آنجلا دیمگجیو در بیست سالگی، ایده چرخدستی برای باغبانان را به شرکت ارائه داد اما ۳۰ سال بعد از آن فرصت یافت تا آن ایده را به بازار عرضه کند.
نوپانا: در ایالات متحده، فعالترین کارآفرینان غالبا افراد ۵۰ ساله به بالا هستند و در راهاندازی یک کسبوکار از همتایان جوان خود پیشی گرفتهاند.
به گزارش نوپانا، در این مطلب نسل جدیدی از بنیانگذاران بومر (Boomer) معرفی میشود:
آنجلا دیمگجیو ۱۰ سال پیش هنگامی که پس از سالها آموزگاری در مدارس مختلف بازنشسته شد، کاری جز گریستن نداشت، اما ایده یک کسبوکار که در بیست سالگی در سر داشت دوباره برایش زنده شد. او از آن روزهایش اینگونه یاد میکند: «واقعا نمیدانستم چگونه میتوانم بدون شاگردان دبیرستانیام به زندگی ادامه دهم. آن زمان بود که به فکر افتادم ایده سبد خرید برای باغبانان که از سالها پیش در سر داشتم، ایده بسیار خوبیست».
به همین خاطر، او به جای نوشتن کتابهای کودکان، تصمیم به راهاندازی شرکت خود کرد.
دیمگجیو چگونگی جرقه خوردن ایده چرخدستی خرید باغبان را به وضوح به خاطر میآورد. او میگوید: «تازه ازدواج کرده بودم که از ویسکانسین به فونیکس نقل مکان کردم؛ جایی که پرتغالها روی سنگفرش خیابانهای آن ایالت غلت میخوردند. خاطرم هست که حیاط نخستین خانهمان در فونیکس را به یک باغ کوچک تبدیل کردم. این اتفاق لذتبخشترین تجربه زندگیام بود».
ازدواج او اما به درازا نکشید و او ناگهان خود را در خانهای به اندازه یک کندو یافت که باغش تبدیل به یک پاسیوی کوچک شده بود: «از دست رفتن باغ کوچکم، تاثیر بدی روی من گذاشت، آنجا بود که به شغل معلمی پرداختم اما در عین حال رویای مزرعهای را در سر میپروراندم که از آن خودم بود».
سبد خرید آنجلا شامل ظروفی انباشته شده در کنار هم بود، به همین خاطر فضای کمی را اشغال میکرد. با استفاده از این سبد، افراد میتوانند به صورت ایستاده به گیاهان و محصولات خود رسیدگی کنند.
دیمگجیو میگوید: «من به فکر افراد سالخورده و کسانی بودم که زانو درد یا آرتروز دارند و یا کسانی که چشمانداز زیبایی برای خود ساخته بودند و نمیخواستند آن را به مزرعه هویج تبدیل کنند. اما این ایده مدتها در صندوق ذهنی من باقی مانده بود.»
سه دهه گذشت تا آنجلا با بررسیهایی که انجام داد فهمید که چیزی شبیه به چرخدستی او در بازار وجود ندارد. او نیز مانند تمام شرکتهای تولیدکننده محصولات مصرفی متوجه شد که برای تولید محصولش نیاز به سرمایه دارد، بنابراین آپارتمان کوچک خود را فروخت. او محصول خود را دوباره طراحی کرد و با نگاهی زیبایی شناسانه از تصاویر درختان و گلها بر روی ظرفهایی که میساخت استفاده کرد: «من همیشه به هنر علاقه داشتم، در این مورد نیز میخواستم محصولی زیبا بسازم نه فقط یک محصول ساده بدون هیچ طرح و رنگی.»
او همچنین حق انحصاری محصول را به یکی از شاگردانش که اکنون وکیل شده بود اعطا کرد.
در ادامه راه، آنجلا شروع به گذراندن دورهای خودآموز در خصوص ساخت محصولات کرد. برای تاسیس شرکت خود در ایالاتمتحده حدود پنج سال تلاش کرد و کار خود را با استفاده از ۱۵ شرکت مختلف به پیش برد. او در این باره میگوید: «محصولی که آنها تولید میکردند به طرز شگفتانگیزی گران بود و من احتمالا با خوشبینی میتوانستم در عرض ۱۰ سال فقط یکی از آنها را بفروشم. این مسئله تجربه سختی برای من بود. پس از آن یک شرکت چینی پیدا کردم که قادر به تولید محصولی خوب و با قیمت مناسب بود: تهیه و بستهبندی دستکشهای سفید».
آنچه که در این میان اهمیت داشت این بود که قیمتگذاری آنها قابل قبول بود و قیمت چرخدستیها از ۳۵۰ دلار آغاز میشد. از آنجا که او تجربهای در فروش نداشت، درب مغازه اغلب خردهفروشان در این زمینه را کوبید. در تماسهای مربوط به فروش و مذاکرات او خود را با نام (Mama D) معرفی میکرد؛ لقبی که شاگردانش به او داده بودند: «جالب اینجا بود که بسیاری از آنها برخورد مناسبی با من داشتند. این مسئله به تلاشهای من اعتبار بخشید، هدف من از تولید این محصول کمک به مردم بود».
زندگی جدید آنجلا هیچ شباهتی به دوره بازنشستگی نداشت؛ او برای مدت شش سال روزانه ۱۸ تا ۲۰ ساعت کار میکرد: «حتی اگر به عنوان معلم ۲ شغله بودم باز هم در مقایسه با آن کاری که انجام میدادم هیچ بود. آنقدر سرگرم کار بودم که حتی اگر سقف خانهام میریخت بازهم متوجه نمیشدم.
و اما امروز این کسبوکار با عرضه محصولات سودمند و گوناگون، بسیار پر رونق است. آنجلا اکنون ساعات کاری خود را به ۷ – ۸ ساعت در روز کاهش داده و حالا زمان بیشتری برای نوشتن دارد.
دیمگجیو میگوید: «من آنجلای امروز را خیلی دوست دارم، Mama D هرگز صندلی جدید خود را ترک نخواهد کرد».
(همچنین بخوانید: راهنمای موفقیت کارآفرینان میانسال در کسبوکارهای جوان)