در یادداشتی به قلم مشاور رئیس بنیاد ملی نخبگان میخوانیم: حالا شاید یک آرزوی دیگر در قلب و ذهن دغدغهمندان عرصه فناوری و زیست بوم نوآوری کشور، باقی مانده باشد؛ کاش کودکان و نوجوانان سرزمین مان، در پاسخ به آن سوال معروف «بزرگ شدی می خواهی چه کاره بشوی؟» بگویند: «میخواهم کارآفرین شوم و استارتاپ خودم را ران کنم!»
نوپانا: نظری بیندازیم به دو روی سکه این روزها:
روی خط: اغلب اوقات، نگرانیم. «فردا چه می شود؟» این سوال، ملکه ذهن ها شده است. دغدغه ها، تمامی ندارند. رنج ها، مدام حاضرند. دشمنان پا به کارند. و در حال پراکندن هوای یأس و نومیدی. حسودان، در کمین. نفت را تحریم کرده اند. هسته ای را تحریم کرده اند. بانک ها را تحریم کرده اند. دارو را تحریم کرده اند. مقاومت و ایستادگی را تحریم کرده اند. ایران تنهاست انگار.
روی شیر: سال ۵۷ که کشور را از سلطه خارجی ها رها کردیم، خرمشهر را دو سال بعد، ناجوانمردانه از ما گرفتند. دنیا انتظار داشت که ما مات بایستیم و نگاه کنیم. ایستادیم اما نگاه نکردیم؛ مقاومت کردیم و دفاع. خرمشهر را پس گرفتیم. وجب به وجب این خاک برایمان عزیزتر و قیمتی تر شد. فهمیدیم که باید روی پای خودمان بایستیم. در جنگ، «ما می توانیم» را تمرین کردیم. یاد گرفتیم خودمان بسازیم. خودمان آزمایش کنیم. خودمان نتیجه بگیریم. تقریبا ۳۰ سال بعد از آن موقع ها بود که قانون حمایت از شرکت ها و موسسات دانش بنیان، سر بر آورد. آرام و بی سر و صدا. تا سال ۹۲، چند شرکت دانش بنیان ثبت شده بودند. کمی بیش از تعداد انگشتان دست، آدم هایی بودند که می دانستند، «دانش بنیان» یعنی چه. به یک باره، این ترکیب دلنشین، در مویرگ های افکار عمومی و جامعه شروع به حرکت کرد با فرهنگسازی و ترویج.
«سورنا ستاری»؛ نخبه ای جوان از دانشگاه صنعتی شریف و فرزند مردی بزرگ، خلاق، نابغه، دانشمند و مقتدر که به ارزش ذهن و فکر ایرانی اعتقاد داشت، به میدان آمده و قاعده بازی را تغییر و رشد نوآوری را سرعت داده بود، شد معاون علمی و فناوری رییس جمهوری و رییس بنیاد ملی نخبگان. موضوع و بازار دانش بنیان، رفته رفته گرم شد. داغ شد. همه گیر شد. جوانان و دانشگاهیان، در این تدبیر نوآورانه، امیدوار شدند. به میدان آمدند. ایده هایشان را از پستوی ذهن شان بیرون آوردند. شرکت های دانش بنیان، یکی پس از دیگری تاسیس شد و رشد کرد. استارتاپ های متعدد جوانه زدند و راه اندازی شدند. شتابدهنده ها، بی وقفه پای کار آمدند. مراکز نوآوری در دانشگاه ها، جان گرفتند. صندوق های سرمایه گذاری جسورانه، بی محابا، ظهور کردند. ناحیه نوآوری شریف و کارخانه نوآوری آزادی هم که شاهکارهای دیگری است که در همین روزها افتتاح رسمی آن را جشن خواهیم گرفت.
حالا ایران ما با ایران ۶ سال پیش، تفاوت های خیره کننده ای پیدا کرده است. نزدیک به ۴۵۰۰ شرکت دانش بنیان تایید صلاحیت شده اند و کارشان را آغاز کرده اند و در چرخه اقتصادی تنه به تنه بزرگان می زنند. این شرکت ها، تا الان حدود ۹۰ هزار میلیارد تومان درآمدزایی برای کشور داشته اند و بیش از ۳۰۰هزار نفر اشتغالزایی کرده اند. بیش از ۶هزار استارتاپ، در این ۶ سال، فعالیت شان را شروع کرده و خوش درخشیده اند. از استارتاپ های ICT و خدماتمحور گرفته تا هایتک و فناورانه. همه جور استارتاپ در این ۶هزار تا، دیده می شود و همگام با گام دوم انقلاب و به پشتوانه و حمایت رهبری فرزانه، استارتاپ های صنعتی و تکنولوژیک، برای به میدان آمدن، جدی تر شده اند. یک ناحیه و یک کارخانه نوآوری در تهران به راه افتاده است و کارخانه های نوآوری دیگری در کلانشهرها در حال بروز و ظهورند.
«ستاری» جوان، از همان سال های نخست مسوولیت اش، بی وقفه و شبانه روز، با تلاش و جوشش مثال زدنی، شعار «ایجاد اکوسیستم فناوری و نوآوری» و اقتصاد دانش بنیان را سر دست گرفت و مطرح کرد. استان به استان، شهر به شهر، پارک به پارک و دانشگاه به دانشگاه، رفت و دید و شنید و گفت و آمد. آنقدر پافشاری و تکرار کرد که دغدغه هایش به نتیجه رسید. فعالیت نزدیک به ۴۵۰۰ شرکت دانش بنیان، شوخی نیست. کار بزرگی است و اتفاقی بزرگ. میدان جنگ با تفکر بچه پولداری نفتی و اتکا به منابع زیرزمینی و خام فروشی، با رویش جنگل انبوه شرکت های دانش بنیان و استارتاپ ها و مراکز نوآوری، یک پیروز بزرگ داشت: جوانان متخصص و متعهد ایران اسلامی. دارایی های فکری این نسل درخشان، در قالب شرکت ها و استارتاپ ها، جام جواهرنشان فرهنگ کسب و کار ایرانساخت را دوباره صیقلی داد. ستاری اما در همین لحظات، دو هفته از پدر شهیدش بیشتر عمر کرده است و دغدغه های مسوولانه اش دوچندان شده.
این روزها، کجا را می توانیم سراغ بگیریم که تفکری خلاقانه و نوآورانه در آنجا جان نگرفته باشد؟ نشست و برخاست ستاری جوان با فناوران و نخبگان و دانشگاهیان و صاحبان شرکت های دانش بنیان و بعدها، همبنیانگذاران استارتاپ ها، اهالی شتابدهنده ها و مراکز نوآوری شورانگیز و کارساز شده است.
حالا، شاید یک آرزوی دیگر در قلب و ذهن دغدغه مندان عرصه فناوری و زیست بوم نوآوری کشور، باقی مانده باشد؛ کاش کودکان و نوجوانان سرزمین مان، در پاسخ به آن سوال معروف «بزرگ شدی می خواهی چه کاره بشوی؟» بگوید: «میخواهم کارآفرین شوم و استارتاپ خودم را ران کنم!» اقتصاد مقاومتی و اقتصاد دانش بنیان، بیش و پیش از آنکه به چند شغل لوکس و پردرآمد نیاز داشته باشد، محتایج «کارآفرین نوآور» است. شرکت های دانش بنیان، حامی و مولد کارآفرینانند. استارتاپ ها، به آغوش گیرنده نوآوران و خلاقان امروز و کارآفرینان فردایند. شتابدهنده ها و مراکز نوآوری، دست های گرم شان را آماده فشردن دست های جوانان بلندپرواز و بی قرارند. صندوق های سرمایه گذاری جسورانه، به فکر و اندیشه جوانان ایرانی، باور دارند. کارخانه ها و ناحیه های نوآوری، زایشگاه استارتاپ های نوآوری کشورند و بهترین و شادترین و دل انگیزترین مکان ها برای این طبقه امیدوار و آیندهساز و همچنین دانشگاه های تراز اول و اساتید ممتازند. مام وطن؛ فرزندان اش را به مهربانی در آغوش کشیده است. ایران، تنها نیست. میهن، مومنانه به آینده ای روشن امیدوار است.