مدیر یکی از برترین شرکتهای سرمایهگذاری ریسکپذیر ژاپن ارتباطات حرفهای و مدل کسبوکار هوشمندانه را رمز موفقیت استارتاپها میداند.
به گزارش زومیت، راکوتن (Rakuten) بزرگترین شرکت تجارت الکترونیک مستقر در توکیو است که با عنوان آمازون ژاپن نیز شناخته میشود. یکی از افرادی که به رشد سریع این شرکت کمک زیادی کرده، سائه مین آن، مدیر راکوتن ونچر (بازوی وی سی شرکت) است. فعالیت مین آن، از توسعهی راکوتن در جنوب شرق آسیا و با سرمایهگذاری روی شرکتهایی شروع شد که میتوانستند ارزش راکوتن را افزایش دهند. او حالا میگوید این حرفه را خیلی زود و البته بدون آگاهی کافی پذیرفته است، بهطوریکه هنوز وقتی به سرمایهگذاریهای ابتدایی خود نگاه میکند، دچار دلهره میشود.
بهرهبرداری تجاری از فرصتها
مین آن در پیگیری و بررسی پتانسیل کسبوکارهای مختلف، از تخصص و تجربهی فوقالعادهای برخوردار است. او فرمول و قواعد خاصی را تنظیم کرده که با استفاده از آنها، دقیقاً متوجه میشود آیا سرمایهگذاری روی کسبوکار پیشنهادی، به نفع راکوتن خواهد بود یا خیر. او مهمترین فاکتور اولویتهای خود را اینگونه توصیف میکند: «مهمترین نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که آیا یک کسبوکار، از مزیت اطلاعات نامتقارن برخوردار است؟ روابط واقعی خریدوفروش این شرکت چگونه است؟ بهعنوانمثال، اگر میخواهید محصولی تولید کنید که یکی از مواد تولیدی آن پلاستیک است و اتفاقاً پدرتان صادرکنندهی پلاستیک خام به مالزی است، کاملاً منطقی است که تصمیم بگیرید کسبوکارتان را در مالزی راهاندازی کنید.»
درحالیکه راکوتن ونچرز پیشازاین به صنایع خاصی نظیر هوش مصنوعی، تکنولوژیهای تبلیغاتی و فرمتهای انتقال داده گرایش بیشتری داشت، حالا مین آن معتقد است یکی از بزرگترین نقاط قوت این شرکت ویسی، پذیرا بودن فرصتها و حرکات خاص بازار است. او میگوید اگر شرکتی از مدل کسبوکار خوبی برخوردار باشد، حتماً سرمایهگذاران را به خود جذب میکند. اما درعینحال اشاره میکند که در حوزهی هوش مصنوعی (یعنی حوزهی موردعلاقهی او) بسیاری از شرکتها این عنصر مهم را از دست میدهند. او میگوید: «وقتی به شرکتهایی نگاه میکنیم که قرار است نسل بعدی تکنولوژیهای هوش مصنوعی را، بخصوص در چشماندازهای کامپیوتری تولید کنند، میبینیم که اغلب آنها هیچ مدل کسبوکار درست و مناسبی ندارند. بیشتر شرکتهای هوش مصنوعی، بهواسطهی نیروی مهندسین خود سطح کیفیت کار خود را بالا نگه میدارند، اما با توجه به هزینههای بالای این عرصه، نمیتوانند مدل سودآوری را توسعه دهند. سرمایهگذاران انتظار دارند کسبوکارهای جدید، ایدهای برای بازدهی سرمایهی آنان داشته باشند و نشان دهند که میتوانند بهخوبی مقیاسپذیر شوند.»
علائم خطر
مین آن، بزرگترین زنگ خطر را برای سرمایهگذاری، بنیانگذارانی میداند که ایدهی خود را بهصورت تکراری و نمایشی به او ارائه میکنند. او میگوید: «وقتی به بنیانگذاران دلسرد و بیجرئتی نگاه میکنم که گویی کاملاً بهصورت خودکار ایدهی خود را شرح میدهند، زنگ خطر در ذهنم به صدا درمیآید. من متوجه میشوم که او هیجان و حرارتی نسبت به ایدهی خود احساس نمیکند، بلکه صرفاً کاری را انجام میدهد که برای آن برنامهریزی کرده است. او مشتاق ملاقات با من نیست و بیشتر روی اعمالش متمرکز است تا اینکه با من تعاملی داشته باشد. این ملاقاتها، بسیار خستهکننده پیش میروند.»
از طرف دیگر، مین آن بنیانگذارانی را تحسین میکند که واقعاً صنعت خود را خوب میشناسند. او ادامه میدهد: «آنچه مرا جذب میکند، نهتنها شرکتی است که در صنعت موردعلاقهی من فعالیت میکند، بلکه بنیانگذاری است که صنعت خود را تمام و کمال میشناسد و درک میکند. او نهتنها میداند در شرکتش چه اتفاقی میافتد، بلکه میداند که صنعت در چه شرایطی قرار دارد. درواقع او میتواند همهی رخدادهای پیچیده و روندها را به شیوهای برای من شرح دهد که گویی کودکی پنجساله هستم.»
درنهایت مین آن، تلاش میکند که شخصاً نقاط قوت و برتریهای شرکتها را ببیند و صرفاً به توصیهی افرادی که میگویند بهتر است در چه شرکتی سرمایهگذاری کند، اکتفا نکند. او معتقد است که بسیاری از سرمایهگذاران، همین راه را در پیش میگیرند. به همین دلیل به مردم توصیه میکند: «اگر شما یک بنیانگذار هستید و برای جذب سرمایه تلاش میکنید، باید بدانید که سرمایهگذاران، مخصوصاً سرمایهگذاران هدفمند و مصمم، تلاش میکنند چیزی از شما بگیرند. آنها همچنین سعی میکنند نکات اصولی صنعت شما را یاد بگیرند، بنابراین زمانی که با آنها وارد تعامل میشوید، این روابط را یک خیابان دوطرفه در نظر بگیرید.»
چرا سرمایهگذاران باید مثل اعضای هیئت مدیره عمل کنند؟
مین آن، پیش از هر چیز به اشتباهات خودش بهعنوان یک سرمایهگذار اعتراف میکند. او توضیح میدهد که فاصلهی زمانی بین تصمیمات و عواقب آنها، به حدی کوتاه است که اشتباهات بهسرعت آشکار میشوند. ولی مهم این است که درک کنید اشتباه کردهاید و از آن درس بگیرید. یکی از بزرگترین اشتباهات مین آن بهعنوان یک سرمایهگذار ویسی، عدم درک نقش خود بهعنوان یکی از اعضای هیئتمدیره بود.«من میترسیدم با سایر اعضای هیئتمدیره صحبت کنم. فکر میکردم همهی آنها بهتر از من با مسائل آشنا هستند. ولی حالا میدانم که آنها نیز مثل من، به دنبال راهنمایی گرفتن بودند. من یاد گرفتم که اگر میخواهید چیزی بگویید، باید آن را به شیوهای بیان کنید که برای بنیانگذار معنیدار باشد. اما هرگز نباید حرفتان را پیش خودتان نگهدارید.»
اشتباه دیگر او، دستکم گرفتن نقش اعضای هیئتمدیره بود. هرچند او حالا دید عمیقتر و واقعیتری نسبت به این جایگاه دارد. به همین دلیل هم تأکید میکند که چه سرمایهگذاران و چه اعضای هیئتمدیره، باید همهی تلاششان را برای پیشرفت شرکت و رفع موانعی که بر سر راه بنیانگذار وجود دارد، به کار بگیرند.