بیشتر کسبوکارها را افراد بسیار باهوش اداره میکنند؛ اما وقتی این کسبوکارها با شکست مواجه میشوند، دلیل آن معمولا اشتباهات همین راهبران باهوش است.
نوپانا: بیشتر کسبوکارها را افراد بسیار باهوش اداره میکنند؛ اما وقتی این کسبوکارها با شکست مواجه میشوند، دلیل آن معمولا اشتباهات همین راهبران باهوش است. ولی چرا این افراد موفق موجب شکست شرکت میشوند و چگونه میتوان از این شکستها جلوگیری کرد؟ آیا این شکستها اجتنابناپذیرند یا میتوانیم از تجربههای ناموفق این افراد درس بگیریم و از بهوجودآمدن شرایط سخت جلوگیری کنیم؟ در این مطلب به بررسی نمونههایی از شرکتهای ناموفق و ویژگیهای مشترک مدیرانی میپردازیم که با وجود هوش و تواناییهای بالای خود موجب شکست و حتی ورشکستگی شرکت خود شدهاند.
نمونههای بسیار زیادی از این شرکتها وجود دارد و نمیتوان همهی آنها را فهرست کرد، ولی در میان آنها میتوان به شرکت کُداک و زیراکس اشاره کرد. شرکت کداک، شرکتی است که فناوری عکاسی دیجیتالی را اختراع کرد و سپس آن را کنار گذاشت؛ زیرا راهبر آن نگران بود که عکاسی دیجیتالی در کسبوکار اصلی آنها اختلال ایجاد کند. در نهایت این شرکت ورشکسته شد. نمونهی دیگر، شرکت زیراکس (Xerox) است. این شرکت از سرمایهگذاری در یکی از تأثیرگذارترین محصولات تاریخ (رایانهای رومیزی با رابط کاربری گرافیکی) اجتناب کرد و علاوه بر آن اجازه داد کارکنان اپل از تجهیزات و امکانات شرکت بازدید و از فناوری آنها کپیبرداری کنند. نیازی نیست بگوییم کار این شرکت به کجا رسید!
ممکن است بهراحتی بگویید که این راهبران بیتوجه بودهاند و چنین شکستهایی هرگز برای ما اتفاق نخواهد افتاد؛ ولی حقیقت این است که این راهبران افراد باهوشی بودند و سابقهی عالی و درخشانی داشتند و میتوانید مطمئن باشید که بهاندازهی کافی به مسائل توجه داشتهاند و این اشتباهات نتیجهی بیتوجهی آنها نبوده است. پس واقعا چه اتفاقی افتاده است؟
سیدنی فینکلشتاین (Sydney Finkelstein) از اساتید مدرسهی کسبوکار تاک در کالج دارتموت (Dartmouth’s Tuck School of Business)، برای یافتن پاسخ این پرسش شش سال تحقیق و جستجو کرد. او و همکارانش ۵۱ مورد از بدنامترین شکستهای دنیای کسبوکار را بررسی و با مدیران اجرایی و افرادی از تمام سطوح مصاحبه کردند. فینکلشتاین تلاش کرد سازوکارهای درونی این کسبوکارها را درک کند، در ذهن مدیران اصلی آنها کاوش کند و بفهمد که چه چیزی موجب شد آنها تصمیمهای فاجعهآمیز بگیرند.
او و گروهش دریافتند که تصمیمهای ضعیف این راهبران باهوش گاه عمدی و گاه تصادفی بوده است؛ ولی آنها همیشه الگوی روشنی از غرور را دنبال کردهاند، الگویی که حتی میتواند موفقترین شرکتها را نیز زمین بزند. ویژگیهای مشترک راهبران بررسیشده در مطالعهی فینکلشتاین شامل موارد زیر است:
۱. خود و شرکتشان را دستنیافتنی میدانستند
داشتن اهداف بلندپروازانه یا غرور سالم هیچ اشکالی ندارد، ولی این راهبران موفقیت کسبوکار خود را بدیهی میدانستند. آنها چنان شیفتهی ایدههای خود بودند که باور داشتند رقبای آنها هرگز نمیتوانند به آنها برسند، شرایط هرگز تغییر نخواهد کرد و هیچ اختلالی در کار آنها ایجاد نخواهد شد. این انتظارات و تصورات غیرواقعی، شکست آنها را اجتنابناپذیر کرد. راهبران همیشه باید جایگاه خود را بررسی کنند، بهویژه زمانی که در اوج هستند.
۲. نمیتوانستند بگویند در کجا متوقف شدند و شرکت کار خود را از کجا شروع کرد
راهبران شرکتهای بررسیشده توسط فینکلشتاین، مورد توجه عموم مردم قرار داشتند و در اعتبار و شهرت شرکت خود غرق بودند. آنها بهاندازهای درگیر شهرت و اعتبار شرکت بودند که نتوانستند آن را بهشکل مؤثر اداره کنند. این مسئله علاوه بر رکود، موجب عدم صداقت و فساد شد. زیرا راهبری که شرکت را متعلق به خود میداند، تلاش میکند هر چیزی را که تصویر ایجادشده از شرکت را مخدوش میکند، پنهان کند و از پنهانکردن آمار و ارقام پایین یا محصولات معیوب واهمهای ندارد.
۳. فکر میکردند باهوشترین فردِ شرکت هستند
بسیاری از راهبران باهوش بهخوبی میدانند که چقدر باهوش هستند. هویت آنها بهاندازهای به هوش آنها گره خورده است که فکر میکنند به مشورت با دیگران و پرسیدن نظرات آنها نیاز ندارند. آنها بهسرعت تصمیمگیری میکنند و وقتی سوءِ تفاهمی پیش میآید، به سؤالات دیگران پاسخ نمیدهند. اگرچه این رفتار با تصویر تلویزیونی راهبران قوی مطابقت دارد، ولی تصمیمگیریهای سریع و بدون فکر و احتیاط، معمولا به اشتباههای بزرگ منجر میشود. وقتی به نظرات و افکار دیگران اهمیت نمیدهید، احتمال شکست شما نیز بیشتر خواهد بود.
۴. افراد بلهقربانگو را اطراف خود جمع میکنند
بعضی از راهبران چنان در وفاداری اطرافیان خود غرق میشوند که در تمام تصمیمهای خود انتظار حمایت بدون فکر و بیچونوچرا دارند. این مسئله موجب به انزوا کشیدهشدن کارکنان ارزشمند و ساکتشدن تمام صداهایی میشود که میتوانند به موفقیت سازمان کمک کنند. وقتی راهبری مخالفت را بهمعنی بیوفایی و ناسپاسی یا حتی بدتر از آن، زیرپاگذاشتن اقتدار خود میداند، دیگر کسی نمیتواند در مواقع ضروری به او هشدار بدهد.
۵. از پرچمهای قرمز و نشانههای هشداردهنده عبور میکنند
بعضی از راهبران چنان مشتاق تصورات شخصی خود هستند که حاضرند بهخاطر آنها شرکت را در پرتگاه بیندازند. بسیاری از آنها با وجودی که از دیگران میخواهند نظرات و پیشنهادهای خود را بگویند، حاضر نیستند از عقاید و تصورات خود دست بردارند. اصرار و پافشاری از ویژگیهای بارز راهبر بهشمار میرود، ولی نه زمانی که بهمعنی نادیده گرفتن حقایق باشد.
۶. بیشازحد بر آنچه در گذشته کارآمد بوده تکیه میکنند
درست است که ارزیابی موفقیتها و شکستهای پیشین به پیشرفت و رشد کسبوکار کمک میکند، ولی گذشته نباید نیروی محرکهی آیندهی شرکت باشد. گروه تحقیق فینکلشتاین متوجه شد بسیاری از راهبران شکستخورده بر دورهی مهم و سرنوشتسازی از دوران حرفهای خود تکیه میکنند و همواره تلاش میکنند آن را تکرار کنند، حتی وقتی استراتژی های گذشتهی آنها دیگر کارایی و کاربرد ندارد. درحالیکه نیازهای مشتریان، فناوری و چشمانداز رقابتی بهراحتی تغییر میکند. بنابراین راهبران موفق همواره باید خود را با دنیای پیرامون وفق بدهند.
جمعبندی نهایی
پژوهش فینکلشتاین نشان میدهد که بهراحتی میتوان از بیشتر شکستهای تجاری اجتناب کرد. باهوشترین راهبران کسانی هستند که به رفتارها و عملکرد خود توجه میکنند و مشکلات بالقوه را پیش از آنکه دیر شود، برطرف میکنند.
(همچنین بخوانید: نقش مشاورههای مربیان در موفقیت مدیران زن چیست؟)