دلیل رشد استارتآپ در کلانشهرها و عدم اقبال مردم به آن در شهرستانهای کوچک به بافت سنتی جامعه و نوع نگاه مردم ارتباطی ندارد.
به گزارش وبسایت اتاق بازرگانی تهران، تبوتاب مصرف در کلانشهرها بالاتر است. گرتهبرداری هم البته نیاز به زیرساختهایی دارد که در کلانشهرها فراهمتر است تا در شهرهای کوچک.
۱.دولت و حاکمیت در برخورد با تکنولوژی، و فناوریهای نوین دوگانه عمل میکنند؛ در برخی حوزهها سرکوبگر هستند و در برخی حوزهها حمایتگر. در رابطه با تکنولوژیهای ارتباطی محدودیتهاي جدی وجود دارد؛ این از همان اول هم دیدهشده است. از ویدئو تا ماهواره، از اینترنت تا تلگرام و سایر شبکههای اجتماعی. نسبت به توسعه کاربرد شبکههای خبررسان و اطلاعرسان نگرانی جدید در بین مسئولان وجود دارد. این شبکه باعث افزایش آگاهیهای اجتماعی میشود و از سویی دیگر نقش شهروندان در تولید و انتشار اخبار بهعنوان «شهروند ـ خبرنگار» تقویت میکند. این مطلوب برخی از سیاستمداران نیست.
۲.حاکمیت و دولت در برخی از زمینههای تکنولوژیک نقش پیشگام دارد؛ مثلاً در طرح شرکتهای دانشبنیان یا start up دولت پیشگام است؛ اینها را مطرح و در برخی از زمینهها قواعد و مقرراتی را به نفع این تیپ از شرکتها تنظیم و تدوین و تصویب میکند تا از حمایت دولتی و بانکی- مالیاتی، واردات و صادرات خدمات و محصولات و تکنولوژی برخوردار شوند. درزمینه فناوریهایی مثل نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی، شبیهسازی و ژن کلونینگ پیشگامی میکند. در برخی از کشورهای دنیا درباره شبیهسازی بااحتیاط عمل میکنند ولی در ایران درباره این موارد خیلی احتیاط نمیشود. حتی فقها هم فتاوایی که صادر میکنند كه مساعد و مناسب رشد این تکنولوژیها است.
۳.توسعه تکنولوژی و برتری در این زمینه در منطقه شعار، برنامه چشمانداز ۱۴۰۴ و جزو ایدئولوژی نوین رقابتی است. این مسئله در برنامه توسعه هم خود را نشان میدهد. برای اینکه ایران از سویی با جوانهایی دانشگاهرفته و بیکار روبهروست، از سویی دیگر ایران میخواهد این پیام را صادر کند که ایران مذهبی، بیتوجه به تکنولوژی نیست، ایران میخواهد درزمینه دسترسی به بالاترین فناوری رتبه برتری به دست آورد تا بتواند با دنیای توسعهیافته رقابت کند و برخی از اتهامها را از خود دور کند. برای همین نسبت به آیتی شاید محدودیتهایی ایجاد کند اما نسبت به نانو و بیوتکنولوژی یا علوم شناختی رویه حمايتگرانهاي دارد. مسائل علوم شناختی در ایران بهراحتی طرح شد و مراکزی روی این مسئله تمرکز کردهاند. این علم جزو علوم مرزی دانش است و جزو علوم بسیار پیشرفته است. اگر در آینده تغییر درزمینه علم و فناوری ایجاد شود شکلگیری علوم و فناوریهای همگرا مشارکت همه اینها را با هم نیاز دارد. ما نمیتوانیم به آیتی و فناوریهای ارتباطی بیتوجه باشیم. مانوئل کاستلز معتقد است که جهان بهتدریج بهسوی دانشی پیش میرود که بعد تکنولوژی ارتباطی دارد و بعد دیگر زیستی است و بعد دیگر آن تکنولوژی خرد و نانو است و در آن از علوم شناختی استفاده میشود. همه اینها بهنوعی همگرایی این علوم و دانشها نزدیک میشوند. ما نمیتوانیم جایی پیشتازی کنیم و درجایی دیگر محدودیت جدی ایجاد کند.
۴.سیاست دولت و حاکمیت در برخورد با تکنولوژیها، نامتوازن، دوگانه و برعکس دنیاست؛ در دنیای توسعهیافته نسبت به تکنولوژیهای ارتباطی برخورد سهلتری دارند ولی نسبت به علوم شناختی، نانو و بیو و حتی نسبت به شبیهسازیها و مهندسی ژنتیک، دانش هوا- فضا، کلونینک، تراریختهها و Genetics Forum یعنی غذاهایی که دستکاری ژنتیکی شدهاند، خیلی سختگیرانه برخورد میکنند. در آنجا مباحث اخلاقی تندی وجود دارد و برخی از دولتها محدودیتهای زیادی در این زمینه ایجاد کردهاند ولی در ایران از این فیلدها بهسختی حمایت میشود. در اینجا حمایتهای شعاری، عملی و ایدئولوژیکی است. این عدم توازن در سیاستهای علم و فناوری ما نسبت به علوم و فناوری مختلف وجود دارد.
۵.در ایران به علوم انسانی، از قبیل جامعهشناسی، مطالعات فرهنگی و انسانشناسی اهمیت داده نمیشود در حالی كه این علوم میتواند پایه شناختی علوم شناختی باشد. یا اینکه زمینه را برای جامعه فراهم کند تا چگونه در آینده از این علوم در جهت بهبود زندگی شهروندان استفاده کنند؛ نه اینکه این تکنولوژیها در خدمت بازار قرار گیرند و فقط بعد مالی داشته باشند یا چالشهایی را برای زندگی بشری ایجاد کنند.
۶.استارتآپها برای پایداری در این جامعه با مشکات زیربنایی روبهرو هستند. باید اقتصاد کشور اقتصاد دانشبنیانی باشد تا در این اقتصاد دانشبنیان، حضور استارتآپها هم پایدار باشد. در اقتصادی که دانشبنیان نیست به نهادهایی چون استارتآپ تکنولوژیمحور، خیلی احساس نیاز نمیشود. یا استارتآپ نمیتواند فضای تکنولوژیمحور برای رشد خود پیدا کند. صنایع و تکنولوژی ما وابسته است. این وابستگی خیلی گسترده است. مثلاً در زمینه صنایع خودرو، تجهیزات برقی و الکترونیکی، یا حتی خود اپلکیشینهایی که در گوشیهای همراه استفاده میشود همه وارداتی است.
۷.کسبوکارهای نوین در فضای وارداتی و برخوردهای دوگانه و متناقض چگونه میخواهند به شرایط اعتماد و در ایران سرمایهگذاری کنند؟ آیا اینها میتوانند کالا و خدمات خود را به مردم عرضه کنند؟ همه تکنولوژیها مثل اپلیکیش نیست که در جایی قابل استفاده باشد. بخشی از تکنولوژی جزئی از یک منظومه است. اگر آن منظومه در ایران کار نکند، آن تولید جزئی فایده نخواهد داشت. باید مرزهای ارتباطی برای این منظومه نوین تکنولوژیک فراهم شود. از سوی دیگر باید قوانین، سیاستها و سیاستگذاريها در حوزه واردات و صادرات به نفع این حوزه باشد. گاهی این کسبوکارها وقتی با سیاستهای بازرگانی و مالیاتی کشور مواجه میشود فضا را برای ظهور و بروز این ایدهها ناممکن یا بسیار دشوار میکند. گاهی ما تولیدی تکنولوژیمحور توسط شرکتهای دانشبنیان داریم ولی بهجای حمایت از این حوزه، با واردات بیرویه فضا برای رشد این تکنولوژی خراب میشود. ما سیاستهایی نادرست و نوسانی داریم. نمیتوان به این سیاستها اعتماد کرد و گفت دولت تا 10-20 سال آینده این مسیر را طی میکند و فرد بر مبنای همین شناخت، مسیر خود را تعیین و طراحی کند. کشورهای غربی که در لبه دانش کار میکنند، کاملاً اطمینان دارند که هرچیز نوین ابداع شود، و هر نوآوریاي صورت گیرد میتواند در بدنه اقتصاد جذب شود و مورداستفاده قرار گیرد. چون آن محصول نوآورانه تسهیلی در بدنه اقتصاد نوآور ایجاد میکند و جزئی از منظومه اقتصاد نوآور است. برای همین او از استقبال جامعه مطمئن است اما در ایران مشارکتهای دانشبنیان چنین اعتمادی به بستر اقتصادی و اجتماعی و سیاستهای دولت ندارند. بنابه هر دلیلی جامعه هم نمیتواند به این خدمات یا محصول اعتماد کند.
۸.رفتارهای متناقض و پارادوكسیكال دولت در حوزه تکنولوژی دلایل متعددی دارد؛ اولین عامل «سیاستهای امنیتی» است. تکنولوژیهای هوا- فضا میتواند در گسترش صنایع دفاعی کشور دخیل باشد. یا پیشرفت تکنولوژیهای نانو و بیوتکنولوژی یا علوم شناختی منجر به تولید قدرت سختافزار برای کشور میشود. آنجایی که با آیتی مخالفت میشود گمان این است که امنیت ملی را به خطر میاندازد. برداشتی از «امنیت» وجود دارد و اینکه چگونه علم میتواند در خدمت نظام سیاسی قرار گیرد و تولید قدرت یا ضعف کند، سیاستهای علم و فناوری بهصورت آگاهانه یا ناآگاهانه تحت تأثیر این نگاه قرار میگیرد: نگاه رابطه قدرت و علم. جاهایی تصور میشود این علم به ضرر قدرت و جایی نه تضعیفگر، که مقوم قدرت است؛ درست در همینجاست که شاهد سیاستهای متناقض هستیم.
۹.با اپلیکیشها و استارتآپهایی که در روزمره زندگی مردم استفاده میشود برخورد متناقض انجام میشود. ما جامعه دانشبنیان نیستیم و اقتصاد ما استوار بر محورهای دانش نیست ولی از طرفی جامعه مصرفی هستیم. ایران کموبیش از ویژگیهای جامعه مصرفی برخوردار است. به گفته دوستی اقتصاددان، ما هفدهمین اقتصاد جهان هستیم اما این رتبه در تولید حاصل نشده است. در این رتبه عظیم، پولی جریان دارد که بخش زیادی از آن مربوط به منابع طبیعی این کشور چون نفت، گاز و پتروشیمی است که تولید ثروت میکند. ما این منابع مالی را درزمینه نیازهای مصرفی خود به جریان میاندازیم نه تولید و بنیانهای توسعهای.
۱۰.دو حوزه در اقتصاد مصرفی نقش برجستهای دارد که استارتآپها در این حوزه میتواند رشد داشته باشد: صنعت ساختمان و خودرو. این دو حوزه جنبه مصرفی دارد. ما وجهه نوسازی و پیشرفت را در صنعت ساختمان و صنعت اتومبیل دیدهایم. این دو حوزه گردش مالی بالایی دارند. صنعت خودرو هنوز وابسته به دنیای توسعهیافته است ولی صنعت ساختمان درزمینههایی استقلالی را به دست آورد. مثلاً در تولید مصالح ساختمانی، تأسیساتی و تجهیزات برقی خودکفا شده است اما در همین ساختمان هم ابزارهای لوکس مصرفی وابسته و وارداتی است.
۱۱.چیزی که الآن مهم و موردتوجه است پیوند زدن اپلیکیشنها با زندگی مصرفی در ایران است؛ جنبه زندگی تولیدی در ایران مغفول است. جنبه تولیدی همان اقتصاد دانشبنیان است که اگر وجود میداشت استارتآپها در آن زمینه میتوانست فعالیت کند. درنتیجه این همکاریها معضل بیکاری حل میشد و پایین بودن سهم ایران در تولیدات مبتنی بر دانش و فناوریهای پیشرفته را بالا میبردند و اقتصاد پررونقی را برای ایران به وجود میآوردند ولی این نیست. این استارتآپها با زندگی مصرفی نه تولیدی گرهخورده است. مثلاً رفتوآمدها و ترافیک مشخصه جامعه مصرفی است. ناوگان اتومبیل شخصی تهران فوقالعاده عظیم است، بااینوجود این ناوگان، و شرکتهای تاکسیرانی، مترو و اتوبوسرانی قادر نیستند نیاز رفتوآمد مردم را پاسخ دهند. در این فضای نیاز است که اسنپ یا تپسی ظهور و بروز پیدا میکند. اینها هوشمندانه با الگوبرداری از اوبر، میتوانند رشد کنند اما محرک این استارتآپها نیازهای عمومی مصرفی و روزمره است. این بیش از اینکه به نهادی مثل دانشگاه ارتباط داشته باشد که از دل تحقیق و تتبع دربیاید، استارتآپها یک نوع گرتهبرداری و شبیهسازی است که دراقتصاد ایران جا پیداکرده است.
۱۲.دلیل رشد استارتآپ در کلانشهرها و عدم اقبال مردم به آن در شهرستانهای کوچک به بافت سنتی جامعه و نوع نگاه مردم ارتباطی ندارد. تبوتاب مصرف در کلانشهرها بالاتر است. گرتهبرداری هم البته نیاز به زیرساختهایی دارد که در کلانشهرها فراهمتر است تا در شهرهای کوچک. در شهرهای کوچک نیازهای مصرفی با زیرساخت و سیستم موجود پاسخ داده میشود و نیاز به پاسخ دیگری نیست یا نیاز دیگری ایجاد نمیشود اما درکلانشهرها هر روز نیاز جدیدی زاده میشود و به ابزار جدیدی نیاز پیدا میشود. نیازهای مصرفی کلانشهرها متنوع و کنترلنشده است. حتی ابزارها از پاسخ به این نیازها عقب هستند. در تهران دائماً فست فود و پیتزافروشی باز میشود. معلوم است که در حوزه غذا، استارتآپهایی چون «زودفود» و غیره پررونق است و همه اینها نتیجه زندگی مصرفی است؛ فرد در جامعه مصرفی مدام در حال دویدن است و برای رفع نیازهای مصرفی و اوقات فراغت نیاز به استارتآپهایی دارد.
۱۳.استارتآپهای دیگری هم ایجادشده است؛ مثلاً در حوزه کتاب این استارتآپها نمیتواند موفق شود. بین مردم و کتاب فاصله افتاده است. نظام آموزشی آدمها را از کتاب بیزار میکند. وقتی شهروندان به سمتوسوی کتاب نروند، اپلیکشین کتابخانه هم خیلی موفق نخواهد بود. در فراگیری شبکههای اجتماعی و دویدنهای شهروندان، اپلکیشنی که نیاز روزمره را برطرف کند، موفقتر است تا استارتآپی که در رفع نیازهای معنوی فرد تلاش میکند.
۱۴.آینده حوزه کسبوکار نوین روشن نیست؛ البته سیستم از کسبوکارهای نوین درزمینه زندگی روزمره حمایت میکند؛ پیشتازان این حوزه از رانت قدرت هم استفاده میکنند. آنهایی که از حمایت قدرت برخوردارند با اعتمادبهنفس و اعتماد به شرایط وارد این حوزه در این شرایط اجتماعی میشوند. اینکه اسنپ در دعوا با اتحادیه تاکسیرانها موفق شد، نشانه چیست؟ کسانی که وارد حوزه کارآفرینی میشوند از پشتوانه رانتی- سیاسی برخوردار هستند. این شرایط، رفتارهای متناقض دولت، سیاستهای سینوسی سبب عدم اعتماد مردم و سرمایهگذاران میشود و درنتیجه این روند افراد معدودی وارد فعالیت میشوند. این افراد معدود از سرمایه سیاسی برخوردارند که با ورود به حوزه کسبوکار از سرمایه اقتصادی هم برخوردار میشوند. بخش دیگری از سرمایهداران و سرمایهگذاران در این فضا دچار یأس میشوند. جوانان کارآفرین هم از دل دانشگاه بیرون نیامدهاند و اینها نیازی به سرمایه کسبوکار سنتی ندارند، بلکه خود از سرمایه سیاسی- اقتصادی برخوردارند که خود برخوردار از رانتهای موجود هستند.