در این گزارش، چالشها و چشماندازهای اکوسیستم کارآفرینی کشور را در میزگردی با حضور متخصصان، مسئولان و کارآفرینها، بررسی خواهیم کرد.
نوپانا به نقل از روزنامه ایران: حکایت کارآفرینها و اکوسیستم کارآفرینی کشور حکایت مرغانی است که شرطشان برای لانهگزینی وجود تالابها و دریاچههاست، جایی با حداقلهایی از حیات. پرندههای مهاجر اگرچه جانسختاند و در برابر طوفان و رعد و برق و باد و باران مقاوم و آستینشان پر از شگردهای جان سالم به در بردن، اما از آن سو نمیشود این جانسختی را تا بدانجا پیش برد که بیابان را به عنوان محل پذیرایی به این موجودات مقاوم تعارف کرد! شاید بتوان یکی از مهم ترین فرازهای میزگرد «ایران» با حضور متخصصان، صاحبنظران و کارآفرینان درباره چالشها، ظرفیتها و حال و فردای اکوسیستم کارآفرینی کشور را آنجا دانست که افراد شرکتکننده در این نشست متفقالقول بودند که اگرچه خوی و خصلت و ذات کارآفرینی، حضور افرادی با قدرت ریسکپذیری بالاست اما این خوی و خصلت نافی مسئولیتهای دولت و نهادهای حاکمیتی برای به وجود آوردن فضای مساعدتر جهت بارور کردن ایدههای نوآورانه کارآفرینها نیست. آنچه در ادامه میآید مباحثه مدعوین میزگرد، دکتر حسین سلاحورزی، نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران، دکتر پریسا ریاحی، مدیرکل دفتر توسعه کارآفرینی وزارت کار، مریم خاوازی، کارآفرین حوزه IT، پرویز کرمی، مشاور معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری و دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم و فناوری و اقتصاد دانشبنیان و سیدمحمد امامینژاد، کارآفرین عرصه IT است.
«ایران»: ما وقتی از بسترسازی دولت در جهت حمایت از کارآفرینی و فضای کسبوکار سخن میگوییم علیالظاهر درباره پدیده واحدی حرف میزنیم. ظاهر ماجرا این است که همه ما روی آن توافق داریم اما چالش دقیقاً از نقطهای شروع میشود که ما میخواهیم این مقوله را تفسیر ذهنی و تفسیر به رأی کنیم و در گام بعد این تفاسیر را اجرایی کنیم. اینجاست که ما با طیف متنوعی از تفاسیر و روشهای اجرایی متکثر مواجه میشویم که گاه نه تنها سنخیتی با هم ندارند بلکه در تلاقی و تقابل با هم هستند، یعنی آن چیزی که دولت - منظورم از دولت در مفهوم کلی آن است نه دولت مصداقی - اسمش را میگذارد حمایت، فعالان کارآفرینی و کسبوکار، برداشتی در نقطه مقابل آن دارند. پرسش من این است که آیا ما میتوانیم در تفسیر سیاستها و اجرای آن به توافقی جمعی برسیم یا دست کم به آن نزدیک شویم؟
دکتر پریسا ریاحی - مدیرکل دفتر توسعه کارآفرینی وزارت کار: شما بحث را از سیاستگذاری شروع کردید. به نظر من بسته به اینکه سیاستگذار چه نوع کسبوکاری را مد نظر دارد نحوه حمایت او متفاوت خواهد بود، چون سیاست صنعتی با سیاست کارآفرینی فرق دارد. سیاستهای SME(بنگاههای کوچک و متوسط) هم با سیاست کارآفرینی متفاوت است، مطمئناً انواع این حمایتها لازم است اما باید یک تقسیم و تفسیر درستی از قضایا با نوعی بازتعریف یا طراحی مجدد صورت بگیرد که سیاستها در تضاد و تقابل با یکدیگر نباشند و بتوانند فضای مناسبی را به وجود بیاورند که هم کسبوکارهای کوچک و هم کسبوکارهای بزرگ و همینطور کسبوکارهای کارآفرینانه که ویژگیهای متفاوتی از هم دارند، بتوانند در کنار هم رشد کنند و به فضای کسبوکار کشور شکل دهند، در غیر این صورت ممکن است سیاستی که طراحی میشود کارایی مورد نظر را نداشته باشد. به طور مثال بد نیست از یک ماده قانونی شروع کنیم که در سال ۹۴ تصویب شد. ماده ۳۱ قانون رفع موانع تولید ماده جالبی است با معافیت مالیاتی ۵ ساله برای بنگاههای تولیدی که بهرهبرداریشان از سال ۹۵ شروع میشود، البته این معافیت در مناطق محروم به ۱۰ سال میرسد، اما نکته اینجاست که بعداً در تبصره ۶ ماده دو آییننامه اجرایی ماده ۱۳۲ برای ادامه این معافیت یک شرط میگذارد که این واحدهای تولیدی و معدنی باید در زمان بهرهبرداری بیش از ۵۰ نفر نیروی شاغل داشته باشند یعنی توجه این ماده قانونی به شرکتهای متوسط و بزرگ است و شرکتهای کوچک را از موضوع خارج کرده است. شرط بعدی این است که بنگاه در دوره معافیت هر سال نیروی شاغل خود را نسبت به سال قبل حداقل ۵۰ درصد افزایش داده باشد، یعنی مخاطب قانون، بنگاههای پر رشد است.
ظاهر موضوع اینگونه است که این ماده قانونی، در جهت حمایت از کارآفرینی است چرا که به بنگاههای پررشد اشاره میکند اما در کنار آن میبینیم که قضیه را به بنگاههای بزرگ و متوسط محدود کرده و نوعی تناقض در آن حس میشود. مسأله بر سر این است که قانونگذار قانون را وضع کرده اما مطالعه و بررسی کافی برای آن انجام نداده است. من برای اینکه کارآیی این قانون را بسنجم، اطلاعات بنگاهها را از ۹۱ تا ۹۴ گرفتم تا ببینم این ماده قانونی چه تعداد بنگاه را پوشش میدهد.
دکتر حسین سلاحورزی، نایبرئیس اتاق بازرگانی ایران: ببخشید خانم دکتر! تعریف بنگاه رشد سریع را هم میفرمایید؟
دکتر پریسا ریاحی: استاندارد جهانی، بنگاه پررشد را بنگاهی میداند که طی سه سال آخر فعالیت خودش سالانه حداقل ۲۰ درصد رشد داشته باشد. این رشد با روشهای متفاوتی سنجیده میشود. یک روش رشد اشتغال را در نظر میگیرد و راحت قابل اندازهگیری است.
ما مشاهده میکنیم در همین ماده قانونی مورد بحث ما هم از این تعریف استفاده شده منتها ملاک رشد را ۵۰ درصد افزایش سالانه اشتغال در نظر گرفته، یعنی بالاتر از استاندارد جهان! لابد شرایط بهتری داشتهایم که این قانون را وضع کردهایم! من بررسی کردهام با فرض اینکه قانون مذکور سه ساله باشد در کل کشور فقط ۲۱ بنگاه را یافتم که متوسط و بزرگ بوده و رشد بالای ۵۰ درصد داشته باشند، یعنی عملاً ما اگر رشد طی پنج سال را بررسی کنیم شاید بنگاههای دارای شرایطی که قانون مذکور گفته به تعداد انگشتان یک دست در کل کشور هم نرسد.
«ایران»: اما در صورت مسأله، ما میگوییم حمایت میکنیم.
دکتر پریسا ریاحی: حمایت باید معنادار باشد. ماده قانونی میگوید من حمایت میکنم اما در عمل نمیکند. چرا؟ من فکر میکنم علت این است که قانونگذاری که ماده را مینویسد احتمالاً رویکرد سیاستهای صنعتی دارد و با این نگاه میخواهد از کارآفرینی حمایت کند. سیاست صنعتی به بنگاههای متوسط و بزرگ توجه دارد. از طرفی چون واقعیتها را بررسی نکرده فکر میکند ۵۰ درصد رشد اشتغالزایی در سال کار سادهای است. اتفاقاً بیشترین تعداد بنگاههای پر رشد ما براساس استاندارد ۲۰ درصد در سال، در بنگاههای کوچک و خرد است یعنی چنین رشدی در بنگاههای بزرگ ما خیلی کم است، متوسطهای پررشد هم تعدادشان زیاد نیست. در مجموع فقط ۶۵صدم درصد از کل بنگاههای ما پررشد هستند و این نشان میدهد وضعیت کارآفرینی در کشور ما اصلاً خوب نیست، متوسط این شاخص در جهان ۳ درصد است که در کشورهای پیشرفته به ۶ درصد هم میرسد. نکته دیگر اینجاست که فقط ۳ درصد از این ۶۵ صدم درصد دانشبنیان است. یعنی دانشبنیانهای ما هم کارآفرینهای خوبی نشدهاند. اگر میخواهیم سیاست کارآفرینی داشته باشیم باید تلاش کنیم رشد شرکتها را تسهیل کنیم.
(همچنین بخوانید:موانع مسير كارآفرينان استارتآپی را باید از میان برداشت)
دکتر حسین سلاحورزی: نکتهای که خانم دکتر در مورد سیاستها گفتند ما در دولتهای قبل از یازدهم مشکل کالیبره شدن تعاریف در حوزه کارآفرینی را داریم. در گذشته تعریف کارآفرینی را به اشتغالزایی تنزل داده بودند و قوانین را هم بر اساس همین تعریف اشتباه وضع میکردند و جوایزی را هم برای کارآفرینانی با این تعریف اختصاص داده بودند اما دولت یازدهم در این زمینه تغییراتی ایجاد کرد و خدمات جدیدی را ارائه داد اما من باز هم با این موضوع مشکل دارم که ته ذهن قانونگذاران موضوع کارآفرینی مترادف با اشتغالزایی است. اواخر سال ۸۴ بود که بحث بنگاههای زودبازده کارآفرینی داغ شد. در آن زمان مد شده بود که پسوند یا پیشوند هر شرکت، کلمه «کارآفرینی» را میگذاشتند. من یک بار از دانشجویان پرسیدم تعریفشان از کارآفرینی چیست؟ در خلال تعریفها یکی از دانشجویان گفت کارآفرینی یعنی یکی کاری بکند تا بقیه بگویند آفرین! در یک جلسهای با آقای جهرمی، وزیر کار دولت وقت این تعریف را ارائه دادم که ایشان هم دلخور شد، آنجا گفتم معتقدم وزارت کار تعریفش از کارآفرینی همین است و هنوز هم معتقدم مشکل از همین نقطه یعنی تعاریف آغاز میشود.
با توجه به گفتههای خانم دکتر درباره شرکتهای پررشد خوب است بدانید سایت «اینوست پدیا» شرکت رشد سریع را اینطور تعریف میکند: شرکتهایی که درآمدشان حداقل سالی بیست درصد به صورت ۴ سال مداوم افزایش مییابد با این شرط که حداقل درآمدشان یک میلیون دلار باشد یعنی ما حتی از استانداردهای جهانی هم بیشترین مقدار را گرفتهایم، یعنی اگر دولت با تأکید بر نوآورانه و فناورانه بودن بنگاهها سیاستهای حمایتی وضع کند به خودی خود به سمت کارآفرینی حرکت میکنیم. همانطور که خانم دکتر در قوانین رفع موانع تولید گفتند هیچ جا نمیگویند برای اینکه کسبوکار نوآورانه است این یارانهها را در نظر میگیریم. همین امر ما را از کارآفرینی دور میکند و باعث نادیده گرفتن بنگاههای خلاق نوآور و فناور میشود.
«ایران»: چرا احساس میکنیم فضای کارآفرینی ما هنوز مهزده و مبهم است؟ المانها و متغیرها مشخص نیست و هنوز دید اشتغال به جای کارآفرینی در دولت هم وجود دارد؟ چرا ما نتوانستهایم به تصویر واضحی در این باره برسیم؟
دکتر حسین سلاحورزی: نخستین دلیلش این است که در فرهنگستان واژهای که معادل Entrepreneurship گذاشتهایم کارآفرینی، مناسب نبوده است. دوم اینکه بالاخره از ابتدا یک مقدار دچار انحراف شدهایم اینکه مفهوم را در اقتصاد و توسعهمان درست به کار بندیم بسیار کلیدی است. سوم دولتها به دلیل اینکه شمشیر بیکاری بالای سرشان است همیشه به صورت شتابزده دنبال تصمیماتی هستند که اشتغالهای سریعی ایجاد کنند بنابراین از ماهیت نوآوری و تقویت خلاقیت فاصله گرفتهاند.
پرویز کرمی، مشاور معاون علمی و فناوری رئیسجمهوری و دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم و فناوری و اقتصاد دانشبنیان: معاونت علمی یک دستگاه هماهنگکننده سیاستگذاری بین سایر سازمانهای دولتی است و خودش در ابتدا قانون مخصوصی ندارد. در حال حاضر معاونت با اجرایی کردن یک قانون شروع کرده و آن تأسیس، احیا و حمایت از شرکتهای دانشبنیان است. در گذشته اکثر فارغالتحصیلان دانشگاهی و کارآفرینان با تکیه بر نوآوری و فناوری امکان و فرصت حضور در بازار کار فناورانه را نداشتند، پیرو مصوبهای برای معاونت علمی موظف شدیم که محصولات دانشبنیان شرکتها را مورد حمایت قرار دهیم، یعنی ما شرکت را دانشبنیان نمیدانیم بلکه محصول تولیدی را دانشبنیان میدانیم. این تعریف برای اجرای قانون با کار مطالعاتی انجام شده بود یا با توافق به این موضوع رسیده بودند کاری نداریم اما محصول اگر دارای فناوری پیچیده یا خلاقیت و نوآوری باشد دانشبنیان است و از حمایتهای عرضه شده دانشبنیانی بهره میگیرد. با این تعریف ۶هزار شرکت در سامانه دانشبنیان ثبتنام کردهاند و ۳ هزار و ۱۰۰ شرکت از فیلتر بررسی و نظارت عبور کردهاند، بنابراین وقتی میگوییم شرکتی دانشبنیان است یعنی شرکت مذکور از بررسی و نظارت کارگروه عبور کرده است و تأییدیه دانشبنیانی را اخذ کرده اما آیا شرکتهای دیگر هم دانشبنیان هستند؟ بله احتمال دارد اما هنوز از سیستم عبور نکرده و مورد بررسی و تعیین صلاحیت قرار نگرفته.
فکر میکنم کاری که معاونت در فضای کسبوکار انجام داده و میدهد این است که با حمایتهای جانبی در کل به هدف اصلیاش یعنی دانشبنیانیها و استارتآپها و کارآفرینان فناورانه کمک نماید. در حال حاضر حدود ۱۱۰ خدمت به شرکتهایی که تأیید صلاحیت دانشبنیانی داشته باشد ارائه میشود، یک تعدادی ذیل قانون دانشبنیان تعریف شده و تعدادی از این حمایتها ذیل تفاهمنامههایی است که معاونت با دیگر سازمانها دارد.
«ایران»: جناب امامینژاد! شما بیشترین تماس را با حوزه فناوری یعنی همان حوزهای که معاونت علمی رئیس جمهوری دارد حمایت میکند دارید. از تجربیات خود و مشکلاتی که وجود دارد بگویید.
سیدمحمدامامینژاد، کارآفرین IT:
من در حوزه آی.تی از شرکتهای مختلف این موضوع شروع کردم و دو سالی است که بیزینس خودم را در آی.تی راهاندازی کردهام. میخواهم از تجربهام در دانشگاه استنفورد و سیلیکونولی بگویم تا به تعبیر شما آن گپها آشکار شود. در یکی از کلاسها به نام «برنامه تجارتهای کوچک» جوانان بیست و چند ساله در حوزههای مختلف اعم از کفش و طلا و خوراکی و حتی ورزش آمدند و طرحهایشان را در حضور دیگران بازگو کردند و در آخر جلسه یک مشاور کسبوکارهای کوچک دولت امریکا رو به حاضرین کلاس گفت این سازمان بدون طرح تجاری تا ۱۰۰هزار دلار به افراد وام میدهد؛ یعنی به همین راحتی افراد را در سن بیست و چند سالگی مورد هدف کارآفرینی قرار دادند و اگر هم این صدهزار دلار سوخت دولت کالیفرنیا پشت ماجراست و آن را حمایت میکند.
یا مثلاً در کتابخانه دانشگاه نشستهای در مانیتور اعلام میشود جک دورسیی مدیرعامل سابق توییتر سخنرانی دارد و شما میتوانید به صورت رایگان از سخنرانی او استفاده کنید. یعنی میخواهم بگویم افراد بزرگ خیلی راحت در دسترس هستند و به اشتراک تجربیات میپردازند. یا در یک جای دیگر دیدم علاوه بر مستندات همایش، پیشنهاد سرمایهگذار روی میز است که از شرکتکنندگان خواسته شده اگر طرحی دارند بازگو کنند تا در جلسهای جداگانه به مشاوره بپردازند و سرمایهگذار جذب و استارتآپشان را راهاندازی کنند به همین سادگی. اما در ایران کاملاً برعکس است. به طور مثال همین فرآیند دانشبنیانی ده هزار سؤالی که پرسیده میشود و نحوه پاسخگویی کارشناسان همه و همه برای کارآفرینان سختگیرانه محسوب میشود.
پرویز کرمی: آقای امامینژاد با این سرگذشت به معنای واقعی کلمه کارآفرین هستند اما سیلیکون ولی با پول و بخشنامه به وجود نیامده است بلکه آن روح تاجر گونه امریکایی است که در سیلیکون ولی جریان دارد وگرنه دبی خیلی قبلتر از ما به فکر این افتاد که فضای سیلیکون ولی را در کشورش اجرایی کند اما نشد.
سیدمحمد امامینژاد: یک نکته در فضای کارآفرینی میگویم. ببینید من فکر میکنم اساساً مشکل ما در ایران کارآفرینی نیست بلکه توسعه کسبوکار است. به نظر من همه چیز در ایران هست، خودروسازی، آی.تی، زمین کشاورزی و... اما ما قبل از کارآفرینی به توسعه کسبوکار نیاز داریم که پیش نیاز کارآفرینی است. یعنی ما ابتدا کسبوکارهایی که موجود هستند اما به هر دلیل در حال از بین رفتن، توسعهشان دهیم و به آنها روشهای صادراتی شدن را بیاموزیم، بعد از آن به فکر کارآفرینی باشیم، حال آنکه در کشور ما کسبوکارها بنیان خود را روی بازار داخلی بستهاند و به جهان فکر نکردهاند.
«ایران»: شما به تجربه خود در سیلیکونولی اشاره کردید. استارتآپهای ایرانی چقدر با الگوهای جهانی مطابقت دارد؟ ما احساس میکنیم انگار فقط بازار کلمه داغ شده است.
سیدمحمد امامینژاد: صادقانه بگویم خیلی خوب است که ما چنین شرکتهایی را داریم و در فضای استارتآپ قرار گرفتهایم. حداقل این است که در خارج از کشور تعجب نمیکنیم که چنین فضاهایی برای کسبوکار وجود دارد پس الان در حال کار هستیم و این خوب است اما من فکر میکنم الان بیشتر تبلیغ میشود و به اصل ماجرا به طور درست پرداخته نمیشود و تنها عدهای که توانستهاند به رشد برسند تمام فضا را در دست میگیرند و به جای الگوسازی دست به تبلیغات و شوآف میزنند.
پرویز کرمی: البته باید به سابقه و زمان تشکیل سیلیکون ولی در امریکا توجه داشت و به پیشینه شکلگیری این موضوع در ایران - که من فکر میکنم در همین زمینه با توجه به زمان کم هم پیشرفتهای خوب و جهش مهمی داشتیم - هم نگاه کرد به طور مثال سالها انحصار خاصی در ناوگان حمل و نقل شهری بود که دولت ورودی در آن نداشت و از طرفی سازمان عریض و طویلی بود که یارانههای مختلف طلب میکرد اما دیدیم که در بستر رشد آی تی و فناوری نوین و بازگشت نخبگان ایرانی از خارج از کشور تعدادی جوان ایرانی با نوآوری و خلاقیت توانستند معادلات را در عرض شش ماه بر هم بزنند، ضمن اینکه باعث نوسازی ناوگان حمل و نقل شهری شدند کسب وکار جدیدی ایجاد کردند، این کار یعنی نوآوری و خلاقیت.
(همچنین بخوانید:پنج درس استارتآپی که میتوان از سیلیکونولی آموخت)
ایران»: میخواهم از خانم خاوازی که تجربه زیستیشان کاملاً عجین با کارآفرینی است بپرسم یک کارآفرین در مواجهه با دستگاهها و سازمانهای مختلف چقدر احساس میکند که فضای کارآفرینی از سوی ارکان مختلف اداری کشور درک شده است؟
مریم خاوازی - کارآفرین IT: ما نخستین شرکت در کشور بودیم که تجهیزات ATM و تلفن بانک را راهاندازی کردیم و همانطور که آقای کرمی گفتند ما محصول شرکتمان دانشبنیان است و برای رسیدن به این نقطه سختیهای زیادی را تحمل کردیم. به طور مثال نخستین بار که تلفن بانک را برای رئیس بانک ملی توضیح دادیم گفت یعنی هر ایرانی یک رایانه زیر بغل بزند و مانده و موجودی بگیرد؟ یا سختیهایی که برای دریافت مجوز ATM کشیدیم. من به عنوان کارآفرین عاشق کارم هستم. من عاشق نوآوری هستم و میخواهم کاری برای مملکتم انجام دهم. اگر این عشقها و تواناییها را تجمیع کنیم میتوان افقهای روشنتری را پیش رو دید. در حال حاضر کارآفرینی در کشور متولی ندارد و شما در هر وزارتخانهای که میروی یک واحد کارآفرینی دارد اما عملاً میبینید صوری است چون کارآفرینی درست تعریف نشده است. به طور مثال من در فهرست وزارت کار میبینم که خیاط را به عنوان کارآفرین دستهبندی کرده است. ما دائم در حال فریاد هستیم که تعاریفمان را درست کنیم، ارتباط میان کارآفرینان و دولت و بخش خصوصی یک حلقه گمشده است. ما واقعاً بخش خصوصی نداریم و بخش خصولتی، نفس کارآفرینان را گرفته است، کارآفرینانی که کسبوکار کوچک و خرد دارند زیر دست و پای بخش خصولتی له میشوند. به طور مثال بانکها چقدر شرکت تأسیس کردهاند؟ به جای آنکه به فکر بانکداری باشند به فکر بنگاهداری هستند. ما سال ۸۲ با هزار سختی مجوز گرفتیم و نخستین شرکت خصوصی بودیم که به شبکه شتاب وصل شدیم و مثل مار پوست کندیم، اینکه میگویم مثل مار پوست انداختیم اغراق نمیکنم چون این اتفاق برای ما افتاد ولی دیدیم و میبینیم شرکتهای مختلف وابسته به بانک براحتی از رانت استفاده میکنند و کار را میگیرند و جالب اینکه شرکتهای مستقلی مثل ما نوآوری را انجام میدهند، مسیر را هموار میکنند و آنها راحت ادامه مسیر را با رانت میروند. ما هم میگوییم ایرادی ندارد، بروید، سرمایه دارید، رابطه دارید، آدمهای متخصص و دانش هم دارید اما قرار نیست ما را له کنید. خیلی جالب است بدانید من تأیید یک طرحی را از نهاد ریاست جمهوری گرفتم و به تمام بانکها ابلاغ شد، بعد توجه کنید که یکی از بانکها در تماس با من میگوید طرح امضا شده شما از سوی حراست رد شده است. میپرسم چرا؟ ما تأییدیه ریاست جمهوری را داریم و کار را برای ارگانهای مختلف انجام دادهایم، حراست یک بانک چطور میتواند قرارداد ما را فسخ کند. اینجاست که متوجه میشوم چون یک زن هستم و چون به شبکههای رانتی متصل نیستم باید با مشکلات اینچنینی دست و پنجه نرم کنم. پس من به عنوان یک کارآفرین به جای اینکه روی کارم متمرکز شوم باید دغدغه جنسیتم را هم داشته باشم که یک زن هستم و چون خودم هستم بدون هیچ نقابی باید جواب پس بدهم. ما سالها هزینه پرداخت کردیم که خودمان باشیم.
دکتر حسین سلاحورزی: اجازه بدهید من این نکته را بگویم چون به نوعی با همین بحث در ارتباط است. یکی از ایرادات جدی ما در فضای کارآفرینی این است که الگوهای جهانی میآوریم و میخواهیم ایرانیزهاش کنیم، آن وقت ماحصل میشود شیر بییال و دم و اِشکم، دیگر اینکه در دنیا BenchMarking - الگوبرداری - هست. سهولت فضای کسبوکار را هر ساله با یک متد اندازهگیری میکنند، همه دنیا هم میدانند که برای قرار گرفتن در رنک جهانی باید این استانداردها را رعایت کنند و تجربه هم نشان داده هر زمان که ما این شاخصها را رعایت کردیم و در چارچوب بودهایم امتیازات قابل توجهی کسب کردهایم اما در غیر این صورت از دور خارج شدهایم. ما در اتاق بازرگانی اخیراً مصوبهای برای بهبود فضای کسبوکار داشتیم که میتواند کمککننده باشد. ما برای کارآفرینی یک سری تعاریف جهانی داریم که شاخصها و زیرشاخصهایی در آن وجود دارد مثلاً در بحث ادراک ارزشهای اجتماعی زیرشاخصی به نام منزلت اجتماعی کارآفرینان و جنبههای رسانهای کارآفرینان مطرح میشود. در اینجا از فرمایشات آقای امامینژاد بهره میگیریم درباره Breakfast meeting در استنفورد که در ایران درست برعکس آن وجود دارد. مثلاً من در همین اتاق بازرگانی دیدهام که در تریبون، برچسبهای آب معدنی را کندهاند و استدلالشان این است که تبلیغ میشود و نمیتوانیم اخبار را پوشش دهیم. حال این سؤال را میپرسم پس کارآفرینان ما کجا فرصت بروز و ظهور داشته باشند. واقعاً چقدر از جوانان جامعه ما از تجربیات کاری کارآفرینان خبر دارند برای اینکه در صدا و سیما اگر کسی بخواهد حاضر شود باید از هزار فیلتر رد شود تا بتواند فرصت بازگویی حقایق موفقیت خود را داشته باشد. یا در فیلمها و سریالها چقدر منزلت کارآفرین را نگه داشتهایم؟ در اکثر فیلمها شخصیت منفی فیلم حالا نگوییم کارآفرین اما یک کارفرما و صنعتگر و سرمایهدار است و این نشان میدهد ما هنوز در موضوع زیرساختها مشکل داریم و این زیرساختها شاخصهای جهانی است. ما باید بتوانیم به صورت همزمان، همگن و متوازن موضوعات را جلو ببریم.
«ایران»: آقای دکتر! چقدر شاخکهای بخش خصوصی ما برای درک تحولات سریع دنیای کارآفرینی تیز است و شما این را در اتاق بازرگانی میبینید؟
دکتر حسین سلاحورزی: ببینید اتفاقی در جریان است و تبی مردم را درگیر کرده است. من البته این تب را تقلیدی میدانم اما هیچ اشکالی ندارد که از پلتفرمهای روز دنیا استفاده کنیم چنانچه اتاق بازرگانی هم جریان نو کارآفرینی را درک و احساس کرده و حتی حمایت از شرکتها در دستورکار است و تشکلهایی برای حمایت ایجاد شده است. میخواهم بگویم این ساختار سنتی که درباره اتاق متصور هستیم که عدهای بازاری بر سر تجارت گرد هم آمدهاند نه چنین نیست و یکی از برنامههای سال ۹۵ ما حمایت از استارتآپها بود. سال گذشته جلسات متعددی با معاونت علمی درباره موضوع دانشبنیانیها و استارتآپها داشتیم، همچنین تفاهمنامهای با جهاد دانشگاهی امضا کردیم برای ایجاد دفتر مشترک سرمایهگذاری در استارتآپها و رویدادهای کارآفرینی ولی در مجموع در کشور باید به سمتی حرکت کنیم که همان رویهای را که کل دنیا رفته پیگیری کنیم اما به شرط اینکه راههای رفته را خامدستانه تغییر ندهیم و ایرانیزه نکینم. من در بخش قبل گفتم ایراد این است که ما الگو را برمیداریم و میخواهیم براساس استانداردهای داخلی بومی کنیم خب این موضوع چیز خوبی از آب در نمیآید. البته بومیسازی تا جایی که شیر بییال و دم نشود خوب است اما در غیر این صورت نه جواب نخواهد داد.
پرویز کرمی: از نظر من مهم این است که اتاق پذیرفته است کسبوکارهای نو در حال کار و توسعه حضور دارند و به این موضوع ورود کرده و این اتفاق کمی نیست.
دکتر پریسا ریاحی: واقعیت این است که در بحث کارآفرینی دستگاهها و نهادهای مختلف هر کدام از ظن خودشان یار این فضا شدهاند. سازمانهای حمایتی مثل کمیته امداد و بهزیستی از ظن خود به موضوع کارآفرینی وارد میشوند چون وظیفهشان در یک حیطه خاص است. به طور مثال در میان مددجویان به دنبال کارآفرین میگردند. وزارت صنعت و معدن در شرکتهای بزرگ و کلان به دنبال کارآفرین میگردد. معاونت علمی - فناوری خواه ناخواه کارآفرینی را در دانشبنیانها جستوجو میکند اما واقعیت کارآفرینی چیست؟ ما سال ۹۳ برای اینکه تعارضی میان دستگاهها پیش نیاید با مشورت گرفتن از ۲۰ دستگاه به تعریفی واحد از کارآفرینی رسیدیم. کارآفرینی موضوع و ماهیت وجودیاش تغییر است. کسانی که از تغییر استفاده میکنند برای اینکه ارزش جدید به وجود بیاورند کارآفرینند و برای این کار متکی به نوآوری هستند. خب مطابق با این رویکرد یک خیاط هم میتواند کارآفرین باشد، به شرط اینکه رفتار کارآفرینانه داشته باشد. کارآفرینی یک بینش و نگرش است. کارآفرین تغییر را میپذیرد و به این فکر میکند که اگر بخواهم تغییر کنم چه کارهایی را باید انجام دهم، باید فرصتها را ببیند و فناوری یکی ازاین فرصتهاست. بازار هم میتواند منشأ فرصت باشد و نهاد و تغییر نهادی هم میتواند فرصتآفرین باشد. یکی ممکن است صرفاً از تغییر سبک زندگی جامعه فرصتها را پیدا و کارآفرینی کند. پس اجازه بدهید همین جا نیاییم آنهایی را که به دانشهای نوین وابسته نیستند از موضوع و جرگه کارآفرینی کنار بگذاریم. از دید وزارت کار بحث فناوری تنها یکی از منابع فرصت است بنابراین الزاماً کارآفرین نباید فناور باشد. ما خیلی دنبال این مسأله بودیم که چطور میتوانیم شاخصی برای کارآفرین مطرح کنیم که با توسل به آن بتوانیم مشوقها و حمایتهایی را تعریف کنیم. دانشبنیانها چون تعریف قانونی برایشان ایجاد شد توانستند از بقیه تمیز داده بشوند و در نتیجه حمایت بگیرند. ما برای شاخص بنگاه کارآفرین رسیدیم به رشد بالا. چرا؟ چون اگر کسی با نوآوری تغییر ایجاد کند انتظار میرود به رشد بالا برسد. البته نوآوری که من میگویم مفهوم عام و گسترده دارد. فقط به اختراع برنمیگردد. شما میتوانید با تغییر مدل کسبوکار به رشد بالا برسید و اتفاقاً اکثریت استارتآپها بیشتر نوآوریهایشان روی مدل کسبوکار است، پس از این منظر یک خیاط میتواند مدل کسبوکار را تغییر بدهد و نوآوری داشته باشد، از نظر ما این خیاط چون نوآوری دارد رشد بالا هم میتواند داشته باشد.
مریم خاوازی: من خوشحالم که دیدگاه مرا نسبت به این موضوع باز کردید اما توجه کنید ما این جا پنج نفریم و در «کسبوکار و کارآفرینی» مشترک هستیم آن وقت ما در این جمع تعریف یکسانی از موضوع نداریم. بزرگترین چالش ما همان طور که آقای سلاحورزی گفتند این است. ممکن است کسی گمان کند خیاط نوآور یعنی مثلاً مانتو یا پوشش سبک اسلامی تولید کند. خب این تعریف با تعریفی که ما از کارآفرینی داریم متفاوت است.
دکتر پریسا ریاحی: ببینید نوآوری بخشی از شروع رفتار شماست. شما شروع کردید کارآفرین شوید. بینش و نگاهت به این سمت است اما باید این در وجود یک کارآفرین نهادینه شود، یعنی در همه کارهایش دیده شود. حالا خروجیاش را کجا میبینید؟ در رشد بنگاه میبینید. برای همین است که امروزه وقتی دولتی میخواهد بسنجد و ببیند کارآفرینهای موفقش چه کسانی هستند با همین نوآوری و رشد بالا میسنجد. تعریفی که جناب سلاحورزی از رشد بالا کردند تعریف خیلی سختگیرانهای است که کشورهای اسکاندیناوی از آن استفاده میکنند، به دلیل اینکه خیلی توسعه یافته هستند. اما تعریفی که ما از آن استفاده میکنیم تعریف OECD و امریکا است که باز هم توسعه یافتهتر از ما هستند. OECD برای بنگاههای از ۱۰ نفر به بالا این تعریف را اعمال میکند و هر ساله گزارش میدهد چون موضوع برایشان مهم است. امریکا اگر شرکت خرد هم طی سه سال ۸ نفر افزایش اشتغال داشته باشد آنها را هم در آمار پررشدها به حساب میآورد. آن محاسبهای که من خدمتتان گفتم براساس تعریف امریکاست.
خانم خاوازی مسأله متولی را مطرح کردند که کاملاً بجا و درست است. جنس سیاستهای کارآفرینی بیشتر از جنس توانمندسازی و مشاوره و کمک به جوانها است. یعنی بحث توانمندسازی در آن خیلی خیلی مهم است. سیاستهای حمایتی کارآفرینی هم معمولاً وقتی که بنگاه شروع به کار کرده و میخواهد رشد سریع داشته باشد مطرح میشود. پس ببینید سیاستهای کارآفرینی جنس خاصی از سیاستها است که در شرح وظایف هیچ کدام از دستگاهها و سازمانهای دولتی ما نیست. اگر بخواهیم کارآفرینی رشد کند لازم است جایی متولی آن بشود. در سال ۸۴ مصوبهای را دولت وقت ایران ابلاغ کرد که همه دستگاههای مرتبط یک دفتر توسعه کارآفرینی داشته باشند و وزارت کار به عنوان ناظر مصوبه ارتباط خود را با این دفاتر حفظ کند، اگر جلو میرفت خوب بود. اما اتفاقی که افتاد این بود که دفاتر یکی پس از دیگری تعطیل شدند الان تقریباً هیچ سازمانی در حوزه کارآفرینی به طور مستقیم عمل نمیکند.
ادامه این گزارش را در قسمت بعدی دنبال کنید.
(همچنین بخوانید: دولت با ارائه طرح به مجلس، حقوق استارتآپها را احیا کند)