نقلقولی از استیو جابز وجود دارد که میتواند برای انتخاب مسیر به شما کمک کند: «عمر شما محدود است، بنابراین آن را با زندگی کردن به روش دیگران هدر ندهید.»
نوپانا به نقل از اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی استان تهران: دوره فارغالتحصیلی و ورود به بازار کار، زمان هیجانانگیزی است. با این حال میتواند استرسزا هم باشد، مخصوصاً برای آن دسته از فارغالتحصیلانی که به دنبال تامین امنیت شغلی هستند و میخواهند از آن به بعد بدهیهای خود را پرداخت کنند.
در حالی که ۱.۸۶ میلیون نفر از دانشآموزان در سال جاری فارغالتحصیل میشوند و آماده ورود به بازار کار هستند، اما هنوز هم کسب شغل بسیار رقابتی است. تحقیقات اخیر نشان میدهد تنها ۶۷ درصد از فارغالتحصیلان، پس از پایان دوره آموزش، کار تماموقت داشتهاند.
بنابراین با رقابت بالا و پدر و مادر امیدوار، فارغالتحصیلان یا باید به دنبال کار ثابت در شرکتها باشند یا خودشان استارتآپی راهاندازی کنند. به عنوان کسی که خارج از این دو محدوده قرار دارد، فکر میکنم بیان جوانب مثبت و منفی میتواند برای داشتن یک نگاه منطقی مهم باشد.
ماموریت هدایت شده
براساس تحقیقات اخیر دلویت (Deloitte) بیش از ۷۰ درصد از نسل وای (Millennials) (یا نسل هزاره) انتظار دارند که کارفرمایان آنها روی مشکلات اجتماعی یا ماموریت هدایتشده آنها تمرکز داشته باشد.
استارتآپها یا حداقل اکثراً آنهایی که سرمایهگذاری حمایتی دارند به سازمانی برخاسته از رسالت تمایل دارند. هدف آنها این نیست که کورکورانه و تنها به خاطر سود، کالا بفروشند، بلکه آنها به فکر حل مشکلات و تبدیل جهان به مکان بهتری هستند. جای تعجب نیست گوگل که زمانی استارتآپ بود، از ۱۱ سال گذشته، هشت سال را در بهترین جایگاه دوران مأموریت کاری خود داشته است.
(همچنین بخوانید: گزارش ایبیسی نیوز از استارتآپهای ایران)
چه شما استارتآپی درباره تکنولوژی خدمات مالی راه بیندازید و به دنبال توانمند کردن مردم و زندگی مالی آنها باشید و چه در شرکتی که گروههایی را دور هم جمع میکند، کار کنید، هر روز گامی به سوی دستیابی به ماموریت خود برداشتهاید.
ضربه بدیهی و پاداش
کارمندان در شرکتهای بزرگ گاهی احساس میکنند دندانهای از یک چرخدنده هستند. در حالی که موفقیت اجرای وظایف و مسئولیت در شغل شما میتواند یک معیار پیشرفت باشد، غالبا اندازهگیری تأثیر شما در یک سازمان بزرگ سخت است.
این نمیتواند موضوعی دور از حقیقت در جهان استارتآپها باشد. در تیمهای بسیار کوچکتر، تاثیر مستقیم و نقش شما در موفقیت شرکت بسیار روشن است. استارتآپها به توانایی برای اندازهگیری توانایی خود میبالند و این به معنای واقعی کلمه، دیدهشدن کار شماست.
با فرهنگ بهم پیوند خورده بسیاری از استارتآپها، آنها هم تیمیهای خود را در زمان موفقیت، به رسمیت میشناسند.
فرصت بیشتر برای اکتشاف
یکی از بزرگترین ضربههای شرکتهای بزرگ جهان این واقعیت است که کارکنان اغلب احساس میکنند انبار شدهاند یا به یک نقش بسیار مهم در مجموعهای از کارها تبعید شدهاند. به این ترتیب در حالی که جذابیت حقوق و دستمزد بهتر ممکن است برای برخی از افراد جذابیت داشته باشد، ولی میتواند شور و شوق رشد و تاثیر چشمانداز شغلی را خاموش کند.
(همچنین بخوانید: مزایا و معایب شخصیت کاریزماتیک برای یک مدیر)
اما در یک استارتآپ شما چارهای جز پوشیدن لباسهای متعدد ندارید، چرا که هرگز کمبود کاری که باید انجام شود، وجود ندارد. این ماجرا باعث شکوفایی کسانی میشود که از کارهای طولانی نمیترسند و از فرصتها لذت میبرند تا به طور مدام چیزهای جدید یاد بگیرند.
از متفکرین یاد بگیرید و رزومه خود را بسازید
بنیانگذاران و کارآفرینان به طور کلی مردم پرشوری هستند که مشکلات را هدایت، راههای غلبه بر موانع را پیدا و راهحلهای آنها را شناسایی میکنند. راه حلهایی که ممکن است هرگز به ذهن دیگران نرسد.
با توجه به دادههای نظرسنجی the Future Workplace، حدود ۹۱ درصد از نسل وای کمتر از سه سال در یک کار میمانند.
سن و سال فقط یک عدد نیست
نشریه هاروارد بیزنس ریویو به این نتیجه رسیده است که متوسط سن یک استارتآپ تکشاخ بیش از ۳۱ سال است. مقایسه کنید با برخی از شناختهشدهترین استارتآپهای دهه های اخیر که حتی قبل از ۳۱ سالگی با نگاه به گذشته شروع به کار کردهاند.
مارک زاکربرگ: ۲۰/ فیسبوک
سرگئی برین: ۲۵/ گوگل
بیل گیتس: ۲۰/ مایکروسافت
استیو جابز: ۲۱/ اپل
دلیل خوبی وجود دارد که چرا استارتآپها مسیر جوانان را تغییر میدهند. هرچه سن افراد بالاتر میرود، نمیتوانند ریسکهای ذاتی استارتآپها را بپذیرند. برخی از سنگرایی در سیلیکونولی گزارشهایی دادهاند. این ایده، تبعیضهای سرمایهداران در برابر کارآفرینهایی که سن بالاتری دارند را به خطر میاندازد. همچنین این مسئله که استارتآپها در برابر متقاضیان سنبالاتر، تبعیض قایل میشوند را تغییر میدهد.
(همچنین بخوانید: بهبود فرهنگ استارتآپی در جهان سوم)
کار در یک استارتآپ کار سختی است. گرفتن نقشها و مسئولیتهایی خارج از عنوانتان به شما اجازه میدهد تجربه بسیاری به دست آورید و کمکم ۵۰ ساعت کار در هفته تبدیل به یک هنجار میشود.
پرداخت کمتر
اگر شما یک مهندس هستید یا شغلی خارج از حیطه تکشاخها را قبول کردهاید، نمیتوانید همان حقوق و دستمزدی که دوستان شما در مشاغل دیگر دارند را داشته باشید. شان پارکر، یک جمله معروف دارد. «یک میلیون دلار خوب نیست، شما میدانید چه چیزی خوب است؟ یک میلیارد دلار خوب است» همین جمله شعار افرادی شد که به دره سیلیکون هجوم آورده بودند.
تنها ۲۵ درصد شانس دارید که یک شغل بلندمدت داشته باشید
اگر به پیوستن به استارتآپ فکر میکنید، باید بدانید ۷۵ درصد از استارتآپها شکست میخورند. به این معنا که تنها ۲۵ درصد احتمال دارد فرصت یک کار بلندمدت داشته باشید.
شما میتوانید به تمام معیارهای خود ضربه بزنید و به طور مداوم اقداماتی خارج از گروه همسالانتان انجام دهید. در عین حال هم شغلی داشته باشید که بیش از یک سال در آن مشغول هستید. اما اگر جایی پولی برای حقوق و دستمزد وجود ندارد، پس به احتمال زیاد این شغل برای شما نیست. اگر هم احساس تردید باعث میشود که شما از ایجاد یک استارتآپ دچار اضطراب شوید، این زندگی هم برای شما نیست. استارتآپ میتواند یک سواری باورنکردنی روی ترن هوایی باشد.
زندگی همراه با تغییرات دائمی
نقشها، عناوین و مسئولیتها در استارتآپها در حال تغییرات دائمی هستند. نقلقولی از استیو جابز وجود دارد که میتواند برای انتخاب مسیر به شما کمک کند: «عمر شما محدود است، بنابراین آن را با زندگی کردن به روش دیگران هدر ندهید.».
(همچنین بخوانید: ادامه دهیم یا رها کنیم؟)