اهمالکاری یا به تعویق انداختن کارها مشکلی است که بسیاری با آن دستوپنجه نرم میکنند. در این مطلب علت اصلی این به تعویق انداختنها را از منظر روانشناختی بررسی میکنیم.
نوپانا: بعضی از ما در به تعویق انداختن کارها استاد هستیم. همانهایی که شاید دلیلی برای سروقت انجام ندادن کارها داشته باشند یا کسانی که ممارست زیادی در ناامید کردن خودشان و آزردن دیگران به خرج میدهند. برای چند لحظه پیامدهای دیوانهکننده، انتظار برای شروع یا پایان یک کار را فراموش کنید؛ عملی به ظاهر ناسالم که شاید برای بسیاری از ما خیلی هم بد نباشد.
اهمالکاری و به تاخیر انداختن مانعی برای بهرهوری شما نیست. مشخصا، تمایل به تاخیر انداختن بهاندازه یک ساعت، یک روز، یک هفته، یک ماه یا بیشتر مرتبط با چیزهای دیگری است. همین «چیزهای دیگر» هستند که تمایل یا عدم تمایل ما را نسبت به ادامه دادن یا به تاخیر انداختن یک کار تعیین میکنند. اهمالکاری یک ماشه دارد و این یعنی بهصورت خودکار عمل نمیکند.
دکتر مری لامیا، روانشناس و نویسنده کتاب «چه انگیزههایی منجر به انجام کارها میشوند» توضیح میدهد که احساسات مثبت و منفی پایه و اساس انتخابهای ما هستند. به این مثال توجه کنید: بیایید فرض کنیم شما در یک ماه آینده با یک سرمایهگذار بزرگ روبهرو میشوید. این کار نیازمند تجزیه وتحلیل دقیق مالی، تحقیقات کافی درباره بازار و ارائه راهحلهای جدیدی توسط گروه شما است که مشکلات زنجیره تامین را برطرف میکند. بهجز تحلیل مالی بیشتر کارها را گروه شما انجام میدهند. با اینکه این آخرین مهلت است و فرصت کمی دارید، شما باز هم کار را به تاخیر میاندازید. شما روز بعد شروع به کار میکنید و این در حالی است که برای یک تفکر عمیق انرژی کافی دارید (برخلاف روز گذشته). برای توجیه کردن این تاخیرها، فرض میکنیم شما به تحلیل مالی علاقهای ندارید. اعداد در تحلیل مالی نقش عمدهای دارند اما اعداد دلیل اهمالکاری شما نیستند. شما همچنان صبر میکنید و نهایتا ۲ روز مانده به اتمام فرصتتان، خود را غرق کار میکنید.
مشکل اصلی کجاست؟ آیا این همان کاری است که دوست ندارید انجام بدهید و این باعث میشود انجام آن را به تعویق بیندازید؟ یا دلیل دیگری دارد؟ دکتر لامیا به چیز دیگری به عنوان ماشه به تعویق انداختن کارهایتان اشاره میکند: احساسات شما.
(همچنین بخوانید: چگونه میان کار جانبی و شغل تماموقت خود توازن برقرار کنیم؟)
احساسات و تاثیر آنها بر بهرهوری
دکتر لامیا در کتابش توضیح میدهد که «چیزی که محرک افراد برای انجام یک کار است، تمایلات آنها برای ایجاد یک احساس مثبت یا از بین بردن یک احساس منفی است». میزان احساساتی (مثبت یا منفی) که متوجه کاری میکنید تعیینکننده سطح انگیزه شما برای انجام آن کار است. در مثال بالا، احساسات منفی دلیل اصلی تاخیرها است که شاید احساس اضطراب و نگرانی یا حتی ترس باشد. شما بهجای اینکه با این احساس روبهرو شوید ترجیح دادید آن را کنار بگذارید: «الان حوصله این کار را ندارم»، در حقیقت شما به فکر خودتان هستید.»
البته برعکس این قضیه هم میتواند اتفاق بیافتد. شما با انجام تجزیهوتحلیل دقیق دادهها میتوانید جلوی این احساسات را بگیرید. بهاینترتیب دیگر مجبور نخواهید بود این احساسات منفی را که در گوشتان نجوا میشود و ذهنتان را مشغول کرده است، بیشتر از این تحمل کنید.
اغلب ما احساسات منفی را بهعنوان یک مشکل تلقی میکنیم. با این کار ما یک سد روانی ایجاد کردهایم که میتواند تمایل به اهمالگری را در ما افزایش دهد. برای کمک به درک اینکه چگونه احساسات بر بهرهوری ما اثر میگذارد، به دستورالعملهای احساسی زیر و اثرات آن نگاه کنید:
- ترس و اضطراب: این احساسات زمانی رخ میدهند که کارهای بسیار زیادی برای انجام دادن وجود دارند یا زمان کافی برای انجام کارها ندارید. اینها ارتباط قوی با استرس دارند.
ـ ترس، عصبانیت و استرس: باعث پریشانی و آشفتگی میشود.
ـ نفرت و اضطراب: محرک ما برای انجام کاری است که این وضعیت را تغییر میدهد.
ـ ترس و شرم، شرم و اضطراب: ترس از سرزنش و مورد قضاوت منفی قرار گرفتن، ترس از شکست.
بسته به شخصیت شما، این دستورالعملها پاسخ برخی انگیزهها را بیان میکنند؛ با احساساتتان کنار بیایید یا روبهرویی با آنها را به تاخیر بیندازید؛ بنابراین انجام دادن یا به تعویق انداختن کارها به احساسات شما بستگی دارد.
آنچه در تحقیقات دکتر لامیا جذابیت دارد این است که اصراری ندارد ما عادتهای کاری (روشی که از آن برای انجام کارها استفاده میکنیم) خودمان را تغییر دهیم. در عوض او تلاش میکند تا بتوانیم درک کنیم چگونه احساساتمان، واکنشهایمان را نسبت به وظایفمان، شکل میدهد. کتاب او تحت عنوان «چه انگیزههایی منجر به انجام کارها میشوند» دارای فصلی به نام «راهنمای عیبیابی» است. این کتاب یک دستورالعمل ارائه میکند که نشان میدهد چگونه باید بهرهوری خودمان را افزایش دهیم.
چرا اهمالکاران باید خوشحال باشند؟
شاید تعجب کرده باشید؛ به چه دلیل کسی باید درباره اهمالکاریهای خود، احساس خوبی داشته باشد؟ دکتر لامیا کشف کرد که این اهمالکاران ممکن است چه منفعتی از به تعویق انداختن کارها به دست بیاورند. در اینجا برخی از این منافع ذکر شده است:
ـ قادرند در کارها تعمق و ژرفاندیشی داشته باشند.
ـ اگر دستبهکار شدن را در نظر نگیریم، کارایی و توانایی انجام درست کارها را دارند.
ـ سرعت بالایی در تجزیه و تحلیل کارها دارند.
ـ زمان مناسب برای انجام کارها با خیال آسوده، پیدا میکنند.
مزایای بالا میتواند تاثیر مثبت بر کیفیت انجام کارها داشته باشند. تصور کنید که متفکرانه اندیشیدن به ایدهها و نحوه تحلیل صحیح دادههای مالی، تا چه اندازه مفید خواهد بود.
درنهایت، تشخیص اینکه چه احساسی مسبب عمل تاخیر بوده است، عنصر کلیدی برای درک اهمالکاری است. این بینش محرک بهتری برای این است که شما دست به انجام کار بزنید. به قول دکتر لامیا «احساسات خود را بشناسید و بدانید چه تاثیراتی بر شما میگذارند». هر دو احساس مثبت و منفی اثرات انگیزشی بر بهرهوری شما خواهند داشت. این گفتهها شما را مجبور میکند احساساتتان را بررسی کنید و دست به عمل بزنید.
اهمالکاری یک تهدید وحشتناک نیست و کاملا به احساسات شما وابسته است. این احساسات به شما کمک میکنند که بدانید چه چیزی در حال رخ دادن است و اینکه این کار چه ارزشی برای شما دارد.
(همچنین بخوانید: مهارتهایی که کسبوکارتان را دگرگون میکند)