بل کوپر عمده شهرت خود را به مقالاتی که در زمینه بهرهوری و توسعه نوشته، مدیون است.
نوپانا به نقل از روزآفرین: پیش از راهاندازی استارتآپ خود، بل کوپر به واسطه تخصصش در بازاریابی محتوا، دوران موفقی در کمپانیهای موفق Buffer و Attendly داشت. او چندی قبل برای تمرکز بیشتر روی استارتآپ خود از شرکت بافر استعفا داد. در کنار فعالیتهای مربوط به استارتآپ خود، کوپر به ارائه مشاوره در زمینه استراتژی بازاریابی محتوا به کسبوکارهای دیگر میپردازد.
گاهی پیشنهاد میشود در ساعات کاری چرت بزنیم. بسیاری آن را یک پیشنهاد غیرعملی اعلام کردند. لطفاً کمی توضیح دهید. آیا شرکتی را میشناسید که چنین اجازهای به کارمندان خود بدهد؟
چرت زدن در محل کار کمی پیچیده است. کمپانیهایی که چنین مجوزی صادر کرده باشند خیلی کماند ولی شرکتهایی هستند که حتی کارمندان خود را به این کار تشویق میکنند. به عنوان مثال کمپانی بافر در سانفرانسیسکو تعدادی تختخواب دوطبقه دارد که بههمین منظور تهیه شدهاند. اگر اشتباه نکنم دفاتر هافینگتونپست هم، اتاقهای مخصوص چرتزدن دارند. البته دفتر کار من در خانه خودم است و این شانس را دارم که در تخت خودم چرت بزنم. ولی درک میکنم که همه این شانس را ندارند. البته من قبلاً دیدهام که برخی از کارمندان در زمان نهار در اتومبیلهای شخصی خود چرت میزنند. من به مدیران پیشنهاد میکنم اگر هم تمایلی به تهیه تختهای دوطبقه ندارند، در شرکت خود یک مکان آرام و ساکت برای چرت زدن اختصاص دهند، که البته از آن برای مطالعه و تنفس بین امور هم میتوانند استفاده کنند.
شما در کمپانیهای معتبر بافر و اَتِندلی کار میکردی و در آنجا موفق بودی، چطور شد سر از استارتآپ شخصی خود Hello Code درآوردی؟
هنگامی که در اتندلی مشغول بودم، درباره استارتآپها خیلی چیزها یاد گرفتم و در نهایت خودم را غرق در ایده ساختن یک استارتآپ شخصی پیدا کردم. من و دیگر بنیانگذار استارتآپ، جاش، دوستان خوبی بودیم که میدانستیم مهارتهای ما توانایی همدیگر را به خوبی کامل میکند. در حال حاضر او همه امور مربوط به توسعه و طراحی استارتآپ را انجام میدهد و من به بازاریابی، حمایت و توسعه مشتری میپردازم. همان زمان وقتی من به گروه بافر پیوستم، ما به ایده Exist رسیدیم و در همان زمان که در بافر کار میکردم در بین وقتهای آزادمان Exist را بنا کردیم.
(همچنین بخوانید: ایدههایی برای دنیای نو)
از Exist تعریف کنید. این اپلیکیشن چگونه کار میکند و اصلاً این ایده اولین بار چطور به ذهن شما خطور کرد؟
Exist یک بستر تحلیلی شخصی است که دادههای شما و محیط را از انواع ابزارهای پوشیدنی مثل ابزارهای کوچک رصد تناسب اندام که روی لباس نصب یا پوشیده میشوند، تا پروفایلهای شما در شبکههای اجتماعی، وضعیت هوا و مکانی که در آن هستید یا به آنجا میروید، موسیقی که گوش میدهید، اپلیکیشنهای سودمندی که استفاده میکنید و در نهایت هر چیزی که فکرش را بکنید، میگیرد. ما ارتباط میان همه این دادهها را تحلیل میکنیم و به شما نتایج تحلیل شده و آمارهای ارتباط بین همه مواردی که در بالا ذکر شد را ارائه میدهیم؛ اینها به شما کمک میکنند تا عادات بهتری در خود ایجاد کنید.
این ایده موقع تست اپلیکیشنهای سنجش میزان کالری، تناسب اندام و مواردی از این دست و زمانی که مشغول بررسی چگونگی عملکرد ابزارهای پوشیدنیِ سنجش فعالیتهای فیزیکی بودیم به ذهن ما رسید. به سرعت متوجه شدیم بین پیگیری و رصد دادههای زندگی شخصی (از قبیل میزان خواب، راه رفتن و ...) و درک واقعی و اِعمال این دادهها به منظور بهبود امور شکاف بزرگی وجود دارد. آدمهای کمی دانش و وقت تبدیل دادههای شخصی خود به اطلاعات قابل فهم را دارند؛ Exist این شکاف را پر میکند. کل کاری که باید انجام دهید این است که دادهها را دنبال کنید و Exist را به محل ثبت این دادهها متصل کنید، پروفایلهای شبکههای اجتماعی، گزینه محل زندگی خود در تلفنهمراه و مواردی از این دست. اپلیکیشن ما بعد از تحلیل دادهها، نتایج را به همراه پیشنهاداتی برای بهبود امور به شما ارائه میدهد.
چه شاخصهایی برای سنجش موفقیت استارتآپ خود تعریف کردید؟
در حال حاضر ما استارتآپ را با سرمایه شخصی اداره میکنیم و به ارائه مشاوره به کسبوکارهای دیگر میپردازیم. در واقع فعلاً بهصورت نیمهوقت روی Exist کار میکنیم. بزرگترین معیار ما در زمان کنونی کسب درآمد است. چراکه این موضوع با میزان وقتی که میتوانیم به Exist اختصاص دهیم رابطه مستقیم دارد. هرچه Exist بیشتر پول درآورد، برای گذران زندگی وقت کمتری به ارائه مشاوره یا کارهای دیگر اختصاص میدهیم. ما همچنین به شدت روی بازخوردهای مشتریان و بهبود شاخص درگیری آنها با وبسایت و اپلیکیشن تمرکز کردهایم. میخواهیم مشتریانی که واقعاً از تجربه Exist لذت میبرند را پیدا کنیم و روی آنها تمرکز کنیم و مطمئن شویم در حال حل یکی از مشکلات واقعی آنها هستیم. وقتی آنها به ما بازخوردهای مثبت میدهند و ماهها بیوقفه از این محصول استفاده میکنند، این یک شاخص خوبی است برای آنکه بدانیم در مسیر درستی هستیم.
معمولاً در مسیر راهاندازی و توسعه استارتآپها، بنیانگذاران اشتباهاتی را مرتکب میشوند. شما چه اشتباهاتی داشتید و چه تجربهای از آنها بهدست آوردید؟
اوایل امسال سعی کردیم برای جذب سرمایه و توسعه Exist کمپینی شبیه مدل کیکاستارتر راه بیاندازیم. در این راه اشتباهات زیادی مرتکب شدیم و البته چیزهای زیادی درباره نحوه نگاه افراد یاد گرفتیم؛ برای مثال استفاده از اصطلاحات کیک استارتر، کلماتی از قبیل «کمپین»، «حامی» و «تعهد». وقتی این کمپین را با این کلمات روی وبسایت خود گذاشتیم، مردم درباره آن مثل یک کمپین کیکاستارتر فکر نکردند. بیشتر افراد به جای تعهد به حمایت از یک کمپین و دریافت دسترسی به محصول بهعنوان پاداش، تصور کردند در حال خرید محصول هستند. یک اشتباهی که من شخصاً و به کرات مرتکب شدهام بازخورد گرفتن بیش از حد از مشتریان است. هر بار که به جلسات مربوط به Exist میرویم، من عادت دارم به جای داشتن اعتماد و پایبند ماندن به برنامهها، و گرفتن بازخوردها در چارچوب همان کاری که قرار است انجام بدهیم، با ایدهای جدید درباره اینکه در قدم بعد چه کنیم بازمیگردم!
چه چیزی واقعاً برای شما الهامبخش است؟
من عاشق خواندن داستانهای مربوط به استارتآپها هستم. فعلاً در حال خواندن «بنیانگذاران در محلکار» از «جسیکا لیوینگستون» هستم و درسهای خوبی هم از آن میگیرم. همچنین من عاشق خواندن پستهای وبلاگی هستم که بنیانگذاران استارتآپها صادقانه درباره تجارب خود در مسیر کارآفرینی نوشتهاند . بنیانگذاران بافر، Product Hunt ،Slack و MailChimp داستانهای مفید و الهامبخشی را روی اینترنت به اشتراک گذاشتهاند. علاوه بر اینها، من تماشای برنامههای مستند یا خواندن داستانهای واقعی آدمها را که البته ربط خاصی هم به استارتآپها ندارند دوست دارم. همیشه سراغ داستانها یا مستندهایی میروم که درباره آدمهایی است که برخلاف همه احتمالات موفق شدهاند و اینها به من انگیزه میدهند که سخت کار کنم و تغییری ایجاد کنم؛ حتی اگر داستان آنها در صنعتی به کل متفاوت بوده باشد.
گاهی اوقات ایدههای مختلفی به ذهن کارآفرینان خطور میکند که بسیاری از آنها عملی نیستند یا ارزش پیگیری ندارند. برای بررسی و تصمیمگیری درباره پیگیری جدی یا فراموش کردن ایدههای جدیدی که به ذهن شما خطور میکنند معمولاً چهقدر زمان اختصاص میدهید؟
اولین ایده ما Hello Code نام داشت، که نام استارتآپ هم از آن گرفته شدهاست. هدف محصولی که تولید کردیم آموزش کدنویسی به صورت آنلاین بود. ما چند ماهی صرف توسعه مشتری و مطالعه درباره نحوه یادگیری آدمها و توسعه و طراحی محصول کردیم. تقریباً در عرض شش ماه قبول کردیم که هنوز مطمئن نیستیم میتوانیم محصول را به سوددهی برسانیم و به چشماندازی که قرار بوده برسیم. بهصورت نیموقت روی آن کار میکردیم، درنتیجه سرمایهگذاری بزرگی هم نکرده بودیم پس رها کردن آن، کار درستی بود که انجام دادیم.
چه ابزارها و تکنیکهای بازاریابی را برای جذب مشتری استفاده کردهاید؟ کدام بهترین نتیجه را داشته؟
چون من در بازاریابی محتوا تجربه قبلی دارم و در واقع تخصص من بوده، و محتوا برای مخاطبانی که ما بر روی آنها تمرکز کردهایم بهخوبی جواب میدهد، تا اینجا بازاریابی محتوا شیوه اصلی بازاریابی برای Exist بوده است. وقتی با محصول خود در حال ایجاد بازار جدیدی هستید، در واقع نمیتوانید از تکنیکهایی چون تبلیغات کلیدواژهها استفاده کنید، چون مردم بهدنبال محصول شما جستجو نمیکنند. ما باید از شیوهای استفاده کنیم که ما را در برابر دید مردم قراردهد و در طول زمان اعتماد و آشنایی ایجاد کند، و برای این کار محتوا بهخوبی جواب میدهد.
اگر قرار بود استارتآپ خود را مجدداً از ابتدا راهاندازی کنید، چه کارهای متفاوتی انجام میدادید؟ پیش از راهاندازی چه مهارتی را در خود تقویت میکردید؟
بیشتر بر روی محصول اولیه بهعنوان چیزی که باید متفاوت از سایرین جلوه میکرد کار میکردیم، تا حدی که تقریباً چشمانداز بزرگتر را تا زمانی که برای ساخت آن منابعی بهدست بیاوریم فراموش میکردیم. کاری که ما در ساختExist انجام دادهایم مناسب نقطهای است که در حرکت به سمت آینده به آن خواهیم رسید! اما در حال حاضر اگر از برنامههای آینده ما خبر نداشته باشید بهعنوان محصولی که متفاوت از سایرین باشد آنقدرها منطقی به نظر نمیآید. اگر قرار بود دوباره از نو شروع کنیم، شخصاً دوست داشتم بتوانم به توسعه خود محصول هم کمک کنم. یا حداقل بُعد تکنیکی مسئله را بهتر درک کنم. اگر بنیانگذار فردی غیرفنی باشد، نداشتن درک کامل از چگونگی ساخت محصول و چگونگی کارکردن آن میتواند خیلی ناامیدکننده به نظر برسد. این موضوع برای دوست من Josh هم دشواریهایی ایجاد میکند، چون او باید همه مراحل طراحی و توسعه، از ظاهر کار گرفته تا نحوه تعامل سایت و اپلیکیشن با کاربر و دریافت دادهها و فرآیند تحلیل و اصلاح خطاها و ساخت هر چیز اضافه دیگری که من نیاز دارم، مثل وبلاگ و یا حتی خصوصیات گزارشدهی را به تنهایی انجام دهد؛ اگرچه که کارش را خوب انجام میدهد! هیچوقت بهتر از او پیدا نمیکردم.
پیش از راهاندازی استارتآپ خود، طرح کسبوکار هم تهیه کردید؟
ما طرح کسبوکار سنتی آماده نکردیم. مجدداً به میزان زیادی توسعه مشتری انجام دادیم. چون قبلتر موقع کار روی محصول پیشین، به ما اثبات شد که توسعه مشتری بسیار باارزش است. ما همچنین وقت زیادی صرف تحقیق در مورد بازارهای مرتبط، تکنیکهای بازاریابی و صحبت با کاربران کردیم (و هنوز میکنیم) تا بفهمیم چگونه و چرا از محصول استفاده میکنند.
همانطور که میدانید روز به روز به تعداد مخالفین نوشتن طرح کسبوکار اضافه میشود و خیلیها به تهیه «مدل کسبوکار» برای استارتآپ خود بسنده میکنند. نظر شما در اینباره چیست؟ آیا داشتن یک طرح کسبوکار الزامیست؟
استارتآپها آنقدر سریع حرکت میکنند که برای همین الان، و آینده نزدیک، نیازمند برنامه خواهید بود. اما ورای آن آنچه نیاز دارید چشماندازی مستحکم است. هر برنامه دراز مدتی به احتمال قریب به یقین تغییر خواهد کرد، و شما باید برای آن آماده باشید. اخیراً یک سرمایهگذاری به من گفت وقتی بنیانگذاران استارتآپها به او میگویند که نمیدانند چگونه قرار است به چشمانداز بزرگ خود برسند، برای او مهم نیست. آنچه اهمیت دارد، راههای مستحکم برای فکرکردن و مواجهه با مشکلات است و توانایی اینکه آنها چگونه نسبت به اتفاقهای غیرمنتظره در طول مسیر پاسخ خواهندداد. برخورد شما با این سفر کارآفرینانه مهمتر از تلاش برای پیشبینی اتفاقات آتی است.
با تشکر از شما برای شرکت در این مصاحبه، به عنوان یک کارآفرین چه پیشنهادی برای کسانی که به تازگی وارد این مسیر شدهاند یا علاقمند به راهاندازی استارتآپ خود هستند دارید؟
اگر شما، خود مشتری محصول نیستید، بروید و مشتریها را پیدا کنید و مکرراً با آنها حرف بزنید. درک کردن مشتریان برای ساخت محصولی که مردم میخواهند، و واقعاً مشکل آنها را حل میکند حیاتی است. نکته بعد؛ از به اشتراک گذاشتن کاری که میکنید و آنچه در طول مسیر یادگرفتهاید نترسید. این راهی عالی برای درونیکردن دروسی است که یاد گرفتهاید که به دیگران نیز در سفر آنها کمک خواهدکرد.
(همچنین بخوانید: نیاز به ایجاد درک درست از مفهوم استارتآپ)