نتیجه برای حصول بهترین نتیجه نیاز است که این بخش نیز برونسپاری شود. بازاریابی دیجیتال دارای جوانب و استراتژیهای مختلفی است از جمله بازاریابی محتوا و رسانههای اجتماعی. استخدام تیم تماموقت بازاریابی و انجام تمام مراحل مقرون به صرفه نیست و میتواند خستهکننده باشد.
بسیاری از خدمات دیگری وجود دارد که میتواند برونسپاری شود مانند پشتیبانی فنی و طراحی گرافیکی؛ اما قبل از آنکه تصمیم بگیرید کدام یک از خدمات برونسپاری شوند، برنامه و مدل کسبوکار خود را آماده کنید و تصمیم بگیرید که کدام یک از فعالیتها شما را از کار اصلی خود دور خواهد کرد. با کمک گرفتن از پشتیبانی خارج از شرکت به راحتی میتوانید بازده عملیات استارتآپ افزایش دهید.
(همچنین بخوانید: مشارکت نیروی کار، کلید موفقیت استارتآپهای مشهور)
اما حالا ممکن است بپرسید چگونه یک استارتآپ آغاز کنیم؟
در آینده زندگی کنید. بسیاری از ما در حال یا گذشته سپری میکنیم. تجزیه و تحلیل کسبوکارهایی که تا به حال موفق شدهاند و کپی کردن راههای موفقیت آنها بسیار ساده است. البته که این راه معقولی برای تفکر است اما روشی مناسب برای شروع یک استارتآپ بزرگ نیست. برای استارتآپیها غیرممکن، ممکن میشود.
برای مثال استارتآپ همپا را در نظر بگیرید. همسفری یا کارپولینگ (Carpooling) به معنای توافقی جهت به اشتراکگذاری یک خودرو در سفرهای مشترک است. همسفری در مسیرهای پرتردد مانند محل کار، دانشگاه و یا مسیرهای طولانی بینشهری کارایی بیشتری دارد. اپلیکیشن همپا این امکان را فراهم میکند تا هم مسیرهایتان را پیدا کرده و با آنها همسفر شوید، هزینههای خود را کاهش داده و سفر خوشی را تجربه کنید.
ایده آنکه در هر مکانی در هر زمان حداقل دو نفر وجود دارند که مبدا و مقصد آنها حدودا یکی است، ایدهای کاملاً ناواضح است و حداقل سه مفروض دارد. در نتیجه این استارتآپ نیازمند اطلاعات و دادههای وسیعی درباره مسیرهای پر استفاده توسط مردم است. این نوع از تجزیه و تحلیل دادهها تنها مدت کوتاهی است که مورد استفاده همه قرار گرفته است؛ اما اوبر، ورژن خارجی همپا، اولین بار در سال ۲۰۰۹ این استارتآپ را راهاندازی کرد. آنها در آینده زندگی میکردند.
۲. به اطراف خود نگاه کنید. کمبود چه چیزی را در اطراف خود احساس میکنید. احتمالاً تا به حال متوجه شدهاید که قبل از اسنپ، استفاده از آژانس لذتبخش نبود. یا قبل از سینماتیکت، خرید بلیط سینما بسیار سخت بود؛ اما حالا به راحتی بلیط میخرید و حتی میتوانید صندلی مورد نظر خود را انتخاب کنید؛ اما همه اینها در گذشته است. در زمان حال احساس کمبود چه چیزی را در زندگی خود احساس میکنید؟
۳. تفکرات خود را روی کاغذ بیاورید. مهم نیست که شما چقدر باهوش هستید، ممکن است هنگام اجرا بعضی از موارد فراموش شود. مکالمات خود با دیگران، مشاهدات تصادفی و پیشنهادهایی که به ذهنتان خطور میکند را یادداشت کنید و هنگام اجرا از آنها استفاده کنید.
۴. یک نمونه اولیه تهیه کنید. از تفکرات خود یک نمونه عینی بسازید. برنامهریزی و طراحی کنید، هر کاری که نیاز است تا آنها را از بعد تفکرات درآورد. خیلی از افراد در این مرحله متوقف میشوند. پس با نمونهسازی شما یک قدم از دیگران جلوتر خواهید بود.
۵. نمونه خود را به ۱۰۰ نفر نشان دهید. از حالا به بعد نیاز است که از ناحیه امن خود بیرون بیایید و اجازه دهید تا دیگران کار شما را نقد کنند. این افراد ممکن است نزدیکان شما یا افراد کاملاً غریبه باشند. چرا ۱۰۰؟ چون نیاز است که دیدگاههای مختلف را بسنجید و الگویی از میان تمام نظرات به دست آورید.
۶. به دنبال شریک باشید. زمانی که نمونه اولیه شما در حال شکلگیری است، به دنبال شخصی باشید بتواند زمان خود را برای این پروژه بگذارد چرا که قرار است دنیا با این پروژه تغییر داده شود و مطمئناً چیزی مهمتر از این نیست.
۷. کسبوکار خود را ثبت کنید. به دنبال وکیلی باشید که بتواند شما را در این کار همیاری کند. میان خود و شریکتان انصاف را رعایت کنید و هردو حداکثر توانتان را بر این کار بگذارید.
۸. به دنبال سرمایهگذار و ساخت ورژن اولیه باشید. هیچ تضمینی نیست که چه زمانی میتوانید یک سرمایهگذار پیدا کنید البته اگر بتوانید پیدا کنید. اگر سایر استارتآپها سرمایهگذاری شدهاند دلیلی بر آن نیست که استارتآپ شما هم سرمایهگذاری خواهد شد. همیشه بدترین حالت را در نظر بگیرید و اولین ورژن کار خود را تولید کنید.
۹. حال استارتآپ خود را راهاندازی کنید. آن زمان که حتی ذرهای سوددهی در آن میبینید آن را راهاندازی کنید. ویژگیهای بیشتر، رابط آسانتر و سرعت بهتر اگر ویژگیهای اصلی مناسب نباشند، به کار نخواهند آمد.
۱۰. مشتریان خود را دنبال کنید؟ آیا برای استفاده از محصول شما بر خواهند گشت یا خیر؟ دلایل آن را پیدا کنید. به سراغ مشتریان دیگر بروید. استفاده از محصول شما ضعفهای خود را نشان خواهد داد. آنها را به سمت استارتآپ خود جذب کنید.
۱۱. رشد کنید. در واقع پیشنهاد میشود که هفتهای ۵% پیشرفت داشته باشید. اگر با همین روند پیش روید در مدت ۴ سال ۲۵ میلیون مشتری خواهید داشت. این یعنی یکی از بزرگترین استارتآپها.
۱۲. و در آخر موفقیت. موفقیت میتواند هر چیزی باشد. ممکن است شما بخواهید استارتآپ خود را به شرکت دیگری بفروشید یا آنکه با متقاعد کردن سرمایهگذاران سعی کنید برای توسعه کار خود سرمایه بیشتری به شما اختصاص دهند. در هر حال شما اکنون یک استارتآپ موفق دارید.
سخن آخر
برای آنکه بتوانید چیزی خلق کنید که کاربران علاقه داشته باشند، باید آنها را درک کنید؛ و هر چه که شما بزرگتر باشید این کار سختتر است. در نتیجه سعی کنید از همان ابتدای کار به نیازهای مشتریان خود گوش دهید و آنها را در کار خود لحاظ کنید. ممکن است چیزی که در نظر شما مهم است ازنظر دیگران بیاهمیت باشد. سعی کنید مطابق با میل مشتریان خود پیش روید.
اگر به دنبال فضایی برای استارتآپ خود هستید به دنبال حرفهای بودن نباشید. تخصص یعنی انجام درست کار. به فکر اجاره محلی برای آغاز کار خود نباشید. بسیاری از بزرگترین شرکتها و کسبوکارها کار خود را از زیرزمین خانه خود شروع کردهاند.
در آخر اگر فکری در ذهن خود دارید، آن را عملی کنید. شروع یک استارتآپ آنطور که از بیرون به نظر میرسد پر رمز و راز نیست. نیازی نیست که در مورد کسبوکار اطلاعات زیادی داشته باشید. در طول مسیر استارتآپ تجربههای زیادی به دست خواهید آورد. چیزی خلق کنید که کاربران دوست داشته باشند و برای موفقیت آن تلاش کنید.
(همچنین بخوانید: ۳۰ نکته برای شروع طوفانی یک استارتآپ)
*علیرضا نوبخت؛ معاون فروش شرکت گرایش تازه کیش