یادداشتی از کارل اولریش درباره رابطه بیتجربگی با ریسکپذیری.
نوپانا: «شرکت رینگلی (Ringly) یک شرکت ساخت جواهرات هوشمند است. ما جواهراتی را میسازیم که میتوانید آنها را به تلفن همراه خود وصل کنید و اینها با لرزش و چراغ زدن، دریافت پیام جدید را به شما اطلاع میدهند. هر چیزی، از پیام گرفته تا تماس تلفنی، تا اعلانهای سیستمی و اینکه قرار ملاقات بعدی شما چه ساعتی است. خودتان همه چیز را کنترل میکنید. درست مثل فیت بیت (Fitbit) یا ساعت هوشمند اپل، ما گامها یا فعالیت شما، میزان کالری و مسافت را اندازهگیری میکنیم و اخیرا چند تمرین تنفس و مدیتیشن هم ارائه دادهایم که میتوانید آنها را از طریق برنامه ما دنبال کنید.»
اگر زمانیکه کریستینا با این ایده به سراغم میآمد تازه بیست سالم شده بود، احتمالا نسبت به ایده این سختافزار، مشکلات شارژ و اطلاعات چیزی به اندازه یک حلقه کوچک بدبینی بیشتری به خرج میدادم. کریستینا این کار را بدون اطلاع چندانی از جواهرسازی یا سختافزار شروع کرد و خودش هم به این موضوع اعتراف میکند که اوایل کار، نسبت به مشکلات چیزی که در نظر داشته اطلاعات زیادی نداشته است. خودش میگوید: «فکر میکنم همین بیتجربگی دلیلی شد که موفق شوم.»
نکته حرف من هم همین است: یک موسس باید تا اندازهای بیتجربه باشد. باید اشتیاق بی قید و بندی داشته باشد و بداند که با کار سخت میتوان از پس تمامی موانع برآمد. اینها همه ویژگیهای ضروری برای تبدیل شدن به یک موسس موفق است؛ بدون چنین خصوصیتی، شاید هیچکدام از ما نتوانیم انرژی کافی برای مقابله با سختیهای یک استارتاپ را داشته باشیم که بالاخره دیر یا زود سروکلهشان پیدا میشود.
حالا بیایید ببینیم کریستینا در قدم بعدی چه کرد؛ او میدانست که محصولی مثل رینگلی را میخواهد و تصمیم گرفت خودش آن را بسازد: بنابراین اقدام به یادگیری اصول این حوزه کرد. به گفته خودش: «من خودم را در هر دو دنیای سختافزار و جواهرسازی غرق کردم. » او به کلاس مدارسازی و جواهرسازی رفت و تصمیم گرفت در تمامی جلسات سختافزاری در نیویورک شرکت کند. او میدانست که به تنهایی نمیتواند این محصول را بسازد، اما تا اندازهای مهارت و دانش در مورد این حوزهها کسب کرد و همین یک کلید اساسی برای جذب تیمی فوقالعاده بود که در نهایت توانستند ایده او را به واقعیت بدل کنند.
کریستینا آنقدر به یادگیری ادامه داد تا توانست یک نمونه اولیه بسازد. « آن موقع تصمیم گرفتم یک بسته لیتل بیتس (littleBits) بخرم و با آن خودم جواهرات را طراحی کرده و با استفاده از شیپ ویز (Shapeways)، آنها را سهبعدی پرینت بگیرم. در واقع یک مدار کوچک هم ساختم که وقتی دکمه را میزدی، انگشتر طراحی شده میلرزید و چراغ میزد. » او همین نمونه اولیه را به همراه برنامه خود به جلسات کسب سرمایه برد و موفق شد یک میلیون دلار سرمایه اولیه جذب کند.
نکتهای که در نهایت میخواهم به آن برسم، این است؛ با بیانگیزگی کمکم کنار بیایید. از خودتان اشتیاق نشان دهید. حتی کمی بیتجربهبازی در بیاورید! بعد درست مثل کریستینا، خودتان را در جهان محصول خود غرق کنید تا بفهمید ایده تان اصلا شدنی هست یا نه. تمامی استارتاپها نمیتوانند مثل رینگلی با آخر و عاقبت خوبی روبرو شوند. اما من باز هم از کار آنها شگفتزده شدهام. اما بدانید که اگر حاضر نباشید با ریسک شکست کنار بیایید، شاید اصلا کار را شروع نکنید. حتی اگر من شما را ناامید کنم.
(همچنین بخوانید: ترسهایی که مانع از شکوفایی کارآفرین درون شما میشوند)