اکثر استارتآپیها میگویند ۹۰ درصد از استارتآپها شکست میخورند، اما نتیجه پژوهشها حاکی از حقیقتی دیگر است.
نوپانا*: وقتی به یک جامعه جدید وارد میشویم، منطقی است که اول رسوم، قوانین نانوشته و نام قهرمانان، دشمنان و دوستان آنها را یاد بگیریم. همین قانون در مورد سرزمین استارتآپها هم صدق میکند. از بیرون، جهان سرشار از تجارت و کسبوکار استارتآپها، نفودناپذیر است؛ اما نگران نباشید! اینترنت پر از راهنماهای رایگان برای ورود به مسیر استارتآپهاست. اول میتوانید بهسراغ بزرگان این راه بروید. به وبلاگ آنها سر بزنید، به پادکستهایشان گوش دهید، اصطلاحات آنها را تکرار کنید و یاد بگیرید (مثلا FNAC یعنی «ایده است، هنوز شرکت نشده» یا Henry یعنی «درآمدش بالاست، هنوز ثروتمند نشده»).
خرد جمعی سرزمین استارتآپها تا اندازهای افسانه است و بخشی دیگر از آن نصیحت و الهامبخشی است و البته هیچ بخشی از آن در مطالعات موردی تایید شده در دانشکدههای تجاری یافت نمیشود. اصطلاحات این دنیا آنقدر تکرار شده که حالا دیگر کلیشه شدهاند و سادگی آنها تا مرز بیمعنایی پیش رفته است؛ هرچند این دلیل نمیشود که آنها حقیقت نداشته باشند.
اما اگر یک بخش از راهنمای مسیر استارتآپها واقعا غلط باشد چه؟
اخیرا مجبور شدم آمار و ارقامی را بررسی کنم که آنها را در بحثهای خصوصی و سخنرانیهای عمومی زیاد شنیده بودم. «۹ تا از هر ۱۰ استارتآپ شکست میخورند.» نتیجه: چنین حرفی حقیقت ندارد.
یک شرکت سرمایهگذاری جهانی به نام Cambridge Associates که در بوستون قرار دارد، بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ عملکرد کسبوکارهای سرمایهای را در ۲۷ هزار و ۵۲۹ استارتآپ بررسی کرده است. تحقیقات این شرکت نشان داده که رقم واقعی استارتآپهای دارای سرمایهای که شکست میخورند (شرکتهایی که همان سرمایه یا کمتر را به سرمایهگذاران بر میگردانند)، از سال ۲۰۰۱ روی ۶۰ درصد ثابت مانده است. حتی در میان هیاهوی اقتصادی سال ۲۰۰۰، این نرخ حداکثر به ۷۹ درصد رسید.
اما ساکنین سرزمین استارتآپها دائم رقم ۹۰ درصد را تکرار میکنند، چون این کار برایشان فایده دارد. به این شکل که بنیانگذاران استارتآپهای شکست خورده که پول سرمایهگذار را سوزاندهاند، کارمند اخراج کردهاند یا شرکتهایشان را تعطیل کردهاند، تسلی خاطر مییابند. به این طریق شکست، یکی از اصول اساسی جهان استارتآپها باقی میماند. مثل این است که بگوییم: «بله، شکست خوردید، ولی این خیلی هم عادی است. شرایط به نفعتان نبود.»
اما شکست استارتآپها یک قانون طبیعی مثل جاذبه نیست. چیزی نیست که حتما باید اتفاق بیفتد. معمولی ساختن شکست فقط حقیقت را پنهان کرده، بنیانگذاران را گمراه ساخته و در برخی موارد، توجیهی برای رفتار اشتباه میشود. بنابراین و به نظر من، خرد اصلی این است: نگاه بدبینانه و رایج سرزمین استارتآپها را بشناسید. ممکن است هر چیزی را در سیلیکونولی بشنوید؛ اما آنها را راحت قبول نکنید!
(همچنین بخوانید: چرا کارآفرینان باید از شکستهای خود استقبال کنند؟)
* بر اساس یادداشتی از ارین گیریفیث