مهدی غلاملو: استارتآپها در اعطای گرنت دولتی برای طرحهای تحقیقاتی و وام برای تجاریسازی و تقویت سرمایه در گردش شرکتها، جایی ندارند.
نوپانا: در این چند هفته اخیر که تنور انتخابات با حضور نامزدهای مختلف به شدت داغ شده است، برخی از نامزدها، در تبلیغات خود، روی اشتغالزایی از طریق کسبوکارهای نوپا تاکید میکنند. برای درک بهتر شرایط رشد کسبوکارهای نوپا، باید پیشنیازهای اولیه آن را به خوبی شناخت. واقعیت ماجرا آن است که استارتآپها نهادی مجزا و منفک نیستند، بلکه خود یکی از اضللاع مثلث اکوسیستم استارتآپی محسوب میشوند. سیستمی که دو بخش دیگر شامل شتابدهندهها و سرمایهگذاری خطرپذیر نیز دارد. در راستای شناخت بیشتر سرمایهگذاری خطرپذیر که به اختصار به آن وی.سی میگویند، سراغ مهدی غلاملو، مدیر سرمایهگذاری خطرپذیر صندوق نوآوری و شکوفایی رفتیم. نوشتار زیر مصاحبه نوپانا با او است که در ادامه میخوانید.
* بسیاری از فعالان استارتآپی میگویند در چند سال گذشته، در ابتدای راهاندازی کسبوکار خود مجبور بودند فعالان حوزه سرمایهگذاری خطرپذیر را آموزش داده و تصورات غلطی که در ذهن آنان وجود داشته را اصلاح کنند. به نظر شما، شرکتهای حوزه وی.سی در ایران، چقدر با اکوسیستم استارتآپی هماهنگ هستند؟ وضعیت کلی این شرکتها را چگونه ارزیابی میکنید؟
نباید اینطور تصور شود که تا قبل از معرفی واژه استارتآپ به جامعه سرمایهگذاری خطرپذیر، چنین نگرشی در کشور وجود نداشته است. واقعیت این است که فضای حمایت از هستههای دانشگاهی، به زمان ایجاد مراکز رشد و پارکهای فناوری برمیگردد. در حال حاضر، بیش از 50 مرکز رشد در سراسر کشور در حوزه کارآفرینی دانشگاهی فعالیت میکنند. بالطبع جامعه سرمایهگذاری خطرپذیر کشور نیز با حدود 15 سال سابقه، کمابیش با ادبیات سرمایهگذاری در ایدههای استارتآپی آشنا بوده، اما آنچه مغفول مانده، عدم ارتباط حوزه فعالیت کسبوکارهای نوپا با سرمایهگذاری خطرپذیر است. احتمالا توضیحاتی که فعالان استارتآپی به سرمایهگذاران ارائه کردند، مربوط به تبیین جایگاه و کارکرد شتابدهندهها و لزوم حمایت از آنها بوده است.
(همچنین بخوانید: چه راههایی برای تامین مالی کسبوکار وجود دارد؟)
اما در خصوص هماهنگی سرمایهگذار خطرپذیر با اکوسیستم استارتآپی باید گفت ارتباط بین این دو غیرقابلانکار است. یک سرمایهگذار خطرپذیر میتواند از راههای مختلفی طرح مورد نظر خودش را شناسایی و جذب کند که یکی از آنها هم استارتآپهایی هستند که رشد مناسبی دارند. از دیدگاه ادبیات موضوعی، این کسبوکارها باید حداقل به مرحله اولیه رسیده باشند و تا قبل از آن، یعنی مرحله کشت، وظیفه تامین مالی برعهده سرمایهگذاران فرشته و شتابدهندهها است. البته فرایند سرمایهگذاری مرزهای مشخصی ندارد و مراحل مختلف آن ممکن است با هم همپوشانی داشته باشند. یعنی ممکن است شتابدهنده یا سرمایهگذار فرشته سرمایه خود را در مرحله اولیه در اختیار استارتآپ قرار دهد یا صندوق خطرپذیر در مرحله کشت سرمایهگذاری کند. اما در هر صورت، تبادل و به اشتراکگذاری اطلاعات و وضعیت میان نقشآفرینان مرحله کشت و سرمایهگذاران وی.سی، میتواند منجر به تسهیل فرایند ارزیابی و سرمایهگذاری در صندوق خطرپذیر شود. اکنون نیز به نظر میرسد ارتباط خوب و سازندهای میان این دو بخش وجود دارد و امیدواریم در آینده نیز توسعه پیدا کند.
* حوزه وی.سی نسبتاً حوزه جدیدی در کشور ما محسوب میشود. به عقیده شما، قوانین و مقررات موجود چقدر با سرمایهگذاری خطرپذیر هماهنگ است؟
به جای واژه جدید، از لفظ جوان استفاده میکنم و در اصلاح میگویم سرمایهگذاری خطرپذیر در کشور ما جوان است. یعنی مرحله معرفی و مطالعه ادبیات موضوعی آن به پایان رسیده و حالا وارد فاز اجرا و ملاحظات آن شدهایم. در حوزه قوانین مرتبط، کارهای خوبی انجام شده و البته که هنوز جای کار بیشتری وجود دارد. اما مانع قانونی و حقوقی که بخواهد جلوی سرمایهگذاری خطرپذیر را بگیرد، نداریم. برخی از کارهایی که انجام شده عبارتاند از:
قبول سرمایهگذاری خطرپذیر به عنوان موضوع فعالیت در اساسنامه صندوقهای پژوهش و فناوری که مصوب هیئت وزیران است.
تنظیم و تصویب شرایط و الزامات صندوقهای پژوهش و فناوری مخصوص سرمایهگذاری در کارگروه صندوقهای پژوهش و فناوری که بر سرمایهگذاری خطرپذیر و موارد دیگر ناظر است و راهاندازی صندوقهای جسورانه بورسی به عنوان یک حرکت شجاعانه در بازار سرمایه. موارد دیگری هم وجود دارد که در صورت توجه قانونگذار به آنها، توسعه فرایند سرمایهگذاری خطرپذیر تسهیل خواهد شد.
* برخی از فعالان استارتآپی معتقدند تصدیگری دولت در حوزه کسبوکارهای نوپا، نتیجه مثبتی در پی نخواهد داشت و بهتر است نهادهای دولتی و حاکمیتی بسترساز رونق فعالیتهای اکوسیستم استارتآپی اعم از استارتآپها، شرکتهای وی.سی و شتابدهندهها شوند. این نگاه، در مقابل رویکردی قرار میگیرد که معتقد به ارائه کمکهای مالی و وام به استارتآپها است. به نظر شما، ماهیت صندوق نوآوری به کدامیک از این دو رویکرد نزدیک است؟
رویکرد کمک مالی و وام به ایدهها سالهاست که مهجور شده است. چیزی که در حال حاضر در بخشهای مختلف کشور در حال انجام است، اعطای گرنت برای طرحهای تحقیقاتی و وام برای کمک به تجاریسازی و تقویت سرمایه در گردش شرکتها است. در این صحبت، استارتآپ جایی ندارد، چرا که روش تامین مالی آن مبتنی بر مشارکت است. یعنی فرد یا شرکتی با استارتآپ مشارکت میکند تا مشخص شود این کسبوکار قابلیت طرح در بازار را دارد یا خیر. بعد هم باهم جلو میروند و کار را تکمیل میکنند تا مرحلهای که قابلیت استفاده از سایر منابع مالی را پیدا کنند.
(بیشتر بخوانید: تحول اکوسیستم کارآفرینی با سرمایهگذاریها خطرپذیر)
در واقع صاحبان ایدهها، استارتآپها، شرکتها و مانند اینها باید بپذیرند تامین مالی طرحها (خصوصا طرحهای فناورانه) مراحل مختلفی دارد که نقشآفرینان آن با هم متفاوت هستند. یک مسابقه دو امدادی را در نظر بگیرید. هر دونده در زمان و مرحله مشخص، کار را از نفر قبل تحویل میگیرد، نقش خود را ایفا میکند و کار را به نفر بعد تحویل میدهد. پس این موضوع که ما اکوسسیستم استارتآپی را واجد شرایط استفاده از همه نوع تامین مالی اعم از کمک، وام، مشارکت، سرمایه خطرپذیر و غیره بدانیم، صحیح و علمی نیست.
در خصوص صندوق نوآوری و شکوفایی هم باید گفت رویکرد این مجموعه به سرمایهگذاری خطرپذیر، از جنس بسترسازی است. طبق ماده 18 از آییننامه اجرایی قانون حمایت از شرکتها و موسسات دانشبنیان و برای توسعه سرمایهگذاری ریسکپذیر، صندوق نوآوری و شکوفایی برای تأسیس و توسعه شرکتها و صندوقهای سرمایهگذاری ریسکپذیر تا سقف 49 درصد سهام، مشارکت میکند. این موضوع به توسعه زیرساختهای سرمایهگذاری خطرپذیر در کشور منجر خواهد شد.
* به نظر شما در شرایطی که بسیاری از نامزدهای ریاست جمهوری دولت دوازدهم، نوید اشتغالزایی انبوه در کشور را میدهند، در این زمینه چقدر روی ظرفیت کسبوکارهای نوپا و مشاغل مبتنی بر فناوری میتوان تکیه کرد؟
واقعیت این است که ظرفیت اشتغالزایی کسبوکارهای نوپا زیاد است و رضایت شغلی خوبی هم به افراد شاغل در آن میدهد. ضمن اینکه اهمیت موضوع رقابتپذیری برای بقای آن کسبوکار، به مرور فرهنگ اهمیت به نیازهای مشتری و بازار را نهادینه خواهد کرد. توجه به موضوع رقابتپذیری، باعث پررنگ شدن و بهکارگیری فناوری در کسبوکار میشود، چرا که هزینههای ثابت و جاری را کاهش میدهد. همانطور که اکثر کسبوکارهای نوپای جدید در همه جای دنیا نیز مبتنی بر فناوری هستند. اما فناوری به عنوان ابزار تسهیل کار و کاهش هزینه، نه فناوری به عنوان هدف کسبوکار.
این روند، بیشتر از آنکه مبتنی بر حمایت دولتها باشد، بر نگرش عمومی جامعه استوار است. یعنی جوانان، کارآفرینان و افراد تحصیلکرده ما بدانند که برای موفقیت باید به مفهوم نیاز در معنای تخصصی علم بازاریابی فکر کنند و زیاد هم فکر کنند. آنها باید این نیاز را در بازارهای مختلف داخلی و خارجی بررسی کنند، محصول و خدمت خود را برای رفع آن نیاز توسعه بدهند، از محل آن کسب درآمد کنند و ثروتمند شوند. نه اینکه ویترینی ایجاد کنند برای جلب کمکهای دولتی. نکته دیگری که مدام خلط مبحث میشود این است که تامین مالی استارتآپی در حوزه سرمایهگذاری خصوصی مطرح میشود و ارتباط خاصی با دولتها ندارد. اگر اکوسیستم استارتآپی کشور ما به شریک دولتی نیاز دارد، برای کاهش ریسک ناشی از پرداخت بذرمایه (Seed Money)، باید این موضوع را به صورت واضح با مراکز مرتبط مطرح کند، نه اینکه نعل وارونه بزند و خواسته خود را بصورت طعنه و کنایه و گلایه مطرح کند. پرواضح است زمانی که هر بخشی نقش خود را ایفا کند، دولتها هم میتوانند سیاستهای ترویجی مناسبی را برای توسعه نگرش توضیح داده شده، اتخاذ کنند.
(درباره این موضوع بیشتر بخوانید: سرمایهگذاری خطرپذیر یا جسورانه چیست؟)