زيستبوم فناوري فرمايشي نيست. با بخشنامه و تخصيص بودجه و اقدام عاجل مقامات بلندپايه حاصل نميشود.
نوپانا*: بعضي كشورهاي همسايه كه از فروش نفت و منابع و مراودات اقتصادي درآمد خوبي دارند، چنين ميپندارند كه با پول و ارتباطات خارجي ميتوانند زيستبوم هنر يا علم و فناوري پديد بياورند. مثلا در شارجه با پرداخت هزينهاي گزاف، شعبهاي از موزه لوور را تاسيس كردهاند.
اين موزه از حيث معماري و داراييهاي هنري ارزشمند است اما اگر كسي گمان برد كه وجود اين موزه ميتواند به رونق هنري منطقه كمك كند، سخت در اشتباه است. اين موزه لوور نيست كه هنرمند تربيت ميكند و بازار هنري را رونق ميبخشد، بلكه از سرريز حضور هنرمندان و از رونق بازار هنري است كه لوور در پاريس تاسيس ميشود. درواقع حضور دانشمندان و دانشجويان و اهل علم است كه به شهري مثل آكسفورد رونق علمي ميبخشد. البته بعد از اينكه آكسفورد هويت علمي پيدا كرد، آنوقت تاثير و تاثرش دوسويه بلكه چند سويه ميشود.
ابتدا اين دانشمندان هستند كه دانشگاه ميسازند اما وقتي دانشگاه تاسيس شد، آنوقت اين دانشگاه است كه دانشمند تربيت ميكند. از حاصل تعامل طبيعي و خودجوش مراكز علمي و فناوری با اهل علم است كه زيستبوم علم و فناوري تاسيس ميشود و روي همين حساب است كه تاسيس و تشكيل اين زيستبوم محتاج نشاط و شادابي است. امید و نشاط و شادابي نشانههاي بارز حركات خودجوشند. هرگاه كه در آدمي انگيزهاي براي نوآوری و ابداع و كشف و اختراع و خلاقیت و توليد و طراحي پديد آيد، پيشقراولش شادابي و نشاط است كه به منصه ظهور ميرسد. اين شادابي و نشاط و جوشش دروني است كه امكان اتفاق و اتحاد را به وجود ميآورد.
تا مردان و زنان باانگيزه پيدا نشوند، تا درونشان نيرويي برانگيزاننده قليان نكند، اتحاد و اتفاقي هم صورت نميگيرد. اگر همه مديران جمع شوند و ميليونها دلار روي هم بگذارند تا جانهاي شيفته را با هم متفق كنند، مادامي كه جانهاي شيفته دل به دل هم ندهند و در ذيل يك تصميم و در سايه يك اراده مشترك قرار نگيرند، اتفاقي هم نميافتد. نيازي به برهان نيست. كافي است برگرديم به گذشته و تمام تجارب موفق و بهنتيجهرسيده را بررسي كنيم تا ببينيم هيچ نيروي محركهاي به اندازه شيفتگي و خلجان دروني نميتواند مردمان را گرد هم بياورد. كافي است دونفر به يك تصميم مشترك برسند و بخواهند كاري را به سرانجام برسانند. اينكه حافظ در قرن هشتم ميگويد آري به اتفاق جهان ميتوان گرفت، منظورش همين است كه اتفاق و اتحاد هر مانعي را از سر راه برميدارد.
بيپولي در حالت عادي مانعي جدي و بازدارنده است اما آدمهاي باانگيزه و بانشاط، در سايه اتحاد بهراحتي ميتوانند اين مانع را از سر راه بردارند. مگر نه اينكه اكثر شركتهاي دانشبنیان پيشرفته و موفق كارشان را از زيرپله و در نهايت فقر و ناداشتي شروع كردهاند؟ نيرويي كه ميتواند بر مشكلات فايق بيايد، يك انرژي دروني است نه يك اقدام تشريفاتي. البته نبايد اقدامات بيروني را نفي كرد. سيستم اداري را باد طوري سامان داد كه بستر مناسب را براي ايجاد وفاق و همدلي و نشاط فراهم آورد.
همينطور موانع بانكي و حقوقي. البته خود همين عبور از موانع نيز بخشي از موفقيت به حساب ميآيند. اينكه چند جوان دانشآموخته و متخصص در كنار هم کسبوکار نوپا و كوچكي راه بيندازند و بتوانند از موانع اداري و حقيقي و مالي و مشکلات عبور كنند، قطعا انگيزهشان براي رسيدن به هدف نهايي دوچندان ميشود. اما اين توفيقات وجود و حضور موانع را توجيه نميكند. براي پديدآوردن زيستبوم فناوري و کارآفرینی همين كه بستر لازم را فراهم آوريم، كافي است. كار دولتها از بعضي جهات شبيه به شهرداريهاست. شهرداريها وظيفه دارند خيابان و اتوبان و بزرگراه بسازند. اينكه مردم از اين جادهها چه استفادهاي ميكنند و به کجا ميروند و از كجا ميآيند، به شهرداري ربطي ندارد اما وظيفه او حكم ميكند كه بستر را فراهم آورد تا مردم به كار و زندگيشان برسند.
حالا اگر دزدي يا قاتلي هم در اين خيابانها تردد كند موضوعي نيست كه شهرداري نگرانش شود يا بخواهد کار را متوقف كند. عين اين قضيه در مورد زيستبوم فناوري و کارآفرینی فناورانه هم صدق ميكند. دولت كار خاصی نبايد انجام دهد، بخشنامههاي زيادي هم نبايد صادر كند، همين كه تسهیلگری کند و زمينه و بستر لازم را براي اين كار فراهم آورد، كافي است تا از قبل آن جانهاي شيفته يكديگر را بيابند، با هم متفق شوند و در ذيل اراده و انگيزههاي والا و واحد كنار هم جمع شوند و همتشان را مصروف يك هدف خاص كنند. جز اين فكر كنيم به بيراهه خواهيم رفت.
*یادداشتی از پرویز کرمی، مشاور معاون علمی و فناوری رئیس جمهور.