اولین موضوعی که برای تبلیغات به ذهنها میرسد، افزایش فروش و سودآوری است؛ این موضوع برای یک کسبوکار کوچک که مشتریان محلی دارد بهترین نوع هدفگذاری است ولی باعث وفاداری مشتری نمیشود.
نوپانا: هر کسبوکاری به سود و پول بیشتر فکر میکند؛ وقتی برند و کسبوکار شما در معرض دید مخاطبان باشد، تمایل افراد به استفاده و خرید از شما بیشتر خواهد شد. اگر هدف شما از تبلیغات فروش باشد، باید گفت شما به هدف خود دستیافتهاید اما چرا به جای فروش بیشتر به مشتریان، به ذهن آنها نفوذ نکنید.
برای نفوذ به ذهن مخاطبان از کمپینهای هفتگی و ماهانه استفاده میشود. در این مدل، کسبوکارها و آژانسهای تبلیغاتی با طراحی استراتژیهایی سعی در درگیر کردن ذهن مخاطبان با کسبوکار دارند. در این کار معمولا یک شعار یا ارزش به صورت بولد مطرح شده و سایر فعالیتها در راستای آن انجام میشود.
این مدل تبلیغاتی معمولا توسط استارتآپها انجام میشود؛ زیرا این کسبوکارها سعی دارند تا جای پای خود را در بین مردم و بازار سنتی باز کنند و به انتخاب اول مردم برای استفاده از خدمات یا خرید تبدیل شوند.
موضوع دیگری که باید بیشتر مورد توجه استارتآپها قرار گیرد، آگاهی از برند (Brand Awareness) و برندیگ است. وقتی شما کمپینی را برنامهریزی میکنید و برای آن بودجه در نظر میگیرید، باید بدانید این کمپین چه هدفی را دنبال میکند؛ اگر هدفگذاری درست تبلیغاتی نداشته باشید، با اجرای کمپین، تنها وقت و پول را به هدر دادهاید.
از طرفی هزینههای تبلیغاتی در سطح شهر یا فضای مجازی و وبسایتها به قدری است که اگر درست صورت نگیرد، به هیچ عنوان قابل توجیه نیست؛ پس در طراحی کمپین، انتخاب روش و همکاری با آژانس تبلیغاتی باید با تامل تصمیمگیری کنید.
موضوع دیگر در آگاهی از برند، موقعیت مکانی دیده شدن تبلیغ است. همه با تبلیغات بیلبورد، تراکت و حتی شبکههای مجازی آشناییت دارند. شما باید جایگاهی را انتخاب کنید که دور از انتظار مشتریان باشد. روانشناسی فلسفی به تاثیرگذاری تبلیغات در هنگام خرید تاکید دارد.
پیدا کردن چنین جایگاهی بسیار دشوار نیست. به عنوان مثال میتوان به نصب پوستر یا پخش ویدئو در فروشگاهها اشاره کرد. از ابزارهای نوین این کار نیز میتوان به اینستاگرام، تلگرام و ... اشاره کرد اما آیا این مدل هدفگذاری نیز درست است؟
تلگرام مدتهاست فیلتر شده و دیگر کارایی گذشته را نیز ندارد. در مورد اینستاگرام اما موضوع تفاوت دارد؛ در حال حاضر این شبکه اجتماعی تنها بستر برای مارکتینگ و بازاریابی است. مشکلی که در اینجا وجود دارد، حساسیت تبلیغات در آن است. بر اساس شواهد و آمار، تبلیغ در اینستاگرام نیز اثرگذاری خود را از دست داده و صاحبان کسبوکار به دنبال راهی برای تغییر در مدل تبلیغات خود هستند.
همچنین در این مدل بار دیگر مسئله هدفگذاری مطرح میشود. این مدل، آگاهی از برند را در پی دارد اما اگر فقط برای برندینگ استفاده شود، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. آگاهی از برند این مدل همراه با افزایش فروش کسبوکار است و هنگامی که تبلیغ در جایگاه درست به مشتریان ارائه شود، هم توجه افراد را به خود جلب خواهد کرد و هم به خرید منجرب خواهد شد.
پس در پایان میتوان گفت هدفگذاری تبلیغاتی از خود تبلیغات مهمتر است. اینکار همچون شمشیر دو لبهای است که میتواند پول و زمان شما را هدر دهد یا باعث توسعه کسبوکار و مشتریان شما شود. پس آیا بهتر نیست با هدفگذاری درست، هم برند خود را مشهور کرده و هم مشتریان بالفعل را به مشرتیان بالقوه و وفادار تبدیل کنید؟