در حالحاضر و در اکوسیستم استارتآپی بهطور طبیعی درصد کمی از شرکتها موفق به توسعه محصول خود تا دستیابی به بازاری پایدار میشوند. آمارهای مختلف جهانی حاکی از موفقیت ۱۰ تا ۲۰ درصدی استارتآپها است. دلایل متعددی برای آن میتوان برشمرد. محصول استارتآپی بر اساس نظریهها و مفروضاتی در مورد بازار و مشتریان توسعه داده میشود.
در این مرحله باید به سوالاتی پاسخ داده شود. آیا این محصول نیازهای مشتری را برطرف میکند؟ آیا مشتریان بهراحتی با آن ارتباط برقرار میکنند؟ و آیا مشتری در قبال رفع این نیاز خود بازهم تمایل به پرداخت پولی بابت این محصول دارد؟ پاسخ به این سوالها و تلاش در جهت رفع این مشکلات، نهایتا منتج به اعتبارسنجی فرضیه ما میشود. حال ممکن است استارتآپها قبل از بررسی اعتبار این فرضیات اقدام به سرمایهگذاری در سطح کلانتر کنند و عملیات بازاریابی و تخصیص هزینههای لازم به آن را زودتر شروع کنند. درصورتی که فرضیات اولیه معتبر نباشند و تلاشی در جهت رفع آن (با فرض ارزشآفرینی در صورت رفع چالشها) نشود، محصول به میزان مورد انتظاردرآمد ایجاد نمیکند. با افزایش هزینهها، ادامه فعالیت بر روی محصول اقتصادی ممکن نخواهد بود و این به معنی شکست استارتآپ است. عدم اعتبارسنجی بهموقع مفروضات و درک نادرست از فرآیند فوق دلیل اصلی شکست بسیاری از استارتآپها بوده است. دلایلی همچون عدم شناخت صحیح مشتری و هزینهکرد بالا در مراحل ابتدایی شکلگیری محصول که بهعنوان دلایل شکست استارتآپ برشمرده میشود نیز به دلیل طی نشدن صحیح این فرآیند است. دسته دیگری از دلایل وجود دارند که به دلیل عدم مدیریت صحیح و رهبری تیم است. مشکلات داخلی که بعضا ممکن است در فرآیند توسعه محصول اختلالی ایجاد کنند؛ بهکارگیری و استخدام افراد ناسازگار با محیط کاری، نبود انگیزه کافی و عدم مدیریت چالشها و اختلافاتی که در یک تیم ممکن است اتفاق بیفتد.
دلایل دیگری را نیز میتوان در این دسته قرار داد. اینها مهمترین دلایل شکست استارتآپها در دنیاست. در کشور و زیستبوم استارتآپی ایران تاکنون استارتآپهای موفقی وجود داشتهاند و طبیعتا درصد زیادی هم شکست خوردهاند. بعضا نمونههای موفق جهانی در ایران موفق بودهاند و برخی از این نمونهها نیز تاکنون در بازار ایران جایی نداشتهاند. در پاسخ به چرایی این موفقیت و عدم موفقیت بهتر است تشابه دلایل شکست استارتآپهای ایرانی با روند دنیا را بررسی کنیم.
ایدههایی که در ایران به دنبال رشد هستند، بعضا با چالش زیرساختهای قانونی مواجه هستند. متاسفانه فعالیت بسیاری از کسب و کارهای استارتآپی جایی در قوانین، ضوابط و آییننامههای مختلف سازمانها و نهادها ندارند و با استناد به همین مساله فعالیتشان محدود خواهد شد. استارتآپهای ایرانی خودشان باید تلاش کنند تا خودشان را تعریف کنند. در این فرآیند نیز قطعا مشکلات و چالشهای زیادی وجود دارد. عدم همراهی بخش حاکمیتی به دلیل نبود برنامه و فرآیند برخورد با استارتآپها، فرآیند رشد استارتآپها را مختل میکند. شاید در ایران بیش از هرجایی نیاز باشد که به این بخش توجه شود. در کنار بررسی ابتدایی بازار و مشتریان باید بخشهای حاکمیتی و نبود زیرساختهای قانونی را بهعنوان یک چالش و مانع رشد استارتآپها دید. همانطور که ذکر شد مسالهای که باید استارتآپها خود در جهت برطرف کردن آن تلاش کنند و در زمان ایدهپردازی اولیه به آن توجه شود.
مسائلی که هماکنون برای استارتآپهای حوزه فینتک و حوزههای مختلف خدماتی وجود دارد در این دسته جای میگیرند. پدیده دیگری نیز در بررسی علل عدم موفقیت استارتآپهای ایرانی قابلبررسی است که از آن باعنوان عدم تطابق فرهنگی ایده با تمام ارکانی که باید موجب موفقیت آن ایده شوند، یاد میکنیم. ایدههایی در کشورهای دیگر موفقیتآمیز است که لزوما پردازش آن ایده بدون در نظر گرفتن فرهنگ حاکم بر رفتارهای انواع کاربران (بهویژه در مورد کسب و کارهای پلتفرمی) منجر به موفقیت نمیشود و نیاز است به بومیسازی ایده با شرایط موجود تمرکز بیشتری شود. البته این دلیل را میتوان در دسته عوامل ابتدایی تحتعنوان عدم اعتبارسنجی فرضیههای یاد شده قرار داد. اما بهطور خاص این مساله عامل شکست کپیبرداریهای صورت گرفته از نمونههای موفق خارجی است. چالشهای جذب سرمایه در موعد مناسب نیز تا به امروز مشکلاتی برای بسیاری از استارتآپهای ایرانی بهوجود آورده است. این چالش را بهطور خاص به فرهنگ و مدلهای سرمایهگذاری و عدم آشنایی سرمایه گذاران با این حوزه مرتبط میدانیم. متاسفانه بهرغم رشد مناسب استارتآپها در کشور و ورود افراد باانگیزه به این حوزه، اقدامات مناسبی در جهت تامین سرمایه استارتآپها صورت نگرفته است.