نخستین معنایی که با شنیدن عبارت رشد اقتصادی به ذهن میرسد، افزایش تولید کالا و خدمات و رونق بازار و بهبود وضعیت اقتصادی مردم است. ولی چه عواملی موجب رشد اقتصادی میشود و چگونه میتوان به رشدی پایدار رسید؟
نوپانا: بسیاری از شرکتهایی که امروز جدیدترین تکنولوژیها را تولید میکنند، زمانی از فروش سادهترین محصولات به خصوص در حوزه تأمین نیازهای اساسی جامعه آغاز کردهاند. به عنوان نمونه، شرکت سامسونگ که امروزه یکی از بزرگترین شرکتهای حوزه فناوری اطلاعات در جهان است، کار خود را در سال ۱۹۳۸ میلادی (۱۳۱۷ شمسی) از بازرگانی ماهی، میوه و سبزیجات آغاز کرد و در طول ۳ دهه نخست فعالیت، در حوزههای فناوری هوافضا، نساجی، ارائه خدمات بیمه، مبادلات اوراق بهادار و خردهفروشی فعالیت داشت. گروه سامسونگ در اواخر دهه ۱۹۶۰ وارد عرصه الکترونیک و در اواسط دهه ۱۹۷۰ به صنایع کشتیسازی وارد شد.
از این رو حتی اگر یک استارتآپ در زمینه تولید آبگوشت بزباش و قرمهسبزی هم هستید قطعاً مزیت رقابتی بیشتر و سطح تکنولوژی بالاتری از خام فروشی ماهی یا سبزیجات دارید و در نقطه شروع خوبی قرار گرفته اید، دولتها نیز در این قاعده نقش به سزایی دارند.
همه کشورهای پیشرفته، زمانی تولیدکننده سادهترین محصولات، مخصوصا در حوزه نیازهای اساسی بودهاند و به تدریج تولید محصولات صنعتی را در دستور کار گذاشته و امروزه پس از طی یک روند به نسبت طولانی، محصولات پیشرفته و با تکنولوژی سطح بالا تولید میکنند.
بسیاری از کشورهای آسیای شرقی، از ژاپن پس از جنگ جهانی دوم گرفته تا چین امروز، مثالهای شاخصی هستند که این روند را پیمودهاند و به جایگاه فعلی رسیدهاند. چین روند صنعتی شدن را، که کشورهای غربی در بیش از ۱۰۰ سال طی کردهاند، در یک دوره ۳۰ ساله طی کرده است و قطعا چنین اتفاقی بدون استراتژی حمایتی ممکن نبود که به این نقطه برسد.
در واقع سیاست این کشورها در تکامل این روند همواره ثابت بوده است. به طوریکه با وضع تعرفههای سنگین، محصولات خارجی را آنقدر گران میکردند که به هیچ وجه نمیتوانستند با تولیدات داخلی آنها رقابت کنند.
به غیر از وضع تعرفههای مستقیم بر روی تولیدات خارجی، استفاده از یک استراتژی دیگر هم مرسوم بوده است. این دولتها با استراتژی کاهش ارزش پول سایر کشورها در مقابل ارزش پول کشور خود، از دو جهت، تولیدات کشور را حمایت میکردند. از یک جهت محصولات کشور به قیمتی ارزانتر تولید شده و با این قیمت گوی سبقت را از سایر رقبا خواهد ربود و از جهت دیگر محصولات تولیدی سایر کشورها گرانتر خواهند شد و اگر هم به داخل آن کشور راه یابند با قیمت بالا امکان رقابت با نمونههای داخلی را نخواهند داشت.
در مواردی نیز به صورت ویژه بعضی از کارخانههای خود را به طور خاص مورد حمایت قرار میدهند. بهعنوان مثال شرکت تویوتا به مدت ۲۵ سال ضرردهی، در نهایت دولت ژاپن مجبور شد تا در سال ۱۹۴۹ این شرکت را دولتی کند. یا نوکیا در فنلاند به مدت ۱۷ سال از حمایتهای دولتی برخوردار بود تا اینکه به سودآوری رسید.
موارد ذکر شده در بالا، نمونههایی از استراتژیهای حمایتی دولتهاست. در نتیجه مهم نیست یک شرکت یا استارتآپ کار خود را در حوزه تولید از کجا آغاز میکند و یا چه تولید میکند، بلکه مهم این است که تولید کند و در یک روند تکاملی به تدریج تولیدات خود را ارتقا دهد. همچنین مهم نیست که یک دولت در روند پیشرفت شرکتها و کارخانههای زیرمجموعه خود در دورههای نسبتا طولانی از آنها حمایت کرده است؛ بلکه مهم این است که آن کشور، امروز شرکتها و کارخانههایی را در زیر مجموعه خود دارد که جهان از تولیدات آنها استقبال میکند و میتوانند فراتر از مرزهای آن کشور با تولیدات سایر کشورها رقابت کنند.