درحالیکه هنوز روش ارزشگذاری مشخص و قابل استنادی برای استارتآپها و عرضه آنها در بورس یا فرابورس وجود ندارد تعدادی از استارتآپها مدعی هستند ارزش میلیارد دلاری دارند.
نوپانا، به نقل از ایسنا: درحالیکه هنوز روش ارزشگذاری مشخص و قابل استنادی برای استارتآپها و عرضه آنها در بورس یا فرابورس وجود ندارد تعدادی از استارتآپها مدعی هستند ارزش میلیارد دلاری دارند و میگویند سرمایهگذار خارجی قسمتی از سهامشان را با چنین ارقامی خریده است. آنها میخواهند با چنین ارزشهایی وارد بازار سرمایه شوند، اما عدهای معتقدند این ارزشگذاریها نادرست است و آنها سرمایه خارجی جذب نکردهاند.
مدتی است که در ایران کسبوکارهای اینترنتی پا گرفتهاند، این کسبوکارها برای ادامه حیات و رشد نیاز به منابع مالی دارند؛ یکی از مهمترین این منابع، بورس و فرابورس است. اما برای تامین مالی از طریق بازار سرمایه باید مقدار ارزشگذاری استارتآپ ها کاملا واضح باشد و سرمایهگذاران و سهام داران خرد و کلان بدانند که سهمی که خریداری میکنند در برابر مبلغی که میدهند ارزنده است یا خیر. از طرفی نیز باید مشخص باشد که این سهم در کدام بازار میتواند عرضه شود.
اما بر سر موضوع ارزشگذاری این شرکتها اختلاف نظرهایی وجود دارد. برای شفاف شدن این مباحث و طرح دیگر چالشهای بورسی یا فرا بورسی شدن استارتآپ ها به سراغ مدیرعامل فرابورس ایران رفتیم تا شاید بتوان با باز کردن این مباحث اذهان عمومی را درباره این موضوعات روشن کرد.
امیر هامونی در ابتدای بحث سعی در تفکیک شرکتهای دانشبنیان و استارتآپ کمپانی ها داشت، از نظر وی شرکتهای که در حال حاضر نام آنها برای ورود به بازار سرمایه مطرح است نه «های تک» و «دانشبنیان» بلکه صرفا یک کپی از نمونه موفق خارجی خود هستند. چراکه آنها ایده جدیدی خلق نکردهاند.
اما یکی دیگر از چالشهای مهم اکوسیستم استارتآپی تامین مالی است بهطوری که این مبحث را میتوان شریان حیاتی شرکتهای یاد شده دانست. استارتآپها به دلیل ریسک ذاتی و ارزشگذاریهای بسیار بالا توسط سهامدارنشان و رقمهای بالای سرمایه موردنیاز، چندان مورد استقبال سرمایهگذاران داخلی برای سرمایهگذاری قرار نمی گیرند و قوانین جدید ازجمله احکام برنامه ششم توسعه محدودیتهای جدیدی را در تامین مالی این بخش ایجاد کرده است و لذا چشم انداز روشنی برای تامین مالی آنها در داخل کشور وجود ندارد، از طرفی سرمایهگذار خارجی نیز به دلیل وضعیت تحریمها و آینده برجام در کنار کاهش ارزش پول ملی و ریسک عدم نقد شوندگی سرمایهگذاریهای صورت گرفته و حتی انتقال سرمایه، رقبت زیادی برای سرمایهگذاری ندارند و لذا تامین مالی یکی از چالشهای اصلی اکوسیستم استارتآپی در سالهای آینده خواهد بود و این نکته ای است که خود سرمایهگذاران این حوزه هم به آن اذعان دارند. هر چند که امیر هامونی در این مورد معتقد است «نباید برای سرمایهگذار خارجی فرش قرمز پهن کرد»
در بخشی از این گفتوگو با مدیرعامل فرابورس ایران به حواشی موجود حول ارزشگذاریهای شرکتهای شناختهشده در اکوسیستم استارتآپی که امروزه خود را یونیکورن (یک میلیارد دلاری) میدانند پرداختیم آنها ملاک ارزشگذاری خود را سهام فروخته شده به سرمایهگذاران خارجی میدانند، درحالیکه نه سهامدار آنها و نه مقامات دولتی هنوز منشا سرمایهگذاری صورت گرفته را نمیدانند و نکته مهمی که امیر هامونی در این مورد بر آن تاکید کرد این بود که «فرابورس هیچگاه شفافیت را فدای توسعه بازار نخواهد کرد» چراکه به گفته او «سازوکار طراحیشده در بازارهای فرابورس به شکلی است که اجازه نخواهد داد عدهای بخواهند از سرمایهگذاران سوءاستفاده کرده و برای بازار «تئاتر» بازی کنند» او حتی تاکید میکند که سرمایهگذاران غیرحرفهای اصلا نباید وارد معاملات این قبیل سهمها نشوند.
به اعتقاد هامونی «ارزشگذاری استارتآپها یکی از چالشهای جدی نه برای فرابورس بلکه برای بازار است.» اما اینکه متولیان بازار سرمایه چگونه از پس این چالش بزرگ سربلند بیرون آیند، نکتهای است که آینده آن را روشن خواهد کرد.
در گفتوگو با امیر هامونی مدیرعامل فرابورس ایران سوالات، ابهامات و دغدغههای موجود درباره این موضوعات شفاف مطرحشده است.
یکی از موضوعات مهم بورس و فرابورس در طی سالهای گذشته، توسعه بازار از طریق ایجاد ابزارهای جدید مالی، مثلا بازار معاملات دارایی فکری بوده، اما احتمالا یکی از موضوعات خیلی مهم که به زودی شاهد آن خواهیم بود، بحث ورود استارتآپها به بورس یا فرابورس است. در همایشی که مدتی قبل با حضور فعالان این حوزه برگزار شد، در پنلی که شما حضور داشتید و برخی از مدیران شرکتهای سرمایهگذاری جسورانه نیز بودند، یکی از سرمایهگذاران شناختهشده اکوسیستم استارتآپی، فرابورس و شخص شما را بزرگترین چالش اکوسیستم معرفی کرد. سوال من این است که به نظر خودتان چرا یک سرمایهگذار مطرح در این حوزه شما را بزرگترین چالش اکوسیستم میداند؟
در رابطه با بحث ارزشگذاری استارتآپها باید توضیح دهم که تا الان نظام اقتصادی ما بیشتر متکی بر زور بازو بوده است و شرکتهایی که داریم بیشتر شرکتهایی هستند که دارایی مشهود مانند تجهیزات، ماشینآلات، نیروی کار و کارگر آنها را جلو میبرد و این شرکتها با تولید به سودآوری میرسند. در ایران شرکتهای مبتنی بر فناوریهای پیشرفته تحت عنوان «های تک کامپانیها»، «های تک مارکت» یا همین استارتآپهایی که شما فرمودید، خیلی کم داریم و دو یا سه سال است که این قبیل شرکتها در ایران در حال مطرح شدن هستند و صرفا بعضی از شرکتهای این حوزه در بین مردم زبانزد شدهاند. ما در فرابورس، SME MARKET (بازار شرکتهای کوچک و متوسط) راهاندازی کردیم که تابلوی رشد دارد و شامل شرکتهایی میشود که شاید «های تک» نباشند یا داراییِ فکری نداشته باشند، اما یک کپی از نمونه موفق خارجی هستند که به داخل کشور آورده شدهاند؛ ما به این شرکتها، شرکت دانشبنیان نمیگوییم بلکه اینها یک استارتآپ کمپانی و یا یک شرکتی رشدی هستند که مشابه شرکتهای خارجی میتوانند کالا یا خدماتی را تولید و کسب سود کنند. در کنار این تابلو، تابلوی دانشبنیان را برای شرکتهایی که محور فعالیتشان دانش، نوآوری و چیزی که تاکنون در دنیا وجود نداشته، داریم. لذا لازم است که بین شرکتهای استارتآپ و شرکتهایی که نوآوری جدید داشتند و پتنت (دارایی فکری) ثبت کردند، تفاوت قائل شویم. معمولا بین اینها خلط مبحث صورت میگیرد و هنگامی که صحبت از استارتآپ میشود، فکر میکنند منظور شرکتهای دانشبنیان است که چنین نیست، زیرا شرکت دانشبنیان شرکتی است که نوآوری داشته و نهتنها در ایران بلکه در دنیا، پتنت (دارایی فکری) ثبت کرده و برای اولین بار با نوآوری علمی خود توانسته ثروت آفرینی کند. در مورد VC ها یا همان صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه، از سال گذشته سه صندوق در فرابورس پذیرهنویسی شده و بیش از ۱۷ صندوق دیگر هم در مسیر هستند. این صندوقهای جسورانه یک نوع سرمایهگذاری در حوزه دانشبنیان، پتنت و استارتآپها (یا شرکتهای رشد یا همان SME ها که دانش جدیدی ندارد ولی قرار است که در بازار رشد کنند) هستند.
مطالعات علمی نشان داده که این صندوقهای جسورانه توانستهاند تا بیش از ۳ برابر واحدهای تحقیق و توسعه شرکتها ثروت آفرینی کنند و در رشد اقتصادی کشورها اثرگذار باشند. حالا اینکه چرا از نگاه برخی از آقایان، فرابورس یا بنده مهمترین چالش هستیم باید توضیح دهم، ما دو چالش اساسی در ورود شرکتهای دانشبنیان و استارتآپ به فرابورس داریم که یکی بحث حاکمیت شرکتی و دیگری بحث صورتهای مالی حسابرسی شده، است. در حال حاضر علیرغم اینکه خیلی از شرکتهای این حوزه علاقه به حضور در بورس، بزرگ شدن و کشف قیمت روی تابلو را دارند، اما هنوز بدیهیات ورود به یک بازار رسمی، متشکل و خود انتظام را نمیدانند. صورتهای مالی خط قرمز ماست و نمیتوانیم کمک و تسهیلی در این راستا انجام دهیم اما در برخی از موارد مثل سهام شناور آزاد یا سرمایه میتوانیم تا حدی شرایط را تسهیل کنیم، چراکه خیلی از بورسهای پیشرفته در دنیا این شرایط را تسهیل کردند، اما شفافیت یک مفهوم غیرقابل معامله است و ما نیز نمیتوانیم شفافیت را معامله یا فدای توسعه بازار کنیم و بگوییم چون استارتآپ ها یا شرکتهای دانشبنیان میخواهند وارد بازار سرمایه شوند، ما شفافیت را نادیده بگیریم. شفافیت اصل حرفهای برای هر بازار رسمی مثل بورس است.
دومین موضوع بحث حاکمیت شرکتی است. این موضوع در شرکتهای استارتآپ و دانشبنیانی که به ما مراجعه میکنند خیلی کمرنگ است و خیلی روحیه بنگاهداری و اینکه شرکت چطور باید اداره شود، نقش، وظایف و اختیارات مدیرعامل چیست و هیاتمدیره چه جایگاهی دارد و سهامدارن شرکت دانشبنیان که شاید VC هم باشند، چه نقش و چه اختیاراتی دارند و روی مدیرعامل یا همان مدیر اجرایی یا روی تیم اجرایی چه نظارتهایی میتوانند داشته باشند، ندارند. اینها مفاهیمی است که در بازار SME با آنها مواجه هستیم و با علم به این موضوع بازار SME، «های تک مارکت» و بازار رشد را راهاندازی کردیم که این ادبیات شکل بگیرد و حاکمیت شرکتی در این شرکتها کمکم نهادینه شود، مفهوم حسابرسی و حسابرسی معتمد شکل بگیرد و شرکتها حسابرسی انجام دهند و روی تابلو بیایند. من نمیخواهم ناامیدکننده صحبت کنم واقعا امیدوارم به آینده راهی که انتخاب کردیم و فکر میکنم در سالهای آینده شرکتهایی داشته باشم که نهفقط بازور بازو بلکه بامغز خود، کار میکنند. بهجایی برسیم که نهتنها در داخل دانش را شکوفا کنیم بلکه دانش را صادر کنیم.
چندی پیش رییس انجمن وی سی ایران در جلسهای در حضور آقای جهرمی، وزیر ارتباطات، گفت که بزرگترین فیلترینگ استارتآپها با بخشنامه بانک مرکزی و وزارت اقتصاد که گفته بود نهادهای مالی نمیتوانند در ابزارهای جدید مالی ازجمله VC ها سرمایهگذاری کنند، اتفاق افتاده و از این موضوع گلایه کردند. البته شاید افراد دیگری باشند که این بخشنامه را درست بدانند و بگویند نهادهای مالی ازجمله بانکها نباید بنگاهداری کنند و یا در سرمایهگذاریهایِ خطرپذیر وارد شوند. نظر شما چیست؟ آیا شما این بخشنامه را فیلترینگ استارتآپها میدانید؟
من به نگاه آقای زرنوخی حق میدهم، ایشان درست میفرمایند. از این ۲۰ صندوق سرمایهگذاری جسورانه که برای اخذ مجوز به فرابورس مراجعه کردند، ۸ مورد وجود دارد که مدیران آن صندوق بهنوعی بهصورت غیرمستقیم بانکی بودند یا بانکها جزو ارکان اصلی آن صندوق بودند. همزمان این مساله نه در نامه بانک مرکزی و وزارت اقتصاد، بلکه در برنامه ششم توسعه حکمی داده شد که من فکر میکنم که این پیگیری را بانک مرکزی انجام داد که این حکم در قانون گنجانده شود، البته قصد بانک مرکزی این نبود که جلوی نوآوری را بگیرند، بلکه قصدشان مدیریت صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت بود که شاید بهزعم بانک مرکزی، مقررات بانک مرکزی را دور میزدند؛ ازقضا ازآنجاییکه اسم صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه هم، همان عنوان و محتوا را دارد و به اسم «صندوق سرمایهگذاری» هستند، در حکم قانونی گفتهاند صندوقهای سرمایهگذاری که بانکها بخواهند ایجاد کنند، باید قبل از سازمان بورس، از بانک مرکزی هم مجوز بگیرند. این باعث شد که همه صندوقها، نهتنها VC ها، بلکه صندوقهای زمین و ساختمآنهم در بانکها ازجمله بانک مسکن که کار انبوهسازی انجام میدهند، نتوانند آن مجوز را بگیرند، درصورتیکه وظیفه ذاتی بانک مسکن در کشور انبوهسازی است. پیگیر هم هستیم که بانک مرکزی در این مساله تجدیدنظر کند، حالا یا قانون عوض شود که راهکاری میانمدت و بلندمدت است ولی اگر بخواهیم در کوتاهمدت نتیجه بگیریم باید با بانک مرکزی وارد مذاکره شویم، حداقل در حوزه دانشبنیان، صندوقهای جسورانه که میخواهند کار جدید انجام دهند، جلوی آنها گرفته نشود.
در حال حاضر که با توجه بهحکم برنامه ششم توسعه، امکان سرمایهگذاری نهادهای مالی در صندوقهای جسورانه وجود ندارد، یکی از راهکارهای تامین مالی برای استارتآپها، از طریق سرمایهگذار خارجی است؛ اما سرمایهگذار خارجی برای سرمایهگذاری در این حوزه دارای ریسکهای متعددی ازجمله موضوع تحریمها و آینده برجام، کاهش ارزش پول ملی، عدم امکان واگذاری سرمایهگذاری و نقد شوندگی آن و حتی ریسک عدم امکان انتقال وجوه سرمایهگذاری به کشور خود است، این موارد علاوه بر ریسک مضاعفی است که این سرمایهگذاری نسبت به مثلا سرمایهگذاری در پروژههای عمرانی دارد؛ با توجه به این شرایط آیا سرمایهگذار خارجی به معنای واقعی کلمه تمایلی به سرمایهگذاری در استارتآپهای ایرانی دارد؟
تا الان آمدهاند. اینکه حاضر است سرمایهگذاری کند یا نکند به میل باطنی خودشان بستگی دارد، برای این موضوع ما منع قانونی نداریم. ضمن اینکه از نظر بنده، سرمایهگذاران داخلی که پول و منابع کافی هم دارند، نسبت به سرمایهگذاران خارجی، ارجح هستند. ما نباید برای سرمایهگذار خارجی فرش قرمز بیاندازیم و با نگاه تبعیضآمیز به سرمایهگذار داخلی نگاه کنیم. به نظرم این موارد میتواند در کنار هم دیده شود. اما اینکه آیا سرمایهگذار خارجی حاضر است بیاید یا نه، باید بگویم که «آمده است».
کدام سرمایهگذار خارجی آمده؟
ما چندین شرکت را داریم که حتی در پوشش شرکتهای ایرانی وارد بازار شدهاند و در استارتآپها سرمایهگذاری کردند.
از این شرکتهای خارجی نام ببرید.
اجازه دهید اسم این شرکتها را نبرم. حتی ایرانیان مقیم خارج برای سرمایهگذاری آمدهاند. مخصوصا استارتآپها یا اپلیکیشنهایی که در بازار معروف شدند یا ایرانیهایی بودند که از آن ور آب، دانش و تکنولوژی را آوردند یا ایرانیهایی بودن پولشان را به ایران آوردهاند، ضمن اینکه سرمایهگذار خارجی فقط به اینجا (استارتآپ ها و VC ها) نیامده، بلکه در بازار اوراق با درآمد ثابت، اسناد خزانه اسلامی و سکوک هم حضور پررنگ داشته و سرمایهگذاری کردهاند. مجموع سرمایهگذاریهایی که ما در سه سال گذشته در بورس، فرابورس و بورسهای مطرح داشتهایم، بالغ بر ۳ هزار میلیارد تومان بوده است. نوسان ارز نیز فقط شامل کشور ما نیست و همه کشورها نوسان ارز دارند. شما میبینید نسبت یورو به دلار در همین چند ماه گذشته چقدر تغییر کرده است و این میتواند در سرمایهگذاری آمریکاییها در اروپا و سرمایهگذاری اروپاییها در آمریکا خیلی تاثیر گذار باشد و اقتصادشان را از نظر تراز پرداختها دچار تاثیر کند. اینها طبیعت سرمایهگذاری در هر کشوری است و بسته به ذائقه ریسک سرمایهگذار داخلی و خارجی میتواند صورت بگیرد. ضمن اینکه ما الان سرمایهگذاران ایرانی را داریم که در استارتآپهای خارجی سرمایهگذاری کردند. به نظر من خیلی فرصت خوبی است که ما ایرانیهایی را داشته باشیم که در آینده صاحب بنگاههای بزرگ در کشورهای اروپایی و آمریکایی باشند.
در مورد ارزشگذاری استارتآپ ها حرفوحدیثهای زیادی مطرح میشود از طرفی با توجه به دلایلی که اشاره کردم امکان جذب سرمایهگذار خارجی برای استارتآپ ها بهراحتی فراهم نیست و سرمایهگذاری داخلی هم با توجه به محدودیتهای موجود و مبالغ بالای موردنیاز، خیلی میسر نیست، تنها حالت باقیمانده این است که خود فرد سرمایهگذاری کند، چگونه؟ یا خودش افزایش سرمایه دهد یا اینکه شرکتی در خارج از کشور تاسیس کند و ازآنجا پول را به اسم سرمایهگذاری خارجی به ایران انتقال دهد. حال هدف از این کار چه چیزی میتواند باشد؟ بالا بردن ارزش شرکت و اینکه بگوید شرکت من، اسب تکشاخ (یونیکورن) شده است. این سناریویی است که توسط عدهای مطرحشده مبنی بر اینکه سرمایهگذاری خارجی اعلامشده اساسا وجود نداشته است. عدهای بحث پولشویی را مطرح میکنند که شخصا خیلی به آن اعتقاد ندارم، اما عدهای دیگر عنوان میکنند که خود سرمایهگذار ایرانی، شرکتی صوری در خارج از کشور تاسیس کرده و به اسم سرمایهگذار خارجی و با هدف بالا بردن ارزش سهام، سرمایه را به کشور وارد کرده است. این گروه مستندات زیادی هم ارایه کردهاند ازجمله اینکه شرکت سرمایهگذار خارجی فاقد هرگونه دفتر و نام و نشانی حتی در اینترنت بوده، ازجمله اینکه یکی از سهامداران این شرکت نیز تائید کرده که هیچگونه اطلاعی از منبع جذب سرمایه ندارد، ازجمله اینکه وزیر ارتباطات در پاسخ بهاحتمال صوری بودن این سرمایهگذاریها در مصاحبهای گفته که نمیتوان قطعی گفت این گزارشهای منتشرشده کاملا درست هستند یا غلط؛ با توجه به این موضوعات، آیا شما فکر نمیکنید که در بحث ارزشگذاری این استارتآپها که مدعی یونیکورن شدن هستند، مشکلی وجود دارد؟ همین استارتآپ ها باهمین ارزشگذاریها امروز میخواهند در فرابورس عرضه شوند و میگویند ما یونیکورن شدیم. آیا شما فرمول خاصی برای ارزشگذاری اینها دارید؟ این داستان را برای ما باز کنید.
من تاکید میکنم که شما خیلی باهوش هستید، چند سوال را باهم بیان میکنید و میخواهید من کوتاه جواب دهم. اینکه شما میگویید آیا سرمایهگذار خارجی دلش به حال ما سوخته؟ جواب من نه است و اینطور نیست که سرمایهگذار خارجی بخواهد به یک استارتآپ کمک و حمایت کند؛ سرمایهگذار خارجی هم دنبال پول خودش است، میخواهد سرمایهگذاری و کسب سود کند. منفعت شخصی نهفقط در اسلام، بلکه در همه ادیآنیک رکن است و قرار نیست که کسی که به ایران میآید، هیچ نفع شخصی نبرد؛ اصلا بازار سرمایه همین است که نفع شخصی و سودآوری داشته باشند و سودشان را تثبیت کنند یا افزایش دهند. پس سرمایهگذار خارجی با نفع شخصی میآید. امکان دارد یک سرمایهگذار خارجی با قصد نفوذ بیاید، لذا همه ما باید حواسمان به این موضوع باشد. این را هم باید حتما بررسی کنیم. توصیه اکید من همین سرمایهگذار داخلی است، ما چرا اصرار داریم برای سرمایهگذار خارجی فرش قرمز بیاندازیم و به سرمایهگذار داخلی نگاه تبعیضآمیز داشته باشیم. ما سه صندوق را پذیرهنویسی کردیم که من اطلاع دارم که اینها همه الحمدالله سرمایهگذاران داخلی هستند و بالغ بر ۱۲۰ میلیارد تومان پول آوردهاند و در سلولهای بنیادی و در اپلیکیشنهای داخلی سرمایهگذاری کردهاند، اینها جزو صندوقهای لیست شده در فرابورس است. ۱۲۰ میلیارد تومان پول توسط سرمایهگذار داخلی آورده شده است، آنهم نه یک نفر و ۲ نفر، بلکه ۱۰ ها و صدها نفر در این صندوقها سرمایهگذاری کردند. در سلولهای بنیادی، در فین تکها، در همین فیناستارزی که ما داریم چندین طرح قرارداد بستهشده و کار جلو رفته و معامله انجامشده، در حوزههای هنر و فرهنگ و سینما، ما کارگردان و فیلمنامهنویسی داشتیم که ایدههایی داشتند ولی نمیتوانستند ایده خود را تامین مالی کنند تا فیلم را تولید کنند، ولی از طریق همین VCها تامین مالی شدند. اینها آمارهای خیلی امیدوارکنندهای است از یک سرمایهگذار داخلی پیامی به ما میرسد که حاضر هستند در این موارد سرمایهگذاری کنیم. نگاهی که شاید تا یکی دو سال قبل وجود نداشته است، اینکه بگوییم مثلا روی ایده سینمایی سرمایهگذاری کن، سرمایهگذار ما اصلا این ذائقه را نداشت. سابقا نگاه فیزیوکراتی وجود داشته ولی الان سرمایهگذاری داریم که ذائقه ریسک دارد و حاضر است در این حوزه سرمایهگذاری کند. حال ما باید از این سرمایهگذاران داخلی مراقبت کنیم و چون برای یکی دو شرکت مشکل پیش آمده همه را بخواهیم به یک نگاه تحلیل کنیم، درست نیست. هر چیز را باید سر جای خود تحلیل شود. تاکید میکنم که بین سرمایهگذار داخلی و خارجی هیچ تبعیضی نباید بگذاریم. چون اگر همین سرمایهگذار داخلی را ما از دست بدهیم میرود روی استارتآپ های خارجی سرمایهگذاری میکند پس ما باید برای همه اینها محیطی درست و سالمی را فراهم کنیم.
در همایشی که شما حضور داشتید توسط مدیر یکی از شرکتهای سرمایهگذاری فعال در حوزه استارتآپی گفته شد که «ما تا سال ۱۴۰۰، ۱۴۰۰ استارتآپ خواهیم داشت که برای تامین مالی آنها به ۱۴۰۰ میلیون دلار نیاز داریم، از این مبلغ، یکسوم از خارج از کشور میبایست تامین شود که در تامین آن مشکلی نیست، اما دوسوم آن میبایست از داخل کشور تهیه شود و اینیکی از چالشهایی است که در آینده اکوسیستم با آن مواجه خواهد بود.» حال شما که میفرمایید ما امروز سرمایهگذار داخلی داریم، اصلا سرمایهگذار داخلی با چنین مبالغ بالا وجود دارد که بخواهد روی سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز همچون استارتآپ های ایرانی سرمایهگذاری کند که حالا ما بخواهیم آن را جذب کنیم؟ نکته دیگر اینکه اگر امروز یک استارتآپ پیش شما بیاید و بگوید میخواهم فرابورسی شوم، بالاخره شما باید بدانید ارزش این شرکت چقدر است؛ باید بدانید که EPS آن چقدر است؟ اگر نسبت P/E آنها ۱۰۰۰ هم باشد، هزار را ضربدر چند کنیم که ارزش شرکت به دست آید؟ اینکه شرکتی خود را به طریقی که عرض کردم ارزشگذاری کند و بگوید من اینقدر میلیون دلار ارزش دارم و میخواهم فرا بورسی شوم، آیا روش درستی برای ارزشگذاری است؟ این شرکتها چگونه باید ارزشگذاری شوند؟ این موضوع دقیقا به شما ارتباط دارد. عدهای معتقد هستند مطرح کردن سرمایهگذار خارجی و رسانهای کردن آن، توجیهی برای بالا بردن ارزش آن شرکتها بوده، آیا این ارزشگذاریها و درخواست برای ورود به فرابورس با رقمهای فرضی و عدم پذیرش این رقمها از جانب شما، باعث شده که شما از نظر این سرمایهگذاران بهعنوان چالش استارتآپها باشید؟ به نظر شما این نوع استارتآپ ها را چطور باید ارزشگذاری کرد؟
سوال خوبی است، تا الان روش ارزشگذاری ما P/E بوده و EPS را محاسبه میکردیم اما الان حتی برای شرکتهای پذیرفته شده خودمان EPS را حذف کردیم و گفتیم تحلیل و گزارش تفصیلی و MD&A و چنین مواردی را باید بدهند، یعنی ما دیگر پیشبینی سود برای انتهای سال را نداریم نهتنها برای استارتآپ ها، بلکه برای همه شرکتهای بورس و فرابورس؛ طبیعی است که روشهای ارزشگذاری برای هر شرکت متفاوت است بهویژه برای استارتآپ ها و SME ها؛ نهتنها روش ارزشگذاری آنها بلکه روش حسابرسیشان هم متفاوت است، در حال حاضر ما استاندارد ویژه IFRS برای SME ها داریم، ما برای این شرکتها نهتنها حسابرسی بلکه روش ممیزی جداگانه داریم. در مورد ارزشگذاری ما ناظر بازار هستیم و نمیتوانیم قیمت تعیین کنیم. ما معمولا در روز عرضه اولیه، توصیههایی را به عرضهکننده یا تقاضاکننده میکنیم اما این نیست که ما قیمت تعیین کنیم و بگوییم اگر قیمتی که منِ هامونی بهعنوان ناظر بازار فرابورس یا همکاران بنده تعیین میکنند، نباشد، پس ما عرضه را انجام نمیدهیم. در دستورالعمل قیدشده که عرضهکننده باید یک مظنهای را به بازار اعلام کند، خریداران یا مایل هستند آن را بخرند یا مایل نیستند، اگر ۵۰ درصد حجم عرضه اولیه توسط بازار خریداری شود، آن عرضه، عرضه موفقی است و اگر کمتر از ۵۰ درصد خریداری شود، عرضه ناموفق بوده و کنسل و به روز دیگری موکول میشود؛ این یک روند قانونی است. من ارزشگذاری استارتآپ ها را برای بازار یک چالش میبینم اما برای فرابورس این موضوع را چالش نمیبینم چون ما فقط یک پلتفرمی را باید در اختیار عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان قرار دهیم که آنجا بتوانند چانهزنی کنند، اینکه نتیجه چانهزنیها چه باشد، دست ناظر نیست و دست بازار است. قطعا موضوع ارزشگذاری برای سرمایهگذاران و عرضهکنندگآنیک چالش است و لازم است که روشهای نوین ارزشگذاری که تدوین هم شده، را استفاده و در گزارشهای خود عنوان کنند؛ قطعا نگاه سرمایهگذار هم EPS ای نخواهد بود، نگاه سرمایهگذاران به این شرکتها نگاهی آیندهنگر و نگاهی است که قرار است آن شرکت سهمی را در صنعت خود در بازار داشته باشد. اینکه ما مارکت کپ (ارزش بازار) داشته باشیم و شرکتها با مارکت کپ بالا در بازار حضور پیدا کنند قطعا این موضوع اتفاق خواهد افتاد، من شک ندارم این اتفاق میافتد. جنرال موتور در بورس نیویورک کمتر از ۵۰ میلیارد دلار مارکت کپ دارد در صورتی که گوگل، اپل و بسیاری از شرکتهای بزرگ که در آنجا هستند بالای ۶۰۰ یا ۷۰۰ میلیارد دلار ارزش بازاریشان است. ایران تصمیم گرفته در حوزه اقتصاد دانشبنیان در منطقه و آسیا سرآمد باشد، اینیکی از الزامات این راه است و این شرکتها به نظر من، خواهند آمد و نظام ارزشگذاری ما هم همین روزها با حذف EPS و با گزارشهای MD&A در حال متحولشدن است؛ دیگر سرمایهگذار به یک عدد بسنده نمیکند.
آیا شرکتهایی که مدعی دارا بودن سرمایهگذار خارجی هستند، در یادداشتهای توضیحی صورتهای مالی خود نسبت به این سرمایهگذاران افشاگری کردهاند؟
تابهحال رسما از طرف این شرکتها به ما صورتهای مالی حسابرسی شده ارایه نشده است.
وقتیکه در مورد سرمایهگذاران خارجی و ارزشگذاریهای انجامشده این شرکتها، حرفوحدیثهای زیادی مطرح است، اگر زمانی این شرکتها بخواهند بهجای شفافی مثل بورس و فرابورس بیایند و برچسب شفافیت بورس یا فرابورس را داشته باشند، چه تمهیداتی باید وجود داشته باشد؟ اینها موضوعات کمرنگی نیستند، آیا این عدم شفافیت برای کل اکوسیستم و بازار سرمایه مشکلی به وجود نمیآورد؟
کدام مشکل؟
بحث سرمایهگذار خارجی و ارزشگذاری آنها
ما با سرمایهگذار خارجی آنها مشکلی نداریم، هیچ منع سرمایهگذاری خارجی در VC وجود ندارد مگر اینکه شما بگویید که سرمایهگذار خارجی را سراغ دارم که در شرکتی آمده و دارد نفوذی انجام میدهد، یعنی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران کاری انجام میدهد.
نه منظور من اصلا این نیست. منظورم را اینطور خدمتتان توضیح میدهم، سرمایهگذار خارجی هیچوقت برای رضای خدا سرمایهگذاری نمیکند، بهخصوص در شرایط کنونی کشور ما. به عبارتی اگر سرمایهگذار خارجی n دلار سرمایهگذاری کند، دنبال آن است که ۲n برداشته و از صنعت خارج شود یا در جای دیگری سرمایهگذاری کند، حال سوال اینجاست که چه کسی خریدار سهام آن سرمایهگذار خارجی خواهد بود؟ با توجه به آنکه سرمایهگذار داخلی بزرگ نداریم، پس این سرمایهگذار خارجی باید سهام خود را به یک سرمایهگذار خارجی بزرگتر بتواند بفروشد که همانطور که توضیح دادم، در شرایط کنونی خیلی شدنی نیست، کما اینکه اگر قرار بود آن سرمایهگذار خارجی بیاید، الان ایران پر از سرمایهگذار خارجی بود. اما اگر آن سناریو که خدمتتان عرض کردم، درست باشد، یعنی سرمایهگذار خارجی در کار نبوده و صرفا یک حرکت صوری انجامگرفته تا بگوید که سرمایهگذار خارجی، سرمایهگذاری کرده و از این طریق ارزش شرکت را بالا ببرد و پس از ورود به بورس با این ارزشگذاریها هم اعلام کنند که ما درجایی شفاف مثل بورس هستیم و با عرضه ۱۰ درصد سهام کل آورده خود را برداشت کند، آنوقت بقیه استارتآپها چه باید کنند؟ آنوقت سهامداران خرد آن شرکتها چه باید کنند؟ اگر الان این موضوع پیگیری نشود آیا به چالش بزرگ استارتآپها بدل نمیشود؟ آنوقت همه غیر از عدهای معدود، شما را چالش اصلی استارتآپها و بازار سرمایه عنوان نمیکنند؟
اینکه یک نفر بخواهد این نکاتی که شما فرمودید را انجام دهد، از دید من شبیه یک تئاتر است. اینکه یک نفر بخواهد تئاتر بازی کند و اذهان را به سمت خود معطوف کند و نهایتا عدهای بیایند سرمایهگذاری کنند و سرشان بیکلاه بماند، یک جرمِ اقتصادی شناختهشده در بورس است. اینکه این اتفاقات بخواهد در بازار سرمایه رخ دهد عملا با فرآیندی که در نظام فرابورس طراحیشده، امکانپذیر نیست، چرا؟ چون در بازار SME و هایتک و VC و بورس ایده، طراحی طوری نیست که یک نفر با سواد مالی پایین بتواند جذب این بازار شود. مثلا فرض کنید یک بازنشستهای که کارمند دولت بوده و هیچ آشنایی با بورس ندارد یا یک معلم بازنشسته، یک نظامی بازنشسته، یک پزشک، این افراد ممکن است در حوزه خودشان انسانهای بسیار متبحری باشند ولی در سرمایهگذاری در بورس نیاز به مشورت دارند، قطعا اینجا محلی برای ورود این افراد نخواهد بود که بیایند و تحت تاثیر تئاتر یک نفر قرار بگیرند تا یک جایی سرمایهگذاری کنند و نهایتا سرشان بیکلاه بماند. طراحی اینجا در بازار SME و بازار هایتک مارکت طراحیای است که خریداران اینجا، خریدارانی حرفهای هستند. آنها خریدارانی هستند که سواد مالی بالایی دارند. آنها تجربه حضور در بازار را دارند و به این تئاترها آشنا هستند. قرار نیست که یک نفر بیاید و تئاتر بازی کند و سر این سرمایهگذاران حرفهای را کلاه بگذارد. این اتفاق قطعا نمیافتد. سرمایهگذار این بازار اکثرا حقوقیها هستند، مدیران صندوقها و VC ها هستند. حتی حقیقیهایی که اینجا میآیند در بازار سرمایه سالها تجربهدارند و در هر سفارش بالای ۵۰۰ میلیون تومان خرید انجام میدهند. لذا افراد با سطح سواد مالی پایین و بدون تجربه نباید وارد این بازار شده و سرمایهگذاری کنند.
به نظر شما شرکتی در خارج از ایران میتواند وجود داشته باشد که در خارج از کشور خودش، میلیونها یا شاید میلیاردها دلار سرمایهگذاری کند و حتی یک دفتر هم نداشته باشد؟ و وزیر ارتباطات هم دربارهاش بگوید که من در این مورد صریحا نمیتوانم قضاوت کنم و سهامدار او بگوید من فقط پول گرفتم و مهم نیست این پول از کجا آمده؟ آیا این عجیب نیست که این شرکت حتی نشان اینترنتی از خود نداشته باشد؟
در ایران؟
نه در خارج از کشور.
من نمیتوانم در این مورد اظهارنظر کنم، من فکر میکنم خود آقای وزیر و دوستانی که در صنعت ارتباطات هستند در این مورد بتوانند به اظهارنظر بپردازند. قطعا من در مورد بحثهای اینترنت، ارتباطات و آن شرکت و هر شرکتی که شما اسمش را ببرید صاحب صلاحیت نیستم که بخواهم اظهارنظر کنم.
در سال گذشته دیدیم که برخی از مدیران بلندپایه دولتی از برخی از استارتآپهای خاص، بازدید داشتند، درحالیکه برای آمازون که بزرگترین فروشگاه اینترنتی دنیا است ما شاهد چنین بازدیدهایی از سمت مقامات دولتی نبودهایم؛ به نظر شما هدف آن مجموعهها از اینکه مقامهای دولتی را میخواهند به شرکتشان بیاورند، چیست؟
من این اتفاق را یک اتفاق میمون و مبارکی برای جمهوری اسلامی میدانم که معاون رییسجمهوری، آقای دکتر ستاری از شرکتهای استارتآپ بازدید میکنند و خود را مقید میدانند که از مجموعههای استارتآپها بازدید داشته باشند.
از مجموعهها خیر، بلکه از چند مجموعه خاص.
خیر، ما جلسات متعددی را خدمت دکتر ستاری بودیم. خود بنده با خیلی از پارکهای علم و فناوری و شرکتها تفاهم بستیم و من شخصاً بسیار علاقهمند هستم و معمولا هفتهای یکبار یا دو هفته یکبار، حداقل یک شرکت استارتآپی را همینجا زیارت میکنم یا اینکه ما به بازدید آنها میرویم و این خیلی خوب است، اینکه نگاه یک مسئول در نظام جمهوری اسلامی به صنعت دانشبنیان مثبت است، بسیار خوب است. من دیدهام شرکت علیبابا که در چین یکی دو سال پیش در بورس نیویورک عرضه اولیه شد، رییسجمهور چین به مدیرعامل همین شرکت بسیار احترام میگذارد، زیرا با شرکتهای علی پی و شرکتهای زیرمجموعه علیبابا کارهایی کرده که درآمدهای VAT (مالیات بر ارزشافزوده) دولت چین افزایشیافته و به عبارتی این شرکت توانسته برای دولت چین ثروتآفرینی کند. دولتیها در آنجا شاید بهتر از ما این موضوع را فهمیدهاند و استارتآپها را حمایت میکنند.
اینکه نیت مسئولان ما مثبت است شکی در آن نیست، اما موضوع ما بر سر سناریویی است که گفته میشود که این دیدوبازدیدها بخشی همان سناریو ارزشگذاری است، اینکه بیایند بگویند دولتیها هم به ما ارج مینهند و این بازدیدها را بهصورت گسترده به رسانهها نشان دهند، درحالیکه موضوع علیبابا کاملا متفاوت با موضوع شرکتهایی است که در مورد سرمایهگذاران آن و ارزشگذاری آنها، ابهاماتی مطرح است.
من در مورد فرمایش شما یک مثال نقض بزنم، همین چند روز پیش آقای دکتر روحانی از شرکت گل گوهر در سیرجان دیدار کرد، شرکت گل گوهر در بورس فعال است، قرار نیست که بازدید یک دولتمرد روی قیمت سهام آن تاثیر بگذارد. اینها شاید از نظر برندینگ و اینکه از نظر مردم اعتباری برای برند گل گوهر میشود که قطعا این مساله درست است ولی در نظام بازار مالی یک استانداردی تعریف شده است. مادامی که این شرکت نتواند سود بسازد و نتواند خود را بزرگ کند و نتواند در محیط رقابتپذیری که وجود دارد خود را نگاه دارد سرمایهگذار دید تخصصی خود را نسبت به این موضوع دارد و اگر آنهایی که سواد مالی پایین دارند تحت تاثیر قرار میگیرند به نظر من این رفتار، رفتاری است که تحت تاثیر عواملی است که ما باید فرهنگسازی آن را انجام دهیم. ما در بازار سرمایه شرکتهای بزرگی داریم که دولتمردان از آنها بازدید میکنند. در حال حاضر نیز نزدیک دهه فجر هستیم و خیلی از این طرحها باید به بهرهبرداری برسد و قاعدتا باید سود این شرکتها افزایش پیدا کند، ولی آنچه بازار و سرمایهگذار برایش مهم است، صورتهای مالی است که آن شرکت باید بدهد.
آن دیدار برای بعد از عرضه در بورس بوده است. به نظر شما همین دولتمردانی که میفرمایید چرا از استارتآپهای کوچک دیدار نمیکنند؟ که اگر میکنند باید رسانهای شود.
این را از خودشان بپرسید. حداقل آن چیزی که برای من مهم است من میروم بازدید میکنم و خیلی هم علاقهمند هستم مثلا ما در فیناستارز که برگزار میکنیم، بخشی داریم برای تیمهای دانشجویی، اینها میآیند و جویای نام هستند و میخواهند در دنیای تکنولوژی مالی حرفی برای گفتن داشته باشند. من بهشخصه خودم از تیمهای دانشجویی انرژی میگیرم. حداقل فکر میکنم از این تیمها، شرکتهای بزرگی را در سالهای آینده در بازار سرمایه خواهیم داشت.
شما در میان صحبتهایتان فرمودید که ما سرمایهگذار داخلی داریم، این سرمایهگذاران دقیقاً چه افرادی هستند؟
ما الان سرمایهگذاران حقوقیای داریم که اگر دو سال پیش به آنها میگفتیم بیایید در این حوزههای جدید سرمایهگذاری کنید، میگفتند نه یا اینکه میگفتند ما اصلا نمیدانیم این حوزهها چه هستند، بیا توضیح بده که این حوزهها چه هستند. بخش استارتآپها موضوع جدیدی بود و خیلیها نگاهی برای سرمایهگذاری در آن نداشتند و جالب اینکه یکی از مخالفینی که دو سال پیش با من صحبت میکرد و میگفت ما حاضر نیستیم در این حوزه بیاییم، در اولین صندوق سرمایهگذاری که پذیرهنویسی شد، دو یا سه میلیارد تومان خرید کرد. من با او تماس گرفتم و گفتم شما قرار نبود بیایید و ربطی به این حوزه نداشتی، او گفت با این روندی که من دارم میبینم، خوب است.
دو، سه میلیارد تومان با رقم چند میلیون دلار که دربارهاش صحبت کردیم، مقداری تفاوت دارد.
کل آن VC، پنجاه میلیارد تومان بود، وقتی یک سرمایهگذار دو، سه میلیارد تومان بگذارد، درصد هنگفتی سرمایهگذاری کرده است.
اکوسیستم استارتآپی ما یک یا دو میلیارد تومان پول نمیخواهد. چراکه همینالان اگر استارتآپی را راهاندازی کنیم، برای کمپین تبلیغاتی یک ماههاش بهطور متوسط یک میلیارد تومان پول نیاز است. درنتیجه اگر بگوییم یک نفر یک الی سه میلیارد تومان برای استارتآپی پول آورده، برای سرمایهگذار استارتآپی چندان معنی ندارد. ما الان داریم در مورد سرمایهگذار داخلی صحبت میکنیم که بتواند دوسوم از ۱۴۰۰ میلیون دلاری که دربارهاش صحبت شد را تامین مالی کند.
این بیست صندوق سرمایهگذاری جسورانه که خدمتتان عرض کردم، همینالان در سال ۱۳۹۶ بالغ بر ۱۰۰۰ میلیارد تومان دارند پول از مردم جمع میکنند.
از بین مردم عادی!؟
نه از بین مردمی که در بازار سرمایه فعال هستند.
منظور شما همان نهادهای مالی است که طبق برنامه ششم توسعه دیگر امکان سرمایهگذاری در صندوقهای جسورانه را ندارند؟
خیر
پس از کجا؟
الانیکسری نهادهای مالی مختلف مثلاً هلدینگ مالی صندوق بازنشستگی کشوری آمده که برای یک صندوق جسورانه ۵۰ تا ۶۰ میلیارد تومان موافقت اصولی گرفته است، چند تا کارگزاریها و تامین سرمایه آمدند، جمع جبری تمام این نهادهای مالی همین امسال (سال ۹۶) و اوایل سال ۱۳۹۷ بالغ بر ۱۰۰۰ میلیارد تومان میشود. به نظر من این ارقام، ارقامی است که بهراحتی امکانپذیر است و بلندپروازانه نیست که ما بخواهیم تصویرپردازی کرده باشیم و نگاه امیدوارانه به بازار VC ها و استارتآپها داشته باشیم.
اگر فرض کنیم شرکتی قصد ورود به فرابورس را دارد، تمام پیشنیازها ازجمله صورتهای مالی حسابرسی شده را ارایه کند اما در مورد سرمایهگذاری خارجی و ارزشگذاری آن ابهاماتی وجود داشته باشد، آیا شما بهعنوان مدیرعامل فرابورس، قبل از اینکه آن ابهامات بهطور کامل شفاف شود با عرضه آن در فرابورس موافقت میکنید؟
شما میخواهید از من یک تاییدیه بگیرید، در صورتی که من نمیدانم آن ابهامات چیست.
در مورد ابهامات بهصراحت توضیح دادم که در مورد سرمایهگذاری خارجی (و ارزشگذاری) تعدادی از شرکتها ابهاماتی وجود دارد.
ما از ورود سرمایهگذار خارجی بهشخصه استقبال میکنیم.
شما چه از سرمایهگذاری خارجی استقبال کنید یا نکنید، آنها میگویند که ورود کردهاند (نکته اینجاست که برخی میگویند سرمایهگذار خارجی در کار نبوده است)
ورود سرمایهگذار خارجی هیچ منع قانونی ندارد. اما اگر ابهاماتی وجود داشته باشد، چه برای داخلی، چه برای خارجی، اجازه ورود به فرابورس را نمیدهیم. ما شرکت ایرانی داشتیم که اینجا آمده، مشکل امنیتی داشته، یعنی نفوذ انجام داده، ما این شرکت را به فرابورس راه ندادیم. البته نه اینکه ما، بلکه اینجا یکسری دستگاه نظارتی وجود دارند که آنهم نهفقط برای خارجیها، بلکه حتی اگر ایرانیها هم بخواهند این کار را انجام دهند، یکسری کنترلها روی آنها صورت میگیرد. پس اینجا ما خارجی یا داخلی نداریم. اگر شرکتی خدایناکرده جرم اقتصادی مرتکب شود، قطعا باید رسیدگی شود و قطعا ما باید رسیدگیهای لازم را برای پذیرش آن شرکت انجام دهیم و اگر آن جرم اقتصادی ثابت شود، قطعا جواب ما به آن شرکت "نه" خواهد بود. فرابورس بر اساس کاغذها، مدارک و مستندات کاغذی که میآید، بررسی و اظهارنظر میکند.
آیا فرابورس به آن ابهامات هم رسیدگی میکند؟
ما وظایفی داریم که معمولاً استعلامهایی را از سازمانها میگیریم. این کار را برای تمام شرکتها و نهفقط استارتآپها انجام میدهیم. هر شرکتی که وارد بازار شود، ما سوءپیشینهاش را بررسی میکنیم و اگر حکم قضایی و کیفری داشته باشد، آن را بررسی میکنیم. اگر پولشویی کرده باشد، از بانک مرکزی استعلام میگیریم. اگر در امور مالیاتی مشکل معوقه مالیاتی داشته باشد حتما باید رسیدگی شود. اگر جزو خریداران سهام دولت باشد و معوقهای را داشته باشد، آن را استعلام و حتما رسیدگی میکنیم و تمام موارد رسیدگی خواهند شد. این موضوعات نهفقط برای شرکتهای جدیدالورود بلکه برای سهامداران عمدهای که بخواهند سهامی را بهصورت مدیریتی و کنترلی خریداری کنند، هم صادق است. ما هرکسی را با هر رزومهای و با هر سابقهای اینجا راه نمیدهیم، این مساله بسیار مهم است. در قانون برنامه ششم توسعه حکم خیلی خوبی را مجلس شورای اسلامی به سازمان بورس داده است که اگر مدیری جرم اقتصادی مرتکب شد، نهتنها باید به آن جرم رسیدگی شود و مجازات قانونی اعمال شود، بلکه سازمان بورس موظف است اسامی آن مدیران متخلف و مجرم را با ذکر عنوان، سمت و سابقه کیفری در سایت رسمی خود منتشر کند تا همه مردم بدانند. در کمتر سازمانی در کشور است که چنین وظیفهای بر عهدهاش باشد تا این کار را انجام دهد و این ترتیباتی دارد که شورای عالی بورس میبایست آن را مصوب کند. این حکم بهتازگی آمده و سازمان بورس، فرابورس و بورس تهران به دنبال این هستند که سازوکارهای اجرایی آن را انجام دهند. اینها لازمه یک بازار کارا و پویاست. اگر در بازار هزار نفر کار درست انجام میدهند شاید یکنفری وجود داشته باشد که کار نادرستی انجام دهد، ما نباید به خاطر کار نادرست آنیک نفر، با یک تصمیم اشتباه، تمام بازار را تحت تاثیر قرار دهیم. قطعا باید به جرم آنیک نفر متخلف و مجرم رسیدگی و حکم قضایی صادر شود و پیگیریهای قانونی انجام شود.
من میدانم که امیر هامونی&