یادداشتی از پرویز کرمی دبیر ستاد فرهنگسازی اقتصاد دانش بنیان
نوپانا: سقراط میگفت که گفتوگو، زاینده اندیشه است. اندیشه، کلام میسازد و کلام، به اشیاء جان میبخشد. همه چیز از اندیشه زنده است و ما آدمیان نیز دائما در حال زیستن و جان دادن جهان هستی و ماسِوای خود از طریق اندیشه و تفکر هستیم. این گونه است که گفتوگو، حیات انسان را معنا میبخشد. چراغ رابطه، از سرمنشاء مباحثه، روشنایی میگیرد و روزگاران را روشن میسازد.
اما جهان، بر بنای تضاد، قد برافراشته است. هر آنچه پایدار مینماید، بر ناپایداری، نُضج گرفته است. هیچ چیز پایدار نیست و به باور هراکلیتوس فیلسوف یونانی، عالم همواره در حال حرکت و تغییر است و چیزی پابرجا نیست. بر همین مدار، گفتوگو به دیالکتیک مبدل میشود. یعنی از مراوده ساده و صمیمی، انسانها به یافتن راههای ناپیدای هستی از طریق کلام و بحث و نقد، دست مییابند. در نتیجه این شرایط، انسان متمدن، از ایستایی و یک جاماندگی در طول تاریخ، به در آمده است و همانطور که در این روزها، رسم شده است، چشمها برای فرارسیدن تغییرهای ناخوانده و تازههای از راه رسیده، به در دوخته میشوند و این انتظار، کوتاه است و دائما در حال تازه شدن.
اکنون، علم و فناوری برای همه طبقات اجتماعی، از ویترین کتابها، پا بیرون گذاشته و تبدیل به یاری شده است که به فراخور از اندیشهای و نگاهی، رخ نمایی میکند و تبدیل به غول چراغی شده است که به اندازه همت آدمیان، آرزوها را برآورده میسازد.
ما نیز در این سوی جهان، نه آنچنان که دیگران میپندارند، بر سبیل پیشرفت ایستادهایم و هر از گاهی، گامهای بلند و چشمگیری هم بر میداریم که کارستان میشود و مایه احترام. ایران، چند سالی است که قطار «اقتصاد دانش بنیان» را بر روی ریل توسعه و پیشرفت، جانمایی کرده و «ما میتوانیم» را خرج و سوخت حرکتاش قرار داده است. نزدیک به ۴۷۰۰ شرکت دانش بنیان در کمتر از ۸ سال، ظهور کردهاند و دم به دم از گوشه و کنار، خبر دستاوردهایشان به گوش میرسد. ۶۰۰۰ استارتاپ و ۱۸۰ مرکز نوآوری و شتابدهنده، به مثابه نهالهای ریشهدار، به سرعت تنومند میشوند و کارخانههای نوآوری و صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه هم، ابر رحمتی شدهاند که در هوای آفتابی هم انتظار بارندگیشان میرود.
از آن سمت هم، نابخردان جهان، ایران را به بهانههای واهی اما از هراس همین پیشرفتها، به تازیانه تحریم، مینوازند و انتظار کرنش و فروافتادگی از ما دارند. زهی خیال باطل نکته دیگر آن است که ما نفت و منابع زمینی بسیار داریم که قرار بوده که قاتق نان مان شوند اما به تدبیر شیاطین غربی، قاتل جانمان شده است.
اینک ایران اسلامی، به دوراهی زیست بوم نوآوری و فناوری – زیست بوم منابع طبیعی، رسیده است. دیگران با تحریمهای ظالمانه، میخواهند به ما بقبولاند که ما محتاج نفت و منابع طبیعیمان هستیم، خودمان هم معتقدیم که منابع انسانی و داراییهای فکری و خلاقیت جوانانمان، گنجهای بی پایانی هستند که خستگیناپذیر و همواره، میباید نمایان شان کنیم.
در اینجا و این شرایط، «دیالکتیک دانش بنیانی» شکل گرفته و ما را در آستانه زمانهای نو و ظاهرا ناشناس قرار داده است. «تز» این دیالکتیک، وجود منابع نفتی و طبیعیمان است. «آنتی تز»مان هم اقتصاد دانش بنیان و تولید ثروت از علم تشکیل زیست بوم نوآوری و فناوری است. حالا، میباید که ما در پی «سنتز» این دیالکتیک و به عرصه کشاندن شرایطی تازه باشیم. بی شک، کفران خواهد بود که منابع طبیعی و خدادادی مان را نادیده بگیریم و بخواهیم از صفر شروع کنیم. این منابع را ما به یکباره و یکروزه به دست نیاوردهایم که بخواهیم، به سادگی کنارشان بگذاریم. ایران عزیز ما، قرنها و هزارهها، قدمت و نوآوری تمدن دارد و آنچه که اکنون از میهن داریم، حاصل تلاشها و برداریها و رنجها و خونها و رشادتها و ایستادگیهای گذشتگان ما در طول تاریخ پرافتخارمان است. همین تفکر، ما را وادار خواهد کرد که از داشتههای این خاک پرگوهر، با احتیاط بیشتری بهره ببریم و ارزان در اختیار دیگران نگذاریمش. از دیگر سو، داشتههای انسانیمان هم آنقدر غنی و گرانبهاست که تا بینهایت صفر هم اگر جلویش بگذاریم، قدر و قیمتاش هویدا نمیشود. در نتیجه در «دیالکتیک دانش بنیانی»، منابع طبیعی ما میتواند با منابع انسانیمان، اندیشمندانهتر و خردمندانهتر، در هم آمیزد و از آن، زیست بومی پرثمر سر بر آسمان ساید.
با این اوصاف، میشود به عنوان نمونه، از نفت و منابع دیگر طبیعیمان، در آماده سازی زیرساختهای این زیست بوم و همسو با پربارکردن و ثروتمند ساختن صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه کشور، بهره ببریم و استارتاپها و شرکتهای دانش بنیان و صنایع خلاق و نوآور را همچو دماوند، پشتوانگی کنیم.
اما برای رسیدن به این «سنتز» در «دیالکتیک دانش بنیانی»، نیازمند مقدماتی والاتر هستیم. «گفتمان سازی» در عرصه علم و فناوری، امروز از اوجب واجبات ما است. موضوع «دانش بنیان» میباید که بیش از پیش در جامعه ما عمومیسازی و فراگیر شود. با عمومیسازی این موضوع، سطح آگاهی اجتماعی فرا میرود و مطالبه عمومی شکل میگیرد. در چنین شرایطی است که دشواریها و سختیهای پیش رو، آسان خواهد نمود. اهمیت گفتمان سازی در آن است که در جامعه و در سطوح مختلف آن، گفتوگو و دیالوگ را جدیتر و هدفمندتر میسازد. آنگاه، نگاههای انتقادی و حمایتی، در هم خواهد آمیخت و در نتیجه این تضارب، معانی تازه و از پس آن، حرکتهای تازه شکل خواهد گرفت. بنابراین، زیست بوم نوآوری و کارآفرینی، صاحب پشتوانه اجتماعی بی نظیر و گرانقدری خواهد شد که توپ هم تکاناش نخواهد داد. این گونه، فرهنگسازی اقتصاد دانش بنیان سهلتر و روانتر در رگ و پی جامعه رسوخ میکند و فردای نزدیک ما، پر خواهد بود از شکوفهها و میوههای رنگارنگی که زیست بوم نوآوری و فناوری برایمان فراهم آورده است.
گفتمان سازی، از طریق رسانهها و فضای مجازی، اهالی فرهنگ و هنر و با همراهی مراکز علمی و دانشگاهی، همراهی ۴۷۰۰ شرکت دانش بنیان و صدها شرکت خلاق و شتابدهنده، و هزاران استارتاپ میباید که جان بگیرد. این نهادها، زمینهای حاصلخیزی هستند که به سرعت بذرهای مستعد و توانا را در جامعه، جذب میکنند و شکوفاشان میسازند. گفتمان سازی، قوه خرد و تعقل جامعه است و ما هر چه متعالیتر بیندیشیم، موفقتر و سعادتمندتریم. گفتمانسازی در عرصه اقتصاد دانش بنیان، ما را در فرداهای نزدیک، به عرش جهان بازخواهد گرداند.