امروز بشر با یک بحران جهانی مواجه شده، شاید بزرگترین بحران نسل ما. احتمالا تصمیماتی که مردم و دولتها در چند هفتهی پیش رو اتخاذ میکنند، جهان را در سالهای آتی شکل خواهد داد.
نوپانا: این تصمیمات نه تنها سیستمهای بهداشت و درمان ما را شکل خواهد داد بلکه اقتصاد، سیاست و فرهنگ ما را نیز از نو طرحریزی خواهد کرد! ما باید سریع و قاطعانه عمل کنیم. به علاوه، باید پیامدهای بلندمدت اقداماتمان را نیز مد نظر قرار دهیم. هنگام انتخاب یک گزینه از بین گزینههای مختلف، ضمن توجه به مهار کردن سریع بحران کنونی باید به این موضوع نیز فکر کنیم که با این انتخاب، پس از گذشتن طوفان، در چه دنیایی ساکن خواهیم بود. بله، طوفان میگذرد، بشر جان سالم به در میبرد، اغلب ما زنده خواهیم ماند – اما در جهانی متفاوت!
بسیاری از اقدامات کوتاه-مدت اضطراری، به بخش ثابتی از زندگی تبدیل میشود. این طبیعتِ شرایط اضطراری است. شرایط اضطراری، فرآیندهای تاریخی را سرعت میبخشد. تصمیماتی که در مواقع عادی سالها تأمل و مشورت میطلبد، در عرض چند ساعت تصویب میشود. فناوریهای جدیدِ کامل نشده و حتی خطرناک، به اجبار مورد استفاده قرار میگیرد، زیرا منفعل بودن، خطر بیشتری دارد. همهی کشورها نقش خوکچههای هندی آزمایشات اجتماعی در مقیاس بزرگ را خواهند داشت. چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی که همه از خانه کار کنند و از راه دور ارتباط برقرار کنند؟ وقتی همهی مدرسهها و دانشگاهها آنلاین شود؟ در حالت عادی، دولتها، کسب و کارها و شوراهای آموزشی، هرگز با چنین رویکردی موافقت نمیکنند. اما در حال حاضر اوضاع عادی نیست!
در این زمان بحرانی، با دو انتخاب بسیار مهم روبرو هستیم. یکی انتخاب بین نظارت استبدادی و یا توانمندسازی شهروندان و دیگری انتخاب بین انزوای ملی گرایانه و یا همبستگی جهانی.
نظارت زیرپوستی
برای متوقف کردن همهگیری، همهی جمعیت باید قواعد معیّنی را دنبال کنند. برای عملی شدن این موضوع، دو راه اصلی وجود دارد. یکی اینکه دولت بصورت دائم مردم را رصد کند و قانونشکنها را مجازات کند. امروز، برای اولین بار در تاریخ بشر، فناوری، نظارت تمام وقت بر همه را امکانپذیر نموده است. ۵۰ سال پیش، KGB نمیتوانست ۲۴۰ میلیون شهروند شوروی را ۲۴ ساعته دنبال کند، حتی نمیتوانست امیدی به پردازش موثر همهی اطلاعاتی که جمعآوری کرده بود، داشته باشد. KGB به مأموران و تحلیلگران خود متکی بود و قاعدتا نمیتوانست برای دنبال کردن هر شهروند یک نفر مأمور بگمارد. اما اکنون، دولتها میتوانند به جای اشباحی از جنس گوشت و خون، از حسگرهای همه جا حاضر و الگوریتمهای قدرتمند استفاده کنند.
چندین دولت در تلاش برای توقف همهگیری ویروس کرونا، ابزارهای جدید نظارتی را به خدمت گرفتهاند. قابلتوجهترین مورد، چین است. مقامات چینی با نظارت دقیق بر گوشیهای هوشمند مردم، استفاده از میلیونها دوربین تشخیصدهندهی چهره و ملزم کردن مردم به چک کردن و گزارش دمای بدن و شرایط پزشکیشان، نه تنها توانستند ناقلین احتمالی کرونا را شناسایی کنند، بلکه جابجاییهای این افراد را نیز رصد کرده و هر کسی را که با این افراد در تماس بوده نیز به راحتی شناسایی میکردند. در حال حاضر، طیفی از اپلیکیشنهای موبایل، به شهروندان، در مورد فاصله فیزیکیشان با افراد آلوده به ویروس، هشدار میدهند.
این نوع فناوری به آسیای شرقی محدود نیست. نخستوزیر اسراییل، اخیرا برای رصد کردن مبتلایان به این ویروس، اجازهی استفاده از یک فناوری نظارتی را برای آژانس امنیتی اسراییل صادر کرد که قبلا فقط برای مبارزه با تروریستها به کار میرفت. زمانی که کمیتهی فرعی پارلمانی از صدور مجوز این اقدام سر باز زد، نتانیاهو با “حکم اضطراری”، آن را به تصویب رساند.
ممکن است بگویید این چیزها که تازگی ندارد. در سالهای اخیر، هم دولتها و هم شرکتها از فناوریهای بسیار پیچیدهتری برای رصد و پایش مردم و تاثیرگذاری بر آنها استفاده کردهاند. با این حال اگر مراقب نباشیم، شیوع این ویروس جدید ممکن است نقطهی عطفی در تاریخ نظارت باشد. نه تنها به این دلیل که ممکن است استفاده از ابزارهای نظارت جمعی را در کشورهایی که مدتها آن را رد کردهاند، عادیسازی کند، بلکه بیشتر به این دلیل که این اتفاق، فرآیند تلخ تغییر نظارت از حالت نظارت “روی پوست ” به حالت نظارت “زیر پوست ” را تشدید خواهد کرد.
تاکنون، وقتی انگشتتان صفحهی گوشی هوشمندتان را لمس یا روی یک لینک کلیک میکرد، دولت میخواست بداند که انگشتتان دقیقا روی چه چیزی کلیک میکند. اما با شروع داستان ویروس کرونا، موضوع مورد علاقهی دولتها تغییر کرده است. امروز، دولت میخواهد دمای انگشتتان و فشار خون زیر پوست آن را هم بداند.
پودینگ اضطراری
در هنگامی که تحت نظارت قرار داریم، یکی از مشکلاتی که با آن مواجه هستیم این است که هیچ یک از ما نمیدانیم دقیقا چگونه رصد میشویم و در سالهای آینده چه چیزی منتظر ما خواهد بود. فناوری نظارت با سرعت بسیار خطرناکی در حال توسعه است و آن چیزی که ۱۰ سال پیش علمی-تخیلی محسوب میشد، امروز تنها اخباری کهنه است! به عنوان یک آزمایش فکری، دولتی فرضی را در نظر بگیرید که میخواهد همهی شهروندانش یک دستبند بیومتریک دستشان کنند. این دستبند دمای بدن و ضربان قلب را ۲۴ ساعته تحت نظر دارد. دادههای به دست آمده به وسیلهی الگوریتمهای دولتی، ذخیره و تحلیل میشوند. این الگوریتمها حتی پیش از آنکه خودتان متوجه شوید، میفهمند که بیمار هستید. آنها همچنین میدانند که کجا بودهاید، و با چه کسی ملاقات کردهاید. ممکن است زنجیرهی عفونت به طور قابلتوجهی کوتاه شود و حتی به کل از بین برود. چنین سیستمی میتواند طی مدت چند روز همهگیری بیماری را متوقف کند. فوقالعاده به نظر میرسد، نه؟
جنبهی منفی داستان این است که چنین چیزی، حتما به یک سیستم نظارتی ترسناک جدید، مشروعیت میبخشد. به عنوان مثال، اگر شما بدانید که من به جای لینک CNN روی لینک فاکس نیوز کلیک کردم، از دیدگاههای سیاسی من و شاید حتی در مورد شخصیت من چیزهایی بفهمید. وقتی تغییرات دمایی بدنم، فشار خون و ضربان قلبم را حین تماشای یک ویدیو کلیپ تحت نظارت داشته باشید، شما یاد میگیرید که چه چیزی مرا به خنده یا گریه میاندازد یا واقعا خشمگینم میکند.
در اینجا لازمه این نکته یادآوری بشه که خشم، شادی، ملالت و عشق، پدیدههایی بیولوژیک هستند که درست مانند تب و سرفه قابل اندازهگیریاند. همان فناوری که سرفه را تشخیص میدهد، توانایی شناسایی خنده را نیز دارد. اگر شرکتها و دولتها جمعآوری دادههای بیومتریک ما را شروع کنند، میتوانند ما را حتی بهتر از خودمان بشناسند و به این ترتیب نه تنها میتوانند احساسات ما را پیشبینی کنند بلکه قادرند روی ما تاثیر گذاشته و هر چیزی را که میخواهند به ما بفروشند، خواه یک محصول و یا یک سیاستمدار. نظارت بیومتریک سبب خواهد شد که تاکتیکهای هک کردن دادههای شرکت کمبریج آنالیتیکا کاری شبیه به کارهای عصر حجر به نظر برسد! کرهی شمالی را در سال ۲۰۳۰ تصور کنید، در حالیکه همهی شهروندان باید ۲۴ ساعته یک دستبند بیومتریک در دست داشته باشند. اگر شما به سخنرانی رهبر بزرگ گوش بدهید و دستبند شما متوجه اندکی خشم در وجودتان شود، کار شما تمام است!
البته شما میتوانید فکر کنید که نظارت بیومتریک نوعی نظارت موقت است که در دوران اضطرار انجام میشود و زمانی که این دوران پایان گرفت، نظارت هم تمام میشود. اما اقدامات موقت، عادت ناخوشایند کش دادن شرایط اضطراری را دارند، به خصوص که همیشه موارد اضطراری جدیدتری در کمین است. به عنوان مثال وطن من اسراییل، در طول جنگ سال ۱۹۴۸ برای استقلال، وضعیت اضطراری اعلام کرد، شرایطی که طیفی از اقدامات موقتی را توجیه میکرد، از سانسور مطبوعات و مصادرهی زمین گرفته تا مقررات ویژه برای تهیهی پودینگ (بله شوخی نمیکنم!). جنگ استقلال سالهاست که به پیروزی ختم شده است، اما اسراییل هرگز پایان حالت اضطرار را اعلام نکرد و هنوز هم بسیاری از اقدامات «موقتی» سال ۱۹۴۸ را لغو نکرده است. (حکم پودینگ اضطراری با مرحمت زیاد در سال ۲۰۱۱ لغو شد!)
حتی هنگامی که آلودگی ناشی از ویروس کرونا به صفر برسد، برخی از دولتهای تشنهی اطلاعات، ادعا خواهند کرد که از ترس موج دوم کرونا یا به خاطر توسعهی گونهی جدیدی از ابولا در آفریقا یا به خاطر فلان و فلان … لازم است سیستم نظارتی بیومتریک را حفظ کنند، متوجه منظورم هستید دیگه! در سالهای اخیر، یک نبرد بزرگ بر سر حریم خصوصی ما شکل گرفته است. بحران ویروس کرونا میتواند نقطهی عطف این نبرد باشد. زیرا زمانی که قرار باشد افراد از بین سلامتی و حریم خصوصی تنها یکی را انتخاب کنند، معمولا انتخابشان، سلامتی خواهد بود.
پلیسِ صابون
در حقیقت، قرار دادن مردم بر سر دوراهی این انتخاب (سلامت یا حریم شخصی) ریشهی اصلی این معضل است، زیرا طرح این سوال از اساس نادرست است. ما میتوانیم و باید، هم از سلامت و هم از حریم شخصی برخوردار باشیم. ما به وسیلهی توانمندسازی شهروندان، نه با استفاده از نظارت استبدادی، میتوانیم از سلامتیمان مراقبت کنیم و مانع همهگیر شدن کرونا شویم. در هفتههای اخیر، برخی از موفقیتآمیزترین تلاشها برای مهار کرونا توسط کره جنوبی، تایوان و سنگاپور انجام شده است. هرچند این کشورها نیز از اپلیکیشنهای ردیابی استفاده کردهاند، اما آنها بیشتر بر روی آزمایشات گسترده، گزارشهای صادقانه و همینطور همکاری داوطلبانه مردم آگاهشده، تکیه کردند.
پایش متمرکز و مجازاتهای شدید تنها راه راضی کردن مردم به اجرای دستورالعملهای مفید نیست. وقتی مردم از حقایق علمی آگاه شوند و اطمینان داشته باشند که مسئولان دولتی، حقیقت را به آنها میگویند، کار درست را انجام خواهند داد حتی اگر به طور گسترده تحت نظر نباشند. مردمی که با انگیزه و آگاه باشند، بسیار قدرتمندتر و کارآمدتر از یک جمعیت نادان و تحت نظر هستند.
به عنوان مثال، شستن دستهایتان با صابون را در نظر بگیرید. این کار یکی از برترین پیشرفتهای انسان در حوزه بهداشت بوده است. همین کار ساده، سالانه جان میلیونها نفر را نجات میدهد. هرچند ما آن را کاری پیش پا افتاده میدانیم اما تازه در قرن ۱۹ بود که دانشمندان اهمیت شستن دستها با صابون را کشف کردند. پیش از آن، حتی پزشکان و پرستاران هم بدون شستن دستها، از یک جراحی به جراحی بعدی میرفتند. امروزه میلیاردها انسان هر روز دستهایشان را میشویند، نه به این دلیل که از پلیس صابون میترسند، بلکه به این دلیل که حقایق علمی را درک میکنند. من دستهایم را با صابون میشویم زیرا در مورد باکتریها و ویروسها شنیدهام، درک میکنم که این ارگانیسمهای کوچک میتوانند موجب بیماری شوند و میدانم که صابون قادر است آنها را از بین ببرد.
اما برای دستیابی به این سطح از پذیرش و همکاری، به اعتماد نیاز دارید. مردم باید به علم، مسئولان و رسانهها اعتماد کنند. طی سالهای گذشته، سیاستمداران بی مسئولیت، عمداً اعتماد به علم، مسئولان و رسانهها را تضعیف کردهاند. حال، همین سیاستمداران غیرمسئول ممکن است هوس کنند تا به اقتدارگرایی روی بیاورند، با این استدلال که نمیتوان مطمئن بود که عامه مردم کار درست را انجام خواهند داد.
معمولا، اعتمادی که سالها فرسوده و تخریب شده، یک شبه بازسازی نمیشود. ولی ما الان در یک دورهی عادی به سر نمیبریم. در هر لحظه از بحران، اذهان میتوانند به سرعت تغییر کنند. شما ممکن است سالها با خواهر و برادرتان ارتباط تلخی داشته باشید، اما به محض اینکه یک مورد اضطراری رخ میدهد، مخزنی مخفی از اعتماد و عشق را کشف میکنید و به کمک هم میشتابید. هنوز دیر نشده که به جای ایجاد یک رژیم نظارتی، اعتماد مردم را به علم، مسئولان دولتی و رسانهها بازسازی کنیم. البته که باید از فناوریهای جدید هم استفاده کنیم، اما این فناوریها باید در جهت توانمندسازی شهروندان به کار گرفته شود. من به طور کلی مشکلی با نظارت بر دمای بدن و فشار خون ندارم، اما این دادهها نباید برای افزایش اقتدارگرایی دولتها استفاده شود. بلکه باید به منظور آگاه کردن مردم نسبت به انتخابهای شخصیشان و همچنین پاسخگو نگه داشتن دولت در قبال تصمیماتی که میگیرد، به کار برود.
اگر من میتوانستم ۲۴ ساعته وضعیت سلامتیام را رصد کنم، نه تنها میفهمیدم که چه موقع تبدیل به خطری برای سلامت دیگران شدهام، بلکه متوجه میشدم چه عاداتی بر سلامتی من تاثیرگذار هستند؛ و اگر میتوانستم به آمارهای معتبر در مورد گسترش ویروس کرونا دسترسی داشته باشم، میفهمیدم که آیا دولت حقیقت را به من میگوید یا نه؛ و اینکه آیا سیاستهای مناسبی را برای مبارزه با این بیماری همهگیر اتخاذ کرده است؟ هر بار که مردم در مورد نظارت صحبت میکنند، به یاد داشته باشید که همان فناوری نظارتی نه تنها میتواند برای کنترل افراد از سوی دولت به کار رود، بلکه توسط مردم نیز میتواند برای نظارت بر دولت استفاده شود.
بنابراین، اپیدمی ویروس کرونا یک آزمون بزرگ شهروندی است. در روزهای پیش رو، هر یک از ما باید به جای اعتماد به تئوریهای توطئه بیاساس و سیاستمداران خودمحور، انتخابمان، اعتماد به دادههای علمی و متخصصین بهداشت و درمان باشد.
اگر انتخاب درستی نداشته باشیم، ممکن است ارزشمندترین آزادیهایمان را واگذار کنیم، آن هم با این تصور که این تنها راه حفاظت از سلامتیمان است.
ما به یک برنامه جهانی نیاز داریم
دومین انتخاب مهمی که در برابرمان داریم، میان انزوای ملی گرایانه و همبستگی جهانی است. همهگیر شدن کووید-۱۹ و همینطور بحران اقتصادی حاصل از آن، هر دو، مشکلاتی جهانی هستند. مشکلاتی که تنها با همکاری جهانی قابل حل هستند.
به منظور غلبه بر ویروس، اولین و مهمترین پیش شرط این است که که اطلاعات را به صورت جهانی منتشر کنیم. این کار، مزیت بزرگ انسانها در برابر ویروسها است. ویروس کرونایی که در چین است و کرونایی که در ایالات متحده مردم را بیمار میکند، نمیتوانند با هم برای مبتلا کردن انسانها، تبادل اطلاعات داشته باشند. اما چین میتواند آموزههای ارزشمندی را در مورد ویروس کرونا و شیوهی مقابله با آن در اختیار ایالات متحده قرار بدهد. آنچه یک پزشک، صبح یک روز در میلان ایتالیا کشف میکند، میتواند عصر همان روز جان تعداد زیادی از آدمها را در تهران نجات بدهد. زمانی که دولت بریتانیا بین چند سیاست تردید دارد، میتواند از کره جنوبی که چند ماه قبل با همان مشکل مواجه شده بود، مشورت بگیرد. اما برای تحقق این مهم، روحیهی همکاری و اعتماد جهانی لازم است.
در روزهای پیش رو، هر یک از ما باید به جای اعتماد به تئوریهای توطئه بیاساس و سیاستمداران خودمحور، انتخابمان اعتماد به دادههای علمی و متخصصین بهداشت و درمان باشد
کشور ثروتمندی که مبتلایان کمی داشته، باید خواهان ارسال تجهیزات به کشورهای فقیری باشد که مبتلایان زیادی داشتهاند، البته با اطمینان به اینکه اگر روزی خودش هم به کمک نیاز داشت، کشورهای دیگر نیز به کمک آنها خواهند شتافت.کشورها باید خواهان به اشتراکگذاری شفاف اطلاعات باشند و متواضعانه مشورت بگیرند و نیز باید بتوانند به دادهها و بینشهایی که از سایرین میگیرند، اعتماد کنند. ما همچنین برای تولید و توزیع تجهیزات پزشکی، به خصوص کیتهای آزمایشگاهی و دستگاههای تنفسی، نیازمند تلاش جهانی هستیم. به جای اینکه هر کشور به تنهایی و در حیطهی منطقهی خود این کار را انجام دهد و تجهیزاتی که میتواند تهیه کند را احتکار کند، یک تلاش هماهنگ جهانی میتواند تولید را تسریع کرده و اطمینان دهد که تجهیزات نجاتبخش به طور عادلانهتری میان انسانها توزیع شده است. درست همانطوری که کشورها صنایع کلیدی خود را در حین جنگ ملی میکنند، جنگ انسانها در برابر ویروس کرونا نیز ما را ملزم میکند که خطوط حیاتی تولید را “انسانی” کنیم.
ما ممکن است یک تلاش جهانی را برای یکپارچه کردن کادر درمان نیز در نظر بگیریم. کشورهایی که در حال حاضر کمتر تحت تاثیر ویروس قرار گرفتهاند، میتوانند کارکنان درمانی خود را به مناطقی بفرستند که بدترین تاثیر را از ویروس گرفتهاند. به این ترتیب هم به آنها کمک میکنند و هم تجربهی ارزشمندی به دست میآورند. اگر بعدها کانون همهگیری این بیماری تغییر کرد، کمکها نیز باید تغییر جهت مشابهای داشته باشند.
همکاری جهانی در جبهه اقتصاد نیز امری حیاتی است. با در نظر گرفتن ماهیت جهانی اقتصاد و زنجیرههای تامین، اگر هر کشوری با بیاعتنایی کامل به سایرین، کار خودش را بکند، نتیجه چیزی جز هرج و مرج و عمیق شدن بحران نخواهد بود. ما به یک برنامه اقدامات جهانی نیاز داریم، فورا هم نیاز داریم.
شرط دیگر، رسیدن به یک توافق جهانی در مورد سفرها است. به تعویق انداختن همهی سفرهای بینالمللی به مدت چند ماه، مشکلات بزرگی ایجاد میکند و مانع مبارزه علیه ویروس کرونا خواهد بود. کشورها باید برای امکان سفرهای ضروری تعداد محدودی از مسافرین مانند دانشمندان، پزشکان، روزنامهنگاران، سیاستمداران و تاجرین با هم همکاری کنند. این کار با یک توافق جهانی بر سر غربالگری مسافرین در کشورشان، قابل انجام است. وقتی میدانید که تنها مسافرین به دقت معاینه شده میتوانند سوار هواپیما شوند، راحتتر آنها را در کشورتان میپذیرید.
متاسفانه، در حال حاضر کشورها به سختی این اقدامات را انجام میدهند. نوعی رخوت جمعی، جامعهی جهانی را درگیر کرده است. به نظر میرسد که هیچ فرد بالغی در جمع وجود ندارد. انتظار میرفت که چند هفته قبل یک جلسهی اضطراری برای توافق بر سر یک برنامهی عملی مشترک، از سوی رهبران جهانی برگزار شود. رهبران G7 تازه این هفته توانستند یک کنفرانس ویدیویی را برگزار کنند، که آن هم هیچ برنامهی مشترکی در پی نداشت.
در بحرانهای جهانی قبلی، مانند بحران مالی ۲۰۰۸ و شیوع ویروس ابولا در سال ۲۰۱۴، ایالات متحده، نقش رهبر جهان را بر عهده گرفت. اما دولت کنونی از سمت رهبری کنارهگیری کرده است. این دولت آشکارا بیان کرده است که بیش از آیندهی بشریت، به عظمت آمریکا اهمیت میدهد.
این دولت حتی نزدیکترین متحدانش را به حال خود واگذاشته است. زمانی که همهی سفرها را از اتحادیهی اروپا ممنوع کرد، حتی به خودش زحمت نداد که موضوع را پیشتر به آنها اعلام کند – چه برسد به اینکه بخواهد با اتحادیهی اروپا در مورد این اقدام جدی مشورت کند. حتی شایع شده است که آمریکا با ارائهی پییشنهاد یک میلیارد دلاری به یک شرکت داروسازی آلمانی برای خرید حق انحصاری واکسن جدید کووید-۱۹، سبب حیرت آلمان شده است. حتی اگر دولت کنونی در نهایت یک برنامهی جهانی ارائه دهد، کمتر کسی دنبالهروی رهبری خواهد بود که هرگز مسئولیتی بر عهده نمیگیرد، هرگز اشتباهاتش را نمیپذیرد و مدام به خودش اعتبار داده و تقصیر را بر گردن دیگران میاندازد.
اگر خلاء به جا مانده توسط ایالات متحده به وسیلهی کشورهای دیگر پر نشود، نه تنها مهار این بیماری دشوار خواهد بود، بلکه اثرات باقیمانده از آن، روابط بینالمللی را در سالهای آتی مسموم خواهد کرد. با این وجود هر بحرانی، به مثابهی یک فرصت است. ما باید امیدوار باشیم که همهگیری کنونی به بشر کمک خواهد کرد که خطر حاد ناشی از عدم اتحاد جهانی را درک کند.
بشریت باید انتخاب کند. آیا با چنددستگی و بدون اتحاد، مسیر تنزل را خواهیم پیمود یا راه همبستگی جهانی را طی خواهیم کرد؟ اگر چنددستگی را برگزینیم، نه تنها بحران طولانیتر خواهد شد، بلکه حتی در آینده شاهد فجایع بزرگتری نیز خواهیم بود. اما اگر همبستگی جهانی را انتخاب کنیم، نه تنها مقابل ویروس کرونا بلکه در برابر تمام همهگیریهای آینده و بحرانهایی که در قرن ۲۱ بشریت را مورد حمله قرار میدهند، پیروز خواهیم شد.
یوال نوح هراری، نویسنده کتابهای “انسان خردمند”، “انسان خداگونه” و “21 درس برای قرن 21” است.