ارزشگذاری استارتاپ خصوصا در سیلیکون ولی تفاوتهای عمدهای با شرکتهای سنتی دارد و خرید اخیر مایکروسافت نکات این تفاوتها را روشن میکند.
نوپانا: خرید گیتهاب توسط مایکروسافت با مبلغ ۷.۵ میلیارد دلار، مثال بارزی از تفاوت ارزشگذاری شرکتها و استارتاپها درسیلیکون ولی است. قیمتی که برای خرید این استارتاپ ارائه شده، ۳۰ برابر درآمد سالیانهی آن است که رقمی کاملا نجومی محسوب میشود. برای مقایسه بهتر است بدانید گرانترین خرید شرکتهای فناوری (خرید لینکدین توسط مایکروسافت)، رقمی ۷.۲ برابر درآمد سالیانهی شرکت بوده است. مایکروسافت برای خرید لینکدین، ۲۶ میلیارد دلار هزینه کرد.
دلیل این تفاوتها در چیست؟ پاسخ سؤال در حل ابهام موجود در روند کاری سیلیکون ولی نهفته است. در این منطقه، برای ارزشگذاری شرکتها دو روند کلی وجود دارد. روند مالی و روند استراتژیک. ارزش مالی با بررسی درآمد و بازار سهام پیدا میشود. در این روش سیستم مدیریت، درآمد شرکت، سود و زیان و مواردی از این دست مورد بررسی قرار میگیرند. در تعریف ساده، این استراتژی توانایی تبدیل شدن شرکت به یک سازمان مستقل از لحاظ مالی را بررسی میکند.
بهعنوان مثالی از استراتژی مالی، یک شرکت استخراج نفت با بررسی قیمت نفت و همچنین تواناییهای اجرایی آن شرکت قیمتگذاری میشود. در این مثال، قیمت محصول، فرآیندهایی عملیاتی شرکت و ارتباط این دو با ارزش سهام در نظر گرفته میشود. در مثالی مشابه یک شرکت خدماتی با تعداد مشتریان، هزینهی پرداختشده توسط آنها، هزینهی لازم برای ارائهی خدمات و چشمانداز گسترش قیمتگذاری میشود.
در مقابل، ارزش استراتژیک ارتباطی با موارد گفتهشده در بالا ندارد. در این روش، محصول یا موقعیت بازار شرکت کوچک بررسی میشود. به بیان دیگر شرکت بزرگتر بررسی میکند که آیا محصول و بازار شرکت کوچک توانایی کمک کردن یا مانع شدن از موفقیت آنها را دارد یا خیر. ارزش استراتژیک ارتباطی به توانایی درآمدزایی مستقل شرکت یا استارتاپ ندارد؛ بلکه به توانایی ایجاد (یا حفظ) ارزش و سود برای شرکت دیگر مرتبط است.
این تفاوتها دلیل قیمتگذاریهای نجومی را مشخص میکنند. در برخی اوقات شرکتی با چند کارمند و حتی بدون هیچ درآمدی، ارزشی میلیارد دلاری پیدا میکند. در مقابل شرکتی با درآمد سالیانهی ۱۰۰ میلون دلار و چندین کارمند، ارزشی بسیار پایینتر خواهد داشت. داستان موفقیت غولهای سیلیکون ولی مانند اپل، فیسبوک و گوگل، مثالهایی موفق از موفقیت استراتژی ارزشگذاری مالی است. در مقابل داستان موفقیت تعداد زیادی از استارتاپها، ارتباطی به ظرفیت آنها برای انجام یک IPOقوی و ادامه دادن رشد بهصورت یک شرکت سهامی عام ندارد. داستان آنها در توانایی در ایجاد ارزش برای شرکت دیگر خلاصه شده است.
با توجه به تعاریف بالا، مایکروسافت بهخاطر توانایی برای کسب درآمد (ارزش مالی) به گیتهاب ۷.۵ میلیارد پرداخت نمیکند. این رقم برای دسترسی به قشرهای متنوع توسعهدهندگان پرداخت میشود؛ بازاری که هر روز از امکانات سرویس گیتهاب استفاده میکند. این خرید باعث میشود این بازار بکر به سمت محیط و محصولات مایکروسافت در بخش توسعهدهندگان هدایت شود و آنجا، در آمد اصلی کسب خواهد شد.
در مثالی دیگر از خریدهای استراتژیک در سیلیکون ولی، خرید یوتیوب توسط گوگل را میبینیم. قیمت ۱.۶ میلیارد دلاری سرویس استریم ویدیو در سال ۲۰۰۶ رقمی نجومی بود. این رقم در حالی پبشنهاد شد که کسبوکار سرویس کاملا بدون سود بود. علاوه بر آن این شرکت با مشکلات متعدد سیاستی و قانونگذاری فعالیتهای کاربران روبرو بود. اما خرید یوتیوب و پرداخت رقم نجومی برای آن، ارتباطی به توانایی این شرکت برای سودآوری در آینده نداشت. حتی با گذشت چندین سال از خرید این سرویس، باز هم سودده بودن آن مشخص نیست.
دلیل خرید یوتیوب توسط گوگل، ارزش استراتژیک آن بود. میتوان گفت گوگل یوتیوب را خرید تا از ظهور رقیبی جدی برای کسبوکار اصلیاش یعنی موتور جستجو جلوگیری کند. امروز این خرید در محافل کارشناسی کسبوکار و استارتاپ، هنوز بهعنوان بهترین خرید فناوریمحور شناخته میشود.
MySQL یکی دیگر از خریدهای استراتژیک بود که در سال ۲۰۰۷ توسط شرکت سان مایکروسیستمز انجام شد. محصول اصلی MySQL، یک دیتابیس متن باز بود که کاربری آسانی داشت و زیرساختهای لازم را برای هر وبسایتی فراهم میکرد. در آن زمان درآمد این شرکت پایین بود و مدل کسبوکار آنها نیز برنامهی خاصی برای آینده نداشت. اما در همان زمان، خریداران زیادی به دنبال پرداخت مبالغ هنگفت برای خرید این شرکت بودند.
ارزش MySQL نیز ارزش استراتژیک بود. برای اوراکل، آیبیام و مایکروسافت، ارزش استراتژیک این شرکت به حفظ کسبوکار آنها در حوزهی دیتابیس از یک محصول رایگان بود. سرویسی که حدود ۸۰ درصد از فرآیندهای محصولات آنها در این حوزه را انجام میداد و تواناییهایش باز هم در حال رشد بودند.
در نهایت خرید MySQL توسط شرکت سان، ارزش استراتژیک خود را نشان داد. سان در زمان این خرید در شرایط بحرانی بود. کسبوکار این شرکت به خاطر ظهور محصولات رقیب ارزانتر در بخش سرورهای لینوکس در خطر بود. شرکت سان نیاز به راه حل سریع و عملی داشت و خرید این سرویس دیتابیس، سرعت وبسایتهای اجراشده روی سیستم Sun/MySQL را ۱۰ برابر بیشتر از رقبا میکرد. به همین علت این خرید بسیار استراتژیک بود و حتی در فروش شرکت سان به اوراکل (که ۶ ماه بعد اتفاق افتاد) نقشی کلیدی داشت.
در حال حاضر خرید گیت هاب توسط مایکروسافت در صدر اخبار دنیای فناوری قرار دارد. البته این خرید تنها مثالی از ارزش اصلی استارتاپهای فناوریمحور است. نتیجهی این مثال آن است که ساختن و توسعهی یک کسبوکار مستقل و عالی، آن را به استثنائی قابل توجه تبدیل خواهد کرد. در نهایت به این نتیجه میرسیم که بیشترین موفقیتها از داشتن ارزش استراتژیک بیرون میآیند.