در روزگاری که کسبوکارهای نوپا جایی در رسانه ملی ندارند،همه هزینهها برای «رامبد جوان» میشود؛ حتی خندوانه و میهمانانش!
۱- یکی از آنهایی که با برنامه خندوانه و مسابقه خندانندهاش به شهرت رسیده، در کلیپی تبلیغاتی حاضر میشود که قرار است یک شرکت بیمهای را تبلیغ کند اما چون بستر تبلیغ، جایی بیرون رسانه ملی است، شوخی نامناسب دستمایه تبلیغ قرار میگیرد و همگان انگشت به دهان میمانند. اتفاقی عجیب که البته آن شرکت بیمهای میکوشد با عذرخواهیِ مبسوط جبرانش کند ولی چهره خندوانهای این کار را هم لازم نمیبیند و حتی چه بسا از مشهورتر شدنش خرسند باشد.
۲- مدتی است که دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی کارکرد جدیدی از خود نشان دادهاند؛ اینکه میتوان ویدئوی دابسمش تولید کرد یا مقابل دوربین تلفن همراه ادا و اطوار درآورد یا حرفهای مربوط و نامربوط زد و به مدد تکرار این کار و توجه ویژه به موضوعات روز، در کسری از هفته یا ماه، به جرگه ستارگان دنیای مجازی پیوست و مشهور شد. مسیری که اگر در آینده شنیدید برای طی کردن آن کلاس دایر شده و اساتید با تجربه(!) تدریس آن را عهدهدار شدهاند، جای تعجب نخواهد داشت.
۳- البته مسیر شهرت همیشه این گونه برنامهریزی شده نیست و گاه با «کچلیک» هم میشود یک شبه مشهور شد و در گوشه گوشه ایران اسم و رسم یافت. چهرههایی که با رسیدن به این شهرت، خیلی زود راهشان به رسانه ملی و یکی از برنامه های پرشمار از نوع «تاکشو» باز میشود و از جمله کارکردهایشان، دعوت از افرادی ست که به اصطلاح در شبکه های اجتماعی ترند شدهاند و در مسیر مشهور شدن گام بر میدارند.
۴- نمونههای زیادی در دست است که نشان میدهد گاه مسیر این چهرههای فضای مجازی تا حضور مستمر در رسانه ملی و حتی سینما بسیار هموار و به نوعی برنامه ریزی شده است. برنامه ای با دعوت مداوم از این دست افراد به شوهای تلویزیونی و کمک به افزایش شناساندن ایشان به مردم و ازدیاد شمار فالوئرهای ایشان در دنیای مجازی به نیت بهره بردن از این افراد برای مقاصد مهم تر؛ چیزی شبیه قرار دادن این دست افراد در آب نمک!
۵- فردی که بر گرده یک نوع کوسه سوار شده، فردی که شبیه داش مشتی های چند دهه پیش حرف میزند و لباس میپوشد، کسی که چاق است و چاق ها را مسخره میکند، دیگری که ادای گزارشگر ورزشی را درمیآورد و هم خودش و هم آن گزارشگر را مشهور میکند و...؛ گاه همه این افراد مشهور شده در فضای مجازی به قدر فردی که شبیه فلان فوتبالیست است و به مدد اسپانسرهایش همه جا در چشم ملت فرو میشود، شانس موفقیت ندارند.
۶- خنداننده برتر، ادابازی، مسابقه پانتومیم و چندین و چند برنامه دیگری حکم دریچهای را دارند که میشود به مددش به دنیای شهرت میانبر زد. میانبرهایی که برخی سلبریتی های تلویزیونی به کرات در برنامه هایشان تعبیه میکنند و خودشان در خروجی آن میایستند تا از مزایایش بهره ببرند و منتفع شوند. امثال رامبد جوان که به تازگی منفعت خود از مشهور کردن برخی افراد را فریاد میزند و میکوشد پشت عناوینی مانند کسبوکار و اینفلوئنسر پنهان شود.
۷- کسبوکار؛ این شاید غریبترین ترکیب حال حاضر در کشورمان باشد. ترکیبی که قرار است معجزه کند و کشورمان را از بیکاری و معضلات دیگر رهایی بخشد اما به قدر یک برنامه تلویزیونی مجال مطرح شدن برای عموم به دست نمیآورد. وضعیتی که در خصوص کسبوکارهای نوپا اسفناک تر جلوه میکند چراکه اغلب اوقات رسانه مالی اگر رقیب ایشان نباشد، مقابل ایشان قرار میگیرد. همان رسانهای که در پرورش افراد مشهور دنیای مجازی بسیار نقش آفرینی میکند و به اصطلاح اینفلوئنسر پرور است!
۸- رونمایی از یک شبکه اینفلوئنسینگ با حضور رامبدجوان و حمایت چندین و چند برند سرمایه دار و مشهور؛ این اتفاقی است که حکم همان فریاد زدن سود امثال رامبد جوان از چهره سازی اش در برنامه های تلویزیونی دارد. نوعی میوه چینی از ثمرات آنچه در رسانه ملی و در برنامه هایی مانند خندوانه و مسابقات زیرمجموعه اش کاشته شده است. سرمایه هایی که به تعدا فالوئرهای این افراد منتقل شده و حالا قرار است به مدد فالوئرهای این افراد، به کسب سود منجر شود.
۹- بازاریابی دهان به دهان به مدد چهره های اینستاگرامی و دیگر افراد مشهور در دنیای مجازی؛ این شغل جدید مجری خندوانه است. شغلی که از اعتبار جمع شده برای این «چهره» تلویزیونی برایش به دست آمده و نشان میدهد همه هزینه های خندوانه برای رامبد شده است و احتمالا، از این به بعد همه هزینه های رامبد برای این شغل خواهد شد. هزینه کردن رسانه ملی و برنامه خندوانه برای اینفلوئنسر سازی آقای جوان در رسانه ملی!
۱۰- فرقی ندارد چگونه مشهور شدهاید و حتی لازم نیست در چارچوب های رسانه ملی بگنجید؛ تنها کافی است تا حدودی در عرف های کشورمان بگنجید تا شهرت تان موجب شود امثال رامبد جوان به سراغتان بیایند و با شما برای کسب درآمد قرارداد ببندند. مجری هایی که شعار تولید ملی و حمایت از کسب و کارهای بومی می دهند اما تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد، جیب خودشان است، آنقدر که برای رسیدن به این هدف دست به هرکاری می زنند!