کارآفرین در تلقی عمومی کسی است که کارخانه میزند، تولید میکند، کارگران را بر سر کار میگمارد و به آنها مزد میدهد؛ اما درحقیقت اینگونه نیست.
در واقع کار نقطه مقابل تنبلی است و مزد حلال به تنبل نمیرسد. حتی در فرهنگ متعارف نیز، در تلقی عمومی، چیزهایی مثل امضا کردن یا در جلسه شرکت کردن یا فکر کردن و از این قبیل، کار به حساب نمیآید. این همه بار منفی که بر عبارت جلسه و امضا تحمیل شده، نشانگر همین است که جامعه هنوز با مفهوم قدیمی کار مانوس است و کار به معنی جدید را کار به حساب نمیآورد. کارآفرین هم در تلقی عمومی کسی است که کارخانه میزند، تولید میکند، کارگران را بر سر کار میگمارد، به آنها مزد میدهد و... اگر به قانون کار جمهوری اسلامی مراجعه کنید، دقیقا میبینید که فعالیتهای فضای مجازی و تولید محتوای دیجیتال مانند راهاندازی و اداره فیسبوک، گوگل یا تلگرام و از این دست کارها، کار به حساب نمیآیند، مدیرانشان هم کارآفرین نیستند.
زاکربرگ دقیقا چه چیز تولید میکند؟ کارکنانش برای او چطور عرق میریزند و زحمت میکشند؟ ماده اولیه کار او چیست و از کجا میخرد؟ تولیدش چیست و چطور میفروشد؟ حتی به لحاظ شرعی نیز نیازمندیم تا فقها با معانی جدید کار و کارآفرینی آشنا شوند و احکام جدید صادر کنند. مثلا در بحث بازرگانی، بازرگان از جابلقا متاعی میخرد، رنج سفر متحمل میشود و مخاطرات بسیاری را پشت سر میگذارد تا نهایتا به جابلسا برسد. در بازار جابلسا، او حق ندارد متاع خود را به هر قیمتی که خواست بفروشد. شرع و عرف به او اجازه میدهند تا به پاس زحمت و سرمایهاش درصدی روی متاعهای خود بکشد و بفروشد.
اطلاعات یا «فضا»یی را اجاره میدهند و پول درمیآورند. آیا آنها مالک این اطلاعات و این فضا هستند و استحقاق فروش یا اجاره آنها را دارند؟ بعضی شرکتها رسما از «هیچچیز» پول درمیآورند. در اواخر دهه هشتاد و در ابتدای دهه نود شمسی، بعضی از شرکتهای معاملات ملکی، زمین و خانه و ویلاهای بینالمللی میفروختند. در دوبی یا مشهد یا اسپانیا و ترکیه، سرمایهگذاری کرده بودند که شهرک بسازند و آباد کنند؛ اما در موقع معامله، آنها چیزی جز «پیکسل» به مشتری نشان نمیدادند. در واقع عکس حلوای نسیه نشان میدادند و پول میگرفتند. خریداران تصاویری رویایی از باغهای مصفا و رودهای زلال و غرفههای بهشتی با تمام امکانات میدیدند که - لااقل در آن زمان - وجود خارجی نداشت. البته قول میدادند که این تصاویر انتزاعی را سر موعد قرارداد انضمامی کنند و تحویل دهند، اما در موقع معامله، مردم خام پیکسل میشدند و قرارداد میبستند.
امروز خیلی از کارهای پردرآمد چیزی جز پیکسلهای چشمنواز نیستند، اما مشتریها حاضرند برای همین پیکسلها پول بدهند. منتها سوال اینجاست که آیا قوانین مربوط به مالکیت در مورد پیکسل هم صدق میکند؟ یک مثال دیگر بزنم تا دریابید چقدر همهچیز نسبت به گذشته - نه گذشتههای دور بلکه نسبت به ده، بیست سال پیش - تغییر کرده و ما هنوز نتوانستهایم خود را با آن منطبق سازیم. تا همین چند سال پیش در شهر ما دکانهایی بود که به آن سمساری میگفتند. سمسار به خانه مردم میرفت و اشیای کهنه آنها را میخرید. بعد این اشیا را تعمیر و نگهداری میکرد تا برایش مشتری پیدا شود. سمسار از همین خرید و فروش سودی به چنگ میآورد و روزگار میگذراند. الان اما سمساریهای دیجیتال نه مغازه دارند و نه در آنها خرید و فروشی صورت میگیرد.
سمساری دیجیتال یعنی «فضا»یی انتزاعی که یکی میفروشد و یکی میخرد. این وسط سود قابل ملاحظه به صاحب فضا میرسد؛ اما این فضا کجاست و مالکش کیست؟ عین این سوال را میشود درباره یاهو و جیمیل پرسید. ایمیلهای ما کجا هستند و یاهو چطور و با چه ساز و کاری صاحب آن «جا» شده است؟ منظورم از طرح این سوالات این نیست که بخواهم در اقتدار مالی شرکتهای جدید تشکیک کنم - هر چند جای بررسی دارد - اما منظورم این است که علیرغم استفاده از عبارتهای قدیمی لازم است که متفطن این معنا شویم که معناهای جدیدی بر این عبارتها بار شدهاند. امروز یک جوان پانزده ساله میتواند، بهتنهایی و بدون دفتر و دستک، در فضای مجازی مثلا تلگرام «کار» کند و «پول» دربیاورد. میتواند با پیژامه در کنج منزلش بنشیند و از «هیچ»، رسما از هیچ، پول دربیاورد. کما اینکه چند تا از سایتها و کانالهای تلگرامی که صرفا متکی به نوآوری و خلاقیت و ایدههای نو هستند، جزو پردرآمدترین کارهای سایبری به حساب میآیند.
کار و کارآفرینی امروز وابستگی تام و تمام دارد به خلاقیت و ایده و البته پشتکار. تجارت الکترونیک (E-Commerce) حالا همه دنیا و وجوه زندگی مردم را تحت تاثیر خود قرار داده است. مبالغ حیرتانگیزی در این نوع تجارت جابهجا میشود و ما همچنان صاحبان سودهای کلان این عرصه را آدمهایی میبینیم که فقط پیکسل به مردم نشان میدهند و صاحب هیچ کالایی نیستند. «آمازون» دارد دنیا را میبلعد. در همین راستا فناوریهای مالی (Financial technology) یا به تعبیری «فینتک» عرصه را برای صاحبان پیکسل و ایده، فراخ کرده و جاده جولانشان را هموار ساخته است. بورس ایده و اختراع یا بازار داراییهای فکری راه افتاده و هر روز دارد رونق بیشتری میگیرد. بازاری که در آن کالا و حاصل کار به صورت کلاسیک و سنتیاش نمیبینیم، فکر میبینیم و خیالی که باید دیگری بیاید و به واقعیت تبدیلش کند، اما چه پولهایی که منتظر پرداخته شدن برای همین به تعبیر عام، «فکر و خیال»، است.
اتفاقا چیزی که در فرهنگ ما روی آن کم کار شده و کمتر به آن بها داده شده، همین نوآوری و خلاقیت و ایدهپردازی فناورانه است. همین الان چند شرکت خلاق و نوآور یا دانشبنیان صرفا مبتنی بر به اجرا درآوردن ایدههای نوآورانه توانستهاند به درآمدهای بالا برسند. خود این موفقیتها گواهی میدهند که زمینه برای شیفت پارادایم از کار و کارآفرینی به مفهوم سنتی به کار و کارآفرینی نوآورانه به مفهوم جدید فراهم است. البته باید قوانین و ادبیات و پیوست فرهنگی اجتماعی مربوط به این تلقیهای جدی را اصلاح کنیم و امکان رشد و توسعه «کار» را فراهم آوریم.
حقیقت این است که جز از این راههای جدید و مبتنی بر آیسیتی و فناوری اطلاعات نمیتوانیم معضل بیکاری را حل کنیم و اشتغال و تولید ثروت را بالا ببریم. سرمایهگذاری روی نیروی انسانی خلاق و نوآور، اهمیت دادن به ایدههای نو و فراهم کردن فضا و زیرساخت لازم برای عملی کردن ایدهها و حتیالمقدور آمادهسازی و مقاومسازی جامعه و منتوری و راهنمایی جوانان در برابر ریسکهای اقتصادی میتواند در این شیفت پارادایم کمکمان کند؛ اما گفتن یک نکته ضروری است. چیزی در بیرون عوض نمیشود، مگر اینکه قبلش در ذهن و ضمیر ما عوض شود. برای ما ضروری است ذهنیت خود را از مفاهیم ابتدایی مثل پول، کار، کارآفرینی، ثروت، مالکیت، زحمت، تعهد اجتماعی و از این قبیل تغییر دهیم و فرزند زمان خویشتن باشیم. قطعا نمیتوانیم با ذهنیت صد سال قبل به استقبال هزار و چهارصد برویم. زندگی و کار در هزار و چهارصد، محتاج فکر و ذهنی است که متعلق به هزار و چهارصد باشد.
*پرویز کرمی (دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانش بنیان)
درباره تحریریه نوپانا
نوپانا وبسایتی برای بررسی و تحلیل آخرین رویدادهای زیستبوم کسبوکارهای نوپا و کارآفرینی است. این وبسایت با هدف ترویج فرهنگ کارآفرینی، حمایت از زیستبوم استارتآپی و افزایش آگاهی مخاطبان در زمینههای مربوطه فعالیت میکند.
ارسال دیدگاه
مرور این مطلب در ۳۰ ثانیه
یکی از گرفتاریهای جدی ما در امر گفتمانسازی علم و فناوری و همچنین فرهنگسازی اقتصاد دانشبنیان و کارآفرینی و نوآوری، همین است که علیرغم استفاده از تعابیر قدیمی، از آنها مفاهیمی مراد میکنیم که در میان نو و کهنهاند و ما را دچار سوءتفاهم و کجفهمی میکنند.
امتیاز مطلب
زمان مطالعه
۲۱ دقیقه
مطالب مرتبط
تعداد بازدید
۱۱۲۵
خواندن این مطلب چقدر زمان میبرد: 21 دقیقه
داغترین موضوعات
تازههای نوپانا
پربازدیدترینها
دیدگاه مخاطبان
-
آرمین حیاتی :
بسیار مقاله خوب و تاثیرگذاری بود ، ممنون از مطالب کاربردی و خوبی که در...
-
admin:
عالی بود ممنون
-
اشکان:
راه اندازی کسب و کار بسیار خوبه اما نیاز به سرمایه کافی داره هم من و هم...
-
Sunny:
سلام بعد از اینکه ios 15 نصب کردم ۴٪ از باتری هلثم کم شد دلیلش چیه؟!